شرایط زمامداری مسلمین بعد از پیامبر اکرم از نظر شیعه و سنی
فارسی 5048 نمایش |این منطق غیر از این مسایل خیلی سطحی و پیش پا افتاده ای است که مانند اغلب متکلمین بگوییم بعد از پیغمبر (ص) ابوبکر خلیفه شد و علی (ع) خلیفه چهارم شد. آیا علی باید خلیفه اول باشد یا مثلا چهارم؟ آیا شرایط امامت در ابوبکر جمع بود یا جمع نبود؟ و بعد برویم سراغ شرایط امامت به معنی شرایط زمامداری مسلمین. البته این مطلب یک مطلب اساسی است و شیعه از نظر شرایط زمامداری نیز ایرادهایی گرفته اند و ایرادهای به جایی هم گرفته اند ولی اصولا مسأله امامت را تحت این عنوان طرح کردن که آیا شرایط امامت در ابوبکر جمع بود یا جمع نبود صحیح نیست. اصلا خود سنی هم به چنین مقامی اقرار ندارد. خلاصه مطلب به عقیده اهل تسنن این است که آنچه خدا درباره جنبه های ماوراء الطبیعی انسان گفته از آدم و ابراهیم و... تا حضرت رسول، بعد از ایشان دیگر پایان یافت. از دوره حضرت رسول به این طرف، دیگر بشرها همه بشر عادی هستند، فقط علمایی هستند که از راه تحصیل عالم شده اند و گاهی اشتباه می کنند و گاهی اشتباه نمی کنند، و زمامدارانی هستند که بعضی از آنها عادلند و برخی فاسق. مسأله در این حدود قرار می گیرد. دیگر آن بابی که ما داریم به نام باب حجت های الهی، کسانی که پیوند با دنیای ماوراء الطبیعه دارند، آنها ندارند و معتقدند که با رفتن پیغمبر اصلا این بساط بر چیده و تمام شد.
شیعه جواب می دهد که بعد از حضرت رسول مسأله رسالت و اینکه بشر دیگری بیاید و قانون و دین دیگری برای مردم بیاورد تمام شد. یک دین بیشتر نیست و آن اسلام است و با پیغمبر اسلام رسالت و نبوت ختم شد اما مسأله حجت و انسان کامل که اولین انسان روی زمین چنین بود و باید آخرین انسان هم چنین باشد، هرگز در میان افراد بشر تمام نشده است. در میان اهل تسنن تنها طبقه ای از متصوفه آنها هستند که این مسأله را قبول دارند منتها به نامهای دیگری. این است که ما می بینیم متصوفه اهل تسنن با اینکه متصوف هستند، مسأله امامت را در بعضی از بیان هایشان ابراز کرده اند.
محی الدین عربی، اندلسی است و اندلس جزء سرزمین هایی است که اهالی آن نه تنها سنی بودند بلکه نسبت به شیعه عناد داشتند و بویی از ناصبی گری در آنها بود. علتش این است که اندلس را ابتدا اموی ها فتح کردند و بعد هم خلافت اموی تا سال های زیادی در آنجا حکومت می کرد. اموی ها هم که دشمن اهل بیت بودند و لهذا در میان علمای اهل تسنن علمای ناصبی، اندلسی هستند و شاید در اندلس شیعه نداشته باشیم و اگر داشته باشیم خیلی کم است. محیی الدین، اندلسی است ولی روی آن ذوق عرفانی که دارد و معتقد است زمین هیچ گاه نمی تواند خالی از ولی و حجت باشد، نظر شیعه را قبول کرده و اسم ائمه (ع) را ذکر می کند تا می رسد به حضرت حجت و مدعی می شود که من در سال ششصد و چند محمد بن حسن عسکری را در فلان جا ملاقات کردم. البته بعضی از حرف هایی که زده ضد این حرف است و اصلا سنی متعصبی است ولی در عین حال چون ذوق عرفانی همیشه ایجاب می کند که زمین خالی از یک ولی به قول آنها (و به قول ائمه ما حجت) نباشد، این مسأله را قبول کرده و حتی مدعی مشاهده هم هست و می گوید من به حضور محمد بن حسن عسکری که اکنون از عمرش سیصد و چند سال می گذرد و مخفی است رسیده و به زیارتش نایل شده ام.
منـابـع
مرتضی مطهری- امامت و رهبری- صفحه 203-201
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها