تفاوت معتزله و اشاعره با دیدگاه نهج البلاغه در مورد صفات خداوند
فارسی 6458 نمایش |اگر یک مقایسه -ولو بطور مختصر- میان منطق نهج البلاغه با منطق سایر مکتبهای فکری به عمل نیاید ارزش واقعی بحثهای توحیدی نهج البلاغه روشن نمی شود. درباره ذات و صفات حق قبل از نهج البلاغه و بعد از آن، در شرق و غرب، در قدیم و جدید از طرف فلاسفه، عرفا، متکلمین، بحثهای فراوان به عمل آمده است ولی با سبکها و روشهای دیگر. سبک و روش نهج البلاغه کاملا ابتکاری و بی سابقه است، تنها زمینه اندیشه های نهج البلاغه، قرآن مجید است و بس. از قرآن مجید که بگذریم هیچگونه زمینه دیگری برای بحثهای نهج البلاغه نخواهیم یافت.
برخی دانشمندان برای اینکه بتوانند زمینه قبلی برای این مباحث فرض کنند اصالت انتساب آنها را به امام علی (ع) مورد تردید قرار داده اند! و چنین فرض کرده اند که این بیانات در عصرهای متاخرتر پس از پدید آمدن افکار معتزله از یک طرف و اندیشه های یونانی از طرف دیگر، پیدا شده است، غافل از آنکه چه نسبت خاک را با عالم پاک؟! اندیشه های معتزلی یا یونانی کجا و افکار نهج البلاغه ای کجا.
دیدگاه اشاعره درباره صفات خدا
گرایش افراطی در زمینه صفات الهی مربوط به اشاعره است که صفات الهی را اموری خارج از ذات و در عین حال ناآفریده پنداشته اند. برخی از پیامدهای ناصحیح و غیرمعقول این گرایش عبارتند از:
1- چون صفات الهی مربوط به خداوند هستند باید در کنار قدیم بودن خداوند و حادث نبودن او سایر صفاتی را که خارج از ذات خداوند برای او اثبات می کنند آنها را نیز موجوداتی قدیم و مستقل بدانند.
2- صفات الهی چون مربوط به خداوندی است که واجب است و وجودش نیازمند به غیر نیست باید این صفات را موجوداتی واجب بدانند و برای خداوند شریکانی خارج از ذات او اثبات کنند یا این که برای گریز از این پیامد قائل به موجوداتی شوند که نه واجب هستند و نه ممکن و صفات الهی را چیزی بدانند که نه واجب است و نه ممکن و چنین چیزی محال است.
دیدگاه معتزله درباره صفات خدا
گرایش تفریطی در زمینه صفات الهی مربوط به معتزله است که قائل به نفی صفات شده اند و اسناد آنها را به خدای متعال نوعی مجاز تلقی کرده اند. لازمه این دیدگاه این است که ذات الهی فاقد کمالات وجود می باشد البته ممکن است منظور معتزله نفی صفات زائد بر ذات باشد ولی تعبیرشان نسبت به این مطلب نارسا باشد.
دیدگاه نهج البلاغه
در نهج البلاغه در عین اینکه خداوند متعال با اوصاف کمالیه توصیف شده است، هر گونه صفت مقارن و زائد بر ذات نفی شده است. از طرف دیگر، همچنانکه می دانیم اشاعره طرفدار صفات زائد بر ذاتند و معتزله هر گونه صفت را نفی می کنند. «الاشعری بازدیاد قائله و قال بالنیابة المعتزله؛ اشعری ها قائل به زیادتی صفات بر ذات خدا هستند ولی معتزله قائل به نیابت صفات از ذات هستند»، همین امر سبب شده که بعضی بپندارند آنچه در نهج البلاغه در این زمینه آمده است در عصرهای متاخرتر ساخته شده و تحت تاثیر افکار معتزلی بوده است.
حال آنکه اگر فردی اندیشه شناس باشد می فهمد در نهج البلاغه که صفت نفی می شود، صفت محدود نفی می شود. در خطبه اول نهج البلاغه قبل از آنکه بفرماید: «و کمال الاخلاص له نفی الصفات عنه؛ و کمال اخلاصش آن است که وی را از صفات ممکنات پیراسته دارند»، می فرماید: «الذی لیس لصفته حد محدود و لا نعت موجود؛ آنکس که برای صفاتش حدی نیست و اوصاف کمالش را توصیف نتوان کرد»، و صفت نامحدود برای ذات نامحدود مستلزم عینیت ذات با صفات است نه انکار صفات آنچنانکه معتزله پنداشته اند، و اگر معتزله به چنین اندیشه ای رسیده بودند هرگز نفی صفات نکرده و قائل به نیابت ذات از صفات نمی شدند.
منـابـع
مرتضی مطهری- سیری در نهج البلاغه- صفحه 70-68
مرتضی مطهری- جهان بینی توحیدی
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها