نظریه فطری بودن اصول تفکر
فارسی 3761 نمایش |آنهایی که به طور کلی منکر فطریات هستند می گویند که فکر انسان یک سلسله اصول ثابت که لازمه طرز کار کردن عقل نه لازمه ساختمان عقل آنطور که کانت می گوید باشد ندارد. مثلا در باب اصول فکر از جمله می گفتند که "تناقض، یعنی جمع میان دو نقیض محال است"، یعنی یک شیء محال است در آن واحد، در واقع و نفس الامر، هم باشد و هم نباشد، بدین معنی که یک فکر و نظریه، محال است که در آن واحد، هم مطابق با واقع باشد و هم مطابق با واقع نباشد. یا می گفتند: "دو شیء متساوی با شیء سوم خودشان با یکدیگر متساوی هستند"، "کل از جزء بزرگتر است"، "ترجح بلا مرجح محال است" و غیره.
آنهایی که قائل به اصول تفکر فطری هستند ناچار این اصول اصلی تفکرات را لایتغیر و غیر قابل خطا و اشتباه می دانند، می گویند اینجا که هستیم این اصل درست است و اگر ما را از اینجا به یک شرایط و محیط دیگر، مثلا به یک کره دیگر ببرند آنجا هم مطلب همین طور است. مطالب دیگری وجود دارد که اگر چه بدیهی نیست و نزدیک بدیهی است اما از همین قبیل است، مثل "4 = 2x2". در دنیا "4 = 2x2" است و در آخرت هم "4 = 2x2" است. در این عصر "4 = 2x2" است و در وقتی هم که کره زمین ملتهب بوده "4 = 2x2" بوده است. اگر میلیاردها سال دیگر هم از عمر عالم بگذرد باز "4 = 2x2" است.
اگر ما به چنین اصول فطری برای تفکر قائل شویم می توانیم برای فروع، ارزش قائل باشیم، چون فروع بر همین اصول بنا شده است. حال ممکن است کسی بگوید خود این اصول هم اکتسابی است به این معنا که یک عاملی سبب شده که ما این اصول را بدیهی تلقی کنیم و وضع آن عامل اقتضا می کند که ما اینطور فکر کنیم. ما مثل آینه ای هستیم که در مقابل صورت هایی قرار گرفته ایم، چون فعلا در مقابل آن صورت ها هستیم و همیشه هم در مقابل آن صورت ها بوده ایم و اکنون آنها را می بینیم اینطور فکر می کنیم. اگر آنها را از مقابل ما بردارند و چیز دیگری بگذارند عکس مطلب را می بینیم. الان می گوییم کل از جزء بزرگتر است. این شرایط محیط است که اقتضا کرده اینطور بگوییم، اگر محیط عوض شود ممکن است عکسش را فکر کنیم و بگوییم جزء از کلش بزرگتر است.
اگر ما اصول فطری تفکرات را منکر باشیم برای هیچ دریافتی و هیچ علمی، ارزشی باقی نمی ماند. تمام ریاضیات بر اساس یک سلسله اصول متعارفه است. طبق نظر اینها خود این اصول متعارفه، اعتباری ندارد و مثلا مربوط به ساختمان مخصوص مغز ماست. بنابراین اگر مغز ما را جور دیگری بسازند ما هم جور دیگری می گوییم. این اصول مربوط به این است که ما در زمین زندگی می کنیم، اگر در مریخ زندگی کنیم جور دیگری فکر می کنیم. قهرا طبق این نظریه هیچ فلسفه ای اعتبار ندارد. پس ما این نتیجه را عجالتا می گیریم. حال نمی خواهم این نتیجه را اثبات کنم. آن کسانی که منکر اصول اولیه فکر هستند قدر مسلم نمی توانند یک جهان بینی داشته باشند، یک فلسفه ای داشته باشند که به طور جزم حکم کنند که ما جهان را شناختیم و مطلب همین است. از قضا این جور هم هست، یعنی خودشان متوجه نشدند. داستان اینها داستان آن آدمی است که بالای شاخه درختی نشسته بود و زیر پای خودش را اره می کرد و خودش متوجه نبود که این کار سبب می شود خودش سقوط کند. فلسفه های ماتریالیستی چاره ای ندارند جز اینکه حسی محض باشند و اگر حسی محض باشند چاره ای ندارند جز اینکه تمام اندیشه ها را محصول عوامل خاص بیرونی بدانند، و بنابراین برای تفکر، اصول مسلم و قطعی و اولیه لایتخلف قائل نیستند، یعنی همه حرفها و همه شاخه ها که ما می گوییم بر این پایه های بی اعتبار گذاشته شده است، پس خود این فلسفه هم که بر این این پایه ها گذاشته شده اعتبار ندارد و هیچ فلسفه ای اعتبار ندارد و نتیجه این حرف ها فلسفه شک است، نفی علم و نفی فلسفه است نه گرایش به ایسم خاص؛ شاید هرچه که می دانم همه ساخته ها و پرداخته های شرایط خاص محیط باشد.
اگر پذیرفتیم که اصول تفکر، فطری است، البته این فطری غیر از فطری ای است که کانت یا افلاطون گفته اند (یعنی مادرزادی)، نتیجه اش این می شود که یگانه راه برای ارزش داشتن علم بشر، فکر بشر و فلسفه بشر، قبول کردن فطری بودن اصول اولیه تفکر است. با گرفتن این، برای ما جز شک مطلق چیزی باقی نمی ماند. پس فلسفه هایی که هم به فطری نبودن اصول اولیه تفکر قائلند و هم می خواهند بگویند ما به یک فلسفه، مثلا ماتریالیسم دیالکتیک، قائل هستیم و جهان جز ماده چیزی نیست، باید به اینها گفت خود همین نیز فکری است که هیچ اعتبار ندارد قطع نظر از ایرادهای دیگری که کسی بخواهد به محتوایش بگیرد، زیرا این مبنایی که برایش ساخته اید مبنا نیست، یعنی تو در حکم همان شخصی هستی که روی شاخه درخت نشسته و زیر پای خود را می برد. زیر پای خودت را قبلا بریده ای یا مشغول بریدنش هستی، دیگر نمی توانی آنجا بایستی، و خودت از آنجا سقوط کرده ای.
منـابـع
مرتضی مطهری- فطرت- صفحه 59-54
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها