مطالعه طبیعت و مسائل تعقلی محض در قرآن
فارسی 3776 نمایش |*اولین مساله اساسی که مطالعه آثار آفرینش به تنهائی قادر به جوابگوئی آن نیست واجب الوجود بودن و مخلوق نبودن خود آن قدرت ماوراء طبیعی است. آئینه جهان حداکثر این است که نشان دهنده دست توانا و دانائی است که جهان را می گرداند اما خود آن دست چه حال و وضعی دارد آیا او خود مسخر دست دیگری است، یا قائم به ذات است. اگر مسخر دست دیگری است آن دست دیگر چگونه است؟ هدف قرآن کریم تنها این نیست که بدانیم دستی دانا و توانا جهان را می گرداند، هدف اینست که بدانیم گرداننده اصلی " الله " است و " الله " مصداق لیس کمثله شیء است، ذات مستجمع کمالات است، و به عبارت دیگر کمال مطلق است، و به تعبیر خود قرآن «له المثل الاعلی؛ و برای اوست صفت برتر» (روم/ 27) است. مطالعه طبیعت چگونه می تواند ما را با چنین مفاهیمی آشنا سازد؟
*مسأله دیگر وحدت و یگانگی خداوند است قرآن این مسأله را به صورت استدلالی طرح کرده است و با یک " قیاس استثنائی " (به اصطلاح منطق) مطلب را ادا کرده است. برهانی که اقامه کرده همان است که فلسفه اسلامی آن را " برهان تمانع " می خواند گاهی از طریق تمانع علل فاعلی وارد شده است: «لو کان فیهما ءالهه الا الله لفسدتا؛ اگر در زمین و آسمان غیر از خدای یگانه خدایان دیگری می بود، قطعاً زمین و آسمان تباه می شد» (انبیاء/ 22). و گاه از طریق تمانع علل غائی: «ما اتخذ الله من ولد و ما کان معه من اله اذا لذهب کل اله بما خلق و لعلا بعضهم علی بعض؛ خدا فرزندی اختیار نکرده و با او معبود دیگری نیست و اگر چنین می بود قطعاً هر خدایی آنچه آفریده بود با خود می برد و حتماً بعضی از آنان بر بعضی دیگر برتری می جستند» (مؤمنون/ 91) در آن بحث کرده است. قرآن هرگز معرفت به یگانگی خدا را از طریق مطالعه در نظام خلقت موجودات بدان سان که اصل معرفت به خالق ماورائی را از آن راه تأکید کرده، توصیه نکرده است و چنین توصیه ای صحیح نبوده است.
*در قرآن مسائلی از این قبیل مطرح است: «لیس کمثله شی ء - و لله المثل الاعلی - له الاسماء الحسنی و الامثال العلیا - الملک القدوس العزیز المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر - اینما تولوا فثم وجه الله - هو الله فی السموات و فی الارض - هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن - الحی القیوم - الله الصمد - لم یلد و لم یولد - و لم یکن له کفوا احد».
قرآن این مسائل را برای چه منظوری طرح کرده است؟ آیا برای این بوده است که مسائلی نفهمیدنی و درک نشدنی که به قول " ندوی " اصول و مبادیش در اختیار بشر نیست بر بشر عرضه بدارد و از مردم بخواهد تعبدا بدون اینکه آنها را درک کنند بپذیرند، و یا واقعا می خواسته است که مردم خدا را با این شؤون و صفات بشناسند؟ اگر خواسته است خداوند با این صفات شناخته شود از چه راه است؟ چگونه ممکن است مطالعه در طبیعت ما را با این معارف آشنا نماید، مطالعه در مخلوقات بر ما روشن می کند که خداوند علیم است یعنی چیزی که ساخته است از روی علم و دانائی بوده است ولی آنچه قرآن از ما می خواهد تنها این نیست که او آنچه را آفریده است از روی علم و دانائی بوده است بلکه اینست که: «انه بکل شیء علیم لا یغزب عن علمه مثقال ذره قل لو کان البحر مدادا لکلمات ربی؛ یعنی علم خداوند نامتناهی است، قدرتش نامتناهی است، چگونه و از کجا می توان از مشاهده عینی و حسی مخلوقات به نامتناهی بودن علم و قدرت پروردگار پی برد.
*در قرآن بسیار مسائل دیگر مطرح است: از قبیل کتب علوی؛ لوح محفوظ، لوح محو و اثبات، جبر و اختیار، وحی و اشراق و غیره که هیچکدام از آنها از طریق مطالعه حسی مخلوقات قابل تحقیق نیست. قرآن این مسائل را قطعا به عنوان یک سلسله درسها القا کرده است و از طرفی تدبر در این درسها را با آیاتی از قبیل: «افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها؛ آیا در قرآن تدبر نمی کنند یا بر دل ها (یشان) قفل های (عناد) است؟» (محمد/ 24)، «کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته؛ کتابی مبارک است که آن را به سوی تو نازل کردیم تا در آیات آن بیندیشید» (ص/ 29) توصیه و تأکید کرده است. ناچار راهی را برای وصول به این حقایق معتبر می دانسته است و به عنوان یک سلسله مجهولات درک نشدنی القا نمی کرده است.
*دایره مسائلی که قرآن در زمینه مسائل ماوراء الطبیعه مطرح کرده است بسیار وسیعتر از آن است که مطالعه در مخلوقات مادی بتواند جوابگوی آنها باشد. همینها سبب شد که مسلمانان گاهی از طریق سیر و سلوک روحی و گاهی از طریق سلوک عقلی و فکری دنبال این مسائل را بگیرند. کسانی که مدعی می شوند قرآن در مسائل الهی تنها مطالعه در مخلوقات را کافی دانسته است، درباره اینهمه مسائل متنوع که در قرآن مطرح است و از مختصات این کتاب مقدس آسمانی است چه می گویند؟ محرک و الهام بخش علی (ع) در طرح این مسائل تنها و تنها تفسیر قرآن مجید است، اگر علی (ع) نبود شاید برای همیشه معارف عقلی قرآن بدون تفسیر می ماند.
منـابـع
مرتضی مطهری- سیری در نهج البلاغه- صفحه 56-53
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها