فلسفه تاریخ
فارسی 3471 نمایش |فلسفه تاریخ، یعنی علم به تحولات و تطورات جامعه ها از مرحله ای به مرحله دیگر و قوانین حاکم بر این تطورات و تحولات. به عبارت دیگر، علم به "شدن" جامعه ها نه "بودن" آنها.
ممکن است برای ذهن خواننده محترم این پرسش پیش آید که آیا ممکن است جامعه ها، هم "بودن" داشته باشند و هم "شدن" و "بودن" آنها موضوع یک علم باشد به نام تاریخ علمی و شدن آنها موضوع علمی دیگر باشد به نام فلسفه تاریخ؟!
در صورتی که جمع میان این دو ناممکن است، زیرا "بودن" سکون است و "شدن" حرکت. از این دو یکی را باید انتخاب کرد. تصویر ما از جامعه های گذشته یا باید به صورت تصویری از بودنها باشد و یا به صورت تصویری از شدن ها. جامعه نیز به حکم اینکه یک موجود زنده است، دو گونه قوانین دارد: قوانین زیستی و قوانین تکاملی.
آنچه به علل پیدایش تمدن ها و علل انحطاط آنها و شرایط حیات اجتماعی و قوانین کلی حاکم بر همه جامعه ها در همه اطوار و تحولات مربوط می شود، ما آنها را قوانین "بودن" جامعه ها اصطلاح می کنیم.
آنچه به علل ارتقای جامعه ها از دوره ای به دوره ای و از نظامی به نظامی مربوط می شود، ما آنها را قوانین "شدن" جامعه ها اصطلاح می کنیم.
پس علم تاریخ در یک معنی، علم تکامل جامعه هاست از مرحله ای به مرحله ای نه علم زیست آنها در یک مرحله خاص و یا در همه مراحل.
ما برای اینکه این مسائل با مسائلی که آنها را "تاریخ علمی" نامیدیم اشتباه نشود، اینها را "فلسفه تاریخ" اصطلاح می کنیم. غالبا میان مسائل مربوط به تاریخ علمی که به حرکات غیر تکاملی جامعه مربوط می شود با مسائل مربوط به فلسفه تاریخ که به حرکات تکاملی جامعه مربوط می شود، تفکیک نمی شود و همین جهت اشتباهاتی تولید می کند. فلسفه تاریخ، مانند تاریخ علمی، کلی است نه جزئی، عقلی است نه نقلی؛ اما برخلاف تاریخ علمی، علم به "شدن" جامعه هاست نه علم به "بودن" آنها؛ و نیز برخلاف تاریخ علمی، مقوم تاریخی بودن مسائل فلسفه تاریخ این نیست که به زمان گذشته تعلق دارند، بلکه این است که علم به یک جریان است که از گذشته آغاز شده و ادامه دارد و تا آینده کشیده می شود. زمان برای این گونه مسائل صرفا "ظرف" نیست، بلکه یک بعد از ابعاد این مسائل را تشکیل می دهد.
منـابـع
مرتضی مطهری- جامعه و تاریخ- صفحه 77 - 76 -73
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها