لزوم دخالت منطق و تدابیر عملی در اجرای امر به معروف
فارسی 6092 نمایش | مطلب مهمی که در اینجا قابل ذکر است این است که ما در اجراء امر به معروف و نهی از منکر و اهمیت آن، منطق را دخالت نمی دهیم، در صورتی که هر کاری منطقی مخصوص به خود دارد که کلید آن کار است. چیزی را که ما خوب شناخته ایم و بیش از اندازه برایش اثر قائل شدیم زبان بود نه عمل، در عمل هم توجه به عمل فردی بود نه اجتماعی. اکنون می گویم چیزی که بیش از هر چیز دیگر مورد غفلت است دخالت منطق است در این کار مقصود این است که در کار معروف و منکر باید تدابیر عملی اندیشید و باید دید چه طرز عملی مردم را نسبت به فلان کار نیک تشویق می کند و مردم را از فلان عمل زشت باز می دارد.
چندی پیش در یکی از روزنامه های عصر مقاله ای خواندم تحت عنوان "خروارها پند و نصیحت". در آن مقاله بعد از آنکه نوشته بود که در کشور ما خروارها پند و نصیحت به صورتهای مختلف ولی بی اثر است این مثل را ذکر کرده بود: "یک جو درمان بهتر از صد خروار نسخه است". بعد نوشته بود: "چندین سال پیش در یکی از شهرهای کوچک واقع در ایالت فیلادلفیا (امریکا)، زنها مبتلا به قمار بازی شده بودند. ابتدا کشیش ها و روزنامه نویس ها و خطباء و فصحاء تا می توانستند راجع به بدی قمار خصوصا برای زنها گفتند و نوشتند، ولی مثل همین حرفهای خودمانی مانند گردو روی گنبد سر خورد و پائین افتاد و به جائی نرسید، تا آنکه شهردار محل به فکر افتاد یکی دو تا باشگاه و نمایشگاه هنری زنانه دایر کند و سرگرمیهای مناسب در آنجا فراهم نماید، از قبیل نمایش بچه های چاق و تندرست و جایزه دادن به مادران کاردان، و از قبیل کارهای دستی و غیره، که هر کدام برنامه و ترتیبات خاصی داشت و مردم را سر ذوق می آورد. دو سه سالی از این جریان گذشت که زنهای آن شهر به کلی قمار را فراموش کردند". این را می گویند چاره عملی و تدبیر عملی. این، معنای دخالت دادن منطق و تدبیر است در مبارزه با منکرات. اگر آنها می خواستند به موعظه ها و خطابه های کشیشان و مقاله ها و روزنامه ها قناعت کنند می بایست برای همیشه بنشینند و مثل ما بگویند:
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من *** آنچه البته به جائی نرسد فریاد است
از قدیم در میان ما معروف است که زنها زیاد غیبت می کنند. الان هم زنهای قدیمی و محجبه در عین اینکه اهل نماز و روزه و مسجد و عبادت هستند زیاد غیبت می کنند. چرا؟ زیرا محیط خانوادگی قدیمی ما با آن سبکی که بود طوری است که زن بیچاره اگر غیبت نکند حرف دیگر و کار دیگر ندارد. اهل علم و معرفت و کتاب که نیست. اهل هنر و کاردستی و صنعت که نیست. در حال فراغت از زحمات خانه سرگرمی دیگری ندارد جز اینکه دور هم جمع شوند و غیبت کنند. روح بالاخره غذا می خواهد. وقتی غذای صحیح نرسید، از گوشت مرده تغذیه می کند. «ایحب احدکم ان یأکل لحم اخیه میتا»؛ (حجرات/ آیه 12). «آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده اش را بخورد». در حدیث راجع به غیبت وارد شده که «الغیبة ادام کلاب النار» (بحار الانوار، ج 75 ص 246)؛ «غیبت، خورش سگهای جهنم است».
ما تاکنون هر چه خواسته ایم جلو این عمل را بگیریم از راه موعظه و زبان بوده، در فکر چاره عملی و تدبیر منطقی نبوده ایم، قهرا بلا اثر مانده، بعد بجای آنکه خودمان و طرز عمل خودمان را متهم نمائیم زنهای بیچاره را متهم کرده ایم که جنس آنها چنین و چنان است. همچنین امروز در محیط زنهای متجدد و فرنگی مآب ما بیماری دیگری وجود دارد و آن بیماری هوسبازی و ولو بودن در حاشیه خیابانها و پیروی مفرط از مدپرستی و اسراف و تجمل است، بطوری که در اخبار روزنامه ها می خوانیم که اروپائیان اعتراف دارند که در این امور زنهای ایرانی در جهان درجه اول اند. این را هم می خواهیم با زبان و موعظه و یا ملامت و طعنه علاج کنیم و البته با این وسائل چاره پذیر نیست. اگر روزی توفیق پیدا کنیم که عملا در فکر چاره جوئی بیفتیم و منطق را در امر به معروف و نهی از منکر دخالت دهیم همه این مشکلات به خوبی و آسانی حل می شود.
منـابـع
مرتضی مطهری- ده گفتار- صفحه 90-88
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها