دلایل استفاده از نظرات دانشمندان در هماهنگی دین، علم و فلسفه
فارسی 2925 نمایش | گاهی سؤال می شود: چه دلیل یا دلایلی وجود دارد که ما در مباحث مربوط به هماهنگی دین و علم و فلسفه از نظریات مشاهیر دانشمندان و فیلسوفان و پیشتازان بشریت چه از شرق و چه از غرب استشهاد کنیم؟
انتساب یک انسان به آن جایگاه که در آن زاییده شده یک انتساب ضروری همه جانبه و ابدی نیست بلکه تنها می تواند به عنوان زادگاه و جایگاهی که در آنجا پرورش یافته است تلقی گردد. همان گونه که کالبد مادی آدمی که نسبتش به جان و روان آدمی نزدیکتر و عمیقتر و همه جانبه تر از زادگاه و محل پرورش او است با اینجال نمی تواند مانند زنجیر ناگسستنی جان و روان او را چنان در خود بفشارد که او را از هرگونه پیشرفت و تکامل محروم بسازد، هم چنان جایگاه تولد و تربیتهای نخستین انسانی نمی تواند او را چنان در خود زندانی کند که توانایی اعتلاء و ترقی او را تا حد یک انسان جهانی سلب نماید. لذا شخصیتهای بزرگ انسانی اگرچه مانند دیگر افراد در جایگاهی مشخص چشم به دنیا می گشایند و در آن جایگاه نشو و نما می کنند ولی بدیهی است که کمال و اعتلای شخصیت همین انسانها به درجه ای از عظمت می رسد که آنان را شایسته جهان وطنی می نماید. مگر غربیها نمی گویند: افلاطون به تنهایی یک تاریخ است؟ مگر شرقیها درباره خواجه نصیر طوسی نمی گویند: معلم البشر العقل الحادی عشر (معلم بشریت و عقل یازدهم) آری: می گویند، و خیلی هم جدی می گویند. بنابراین نقل نظر مشاهیر و پیشتازان دین و فلسفه و علم از هر اقلیمی که باشند در حقیقت نقل از یک انسان است که فرزند بشریت و وطنش جهان بشریت است.
دلیل یکم- گاهی استشهاد و نقل نظریات بزرگان معارف برای اثبات اینکه مسئله مطرح شده دارای چنان اهمیتی است که آن پیشتازان را به خود جلب نموده است و این هم یک عمل صحیح و سازنده است.
دلیل دوم- گاهی هم استشهاد به نظریات دیگران برای تقویت پاسخ و راه حلی است که به نظر یک متفکر آمده است. به بیان دیگر برای دین است که به اطمینان خاطر آن متفکر افزوده شود یا کسانی که با نظریه آن شخصیت علمی سروکار دارند با اهتمام بیشتری به آن توجه کنند.
دلیل سوم- اکثر مردمان معمولی بیش از آنکه به درجه صاحبنظری برسند و دارای استقلال در اندیشه و استدلال باشند تحت تأثیر نظریات شخصیتهای بزرگ و مشهور قرار می گیرند و عظمت آنان را علت و دلیلی برای صحت مدعای آنان می دانند. گاهی این احساس به قدری شدت پیدا می کند که همه قوای مغزی و روانی آن مردم تحت سیطره آن شخصیتها قرار می گیرد. در این هنگام است که مسئولیت بزرگی متوجه مدیریتهای علمی و فلسفی و دینی و فرهنگی جامعه می گردد که از مطلق سازی مردم درباره آن شخصیتها جلوگیری کنند. اگر در دوران قرون وسطای مغرب زمین و بعضی از نقاط مشرق زمین مدیریتهایی وجود داشت که متفکران را از افراط گری درباره ارزیابی فلاسفه و دانشمندان یونان باستان جلوگیری می کرد قطعی است که معارف بشری به پیشرفتهای عالیتر و عمیقتری توفیق می یافت.
دلیل چهارم- در گذرگاه تاریخ بروز تمدنهای بزرگ موجب جلب توجه ملتهایی گشته است که با مردم آن تمدنها در ارتباط بودند؛ مانند تمدن بین النهرین، تمدن بیزانس، تمدن اسلامی و تمدن غربی دوران متأخر.
بدیهی است که عناصر تشکیل دهنده تمدنها متنوع می باشد، مانند اقتصاد، هنر، علم، فلسفه، مذهب، اخلاق، صنعت، سیاست، حقوق و فرهنگ به معنای عام آن. متأسفانه بشر در ارزیابی این عناصر آن چنان که باید نتوانسته راه اعتدلال و منطق را پیش بگیرد، همان گونه که از یافتن علل نهایی بروز و اعتلا و سقوط تمدنها همواره ناتوان بوده است.
به عنوان مثال امروزه عنصر صنعتی تمدن که در مغرب زمین سر بر آورده است چنان مورد ستایش و مطلق گرایی قرار گرفته که نه تنها مذهب و اخلاق و فرهنگ پیشرو و سازنده را به پایین ترین درجه ارزش تنزل داده بلکه علوم انسانی را از صحنه خارج کرده است! از همین روی عنصر توسعه و پیشرفت صنعتی (تکنولوژی) باعث شده که دارندگان این عنصر چه بدانند و چه ندانند، چه بخواهند و چه نخواهند، در همه مسایل علمی و فلسفی و دینی و فرهنگی سیطره ای مخرب بر عناصر تمدن و فرهنگهای دیگران ایجاد کنند. این سلطه نابجا باعث شده تا آن دسته از مطالب علمی و فلسفی و مذهبی و فرهنگی و اخلاقی صحیح که از طرف گردانندگان آن جوامع ابراز می شود، برای مردم معمولی و بخصوص جوانان ناآگاه، از اعتبار و ارزش بالا و بی چون و چرایی برخوردار شود. در این موقعیت است که اندیشمندان متعهد وظیفه خود می دانند که برای متوجه ساختن این گونه مردم از نظریات قابل قبول شخصیتهای برجسته جوامع صنعتی برای بیدار ساختن جامعه خود بهره برداری نمایند.
دلیل پنجم- متوجه ساختن کسانی که در آغاز علم و معرفتند به این نکته مهم که اگر با تکیه به سخنان کسانی که جوامع آنان از پیشرفت صنعتی برخوردار هستند از اصول و ارزشهای ثابت شده در جامعه خود منحرف شده اند در همان جوامع شخصیتهایی نیز وجود دارند که به همان اصول و ارزشها معتقد و با آنها زندگی می کنند. نقل نظریات با این گونه هدفگیری فراوان دیده می شود که کار بسیار مفید و با ارزشی می باشد.
منـابـع
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها