نقد سخن ابن خلدون در خصوص قضیه کتابسوزی

فارسی 11104 نمایش |

اکنون نوبت آن است که به نقد سخن 304331675 که درباره خصوص کتابسوزی در ایران سخن گفته است بپردازیم. اگر به اصل عبارت ابن خلدون مراجعه نکنیم و به نقل پور داود در یشتها که آقای دکتر معین از آنجا نقل کرده اند اعتماد کنیم باید بگوئیم ابن خلدون که خود یک مورخ است و او را با عبداللطیف که صرفا یک طبیب است و می خواسته سفر نامه بنویسد یا ابوالفرج که او نیز طبیب است، و یا حاج خلیفه فهرست نویس، و حتی با قفطی تاریخ الحکما نویس، نباید مقایسه کرد، او خود یک مورخ و مؤلف تاریخ عمومی است، بنابراین اگر به ضرس قاطع اظهار نظر کند ولو مدرک نشان ندهد باید گفت سند و ماخذی در کار بوده است. ولی متاسفانه ابن خلدون نیز اظهار نظر نکرده و به صورت فعل مجهول بیان کرده است او هم سخن خود را با جمله "و لقد یقال" آغاز کرده است (همانا چنین گفته می شود). به علاوه ابن خلدون در صدر سخنش جمله ای اضافه کرده که بیشتر موجب ضعف قضیه می شود. او بعد از آنکه طبق اصل اجتماعی خاص خودش (که مورد قبول دیگران نیست) و آن اینکه هر جا که ملک و عمران گسترش یافته باشد علوم عقلی خواه ناخواه گسترش می یابد، نتیجه می گیرد که در ایران که ملک و عمران گسترش عظیم یافته بوده است نمی تواند علوم عقلی گسترش نیافته باشد، می گوید: "و همانا گفته می شود که این علوم از ایرانیان به یونانیان رسید آنگاه که اسکندر، دارا را کشت و بر ملک کیانی تسلط یافت و بر کتابها و علوم بی حد و حصر آنها استیلا یافت و چون سرزمین ایران فتح شد و در آنجا کتب فراوان دیدند سعد بن ابی وقاص به عمر نامه نوشت... ".

نقد سخن ابن خلدون در خصوص کتابسوزی
مأخذ شایعه ای که ابن خلدون اشاره کرده با مأخذ شایعه کتابسوزی اسکندر علی الظاهر دوتاست. شایعه کتابسوزی اسکندریه را مسیحیان ساخته اند برای آنکه این جنایت را از گردن خودشان که عامل اصلی هستند بردارند و به گردن مسلمین بیندازند. ولی ماخذ شایعه ای که ابن خلدون اشاره کرده است، علی الظاهر "شعوبیه" اند. خود ابن خلدون نیز خالی از تمایل شعوبی و ضد عربی نیست، شعوبیان ایرانی شعارشان این بود: "هنر نزد ایرانیان است و بس" از ظاهر عبارت ابن خلدون شاید بشود استفاده کرد که می خواسته اند مدعی شوند همه علوم یونان از ایران است، در صورتی که می دانیم اسکندر در زمان ارسطو به ایران حمله کرد و تمدن و فرهنگ یونان، در آن وقت در اوج شکوفائی بود. مطلب دیگر این است که آنچه تاکنون از ابن خلدون نقل شده از مقدمه او است که کتابی است فلسفی و اجتماعی. تاکنون ندیده ایم که این مطلب را کسی از خود تاریخ او که به نام "العبر و دیوان المبتدا و الخبر" است کسی نقل کرده باشد.
ابن خلدون اگر برای این قصه ارزش تاریخی قائل بود باید در آنجا نقل کرده باشد. متاسفانه تاریخ ابن خلدون در اختیارم نیست، ولی اگر چیزی در آنجا می بود بسیار بعید است که رندان غافل مانده باشند. اگر چنین مطلبی در خود تاریخ ابن خلدون بود از آنجا نقل می شد و نه از مقدمه، باید به خود تاریخ ابن خلدون مراجعه شود.

منـابـع

مرتضی مطهری- خدمات متقابل اسلام و ایران- صفحه 307-306

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد