رابطه توکل و اعتماد به نفس

فارسی 3964 نمایش |

یکی از حساب های عالم، توکل و اعتماد به خداست. توکل یعنی انسان در پیمودن راه حق چه از جنبه مثبت و چه از جنبه منفی تزلزل به خود راه ندهد و مطمئن باشد که اگر در جریان زندگی هدف صحیح و خداپسند خود را در نظر بگیرد نه منافع شخصی را، اگر فعالیت خود را متوجه انجام وظیفه کند نه متوجه خود، کار خود را به خدا باز گذارد، خداوند او را تحت حمایت خود قرار می دهد. خداوند در سوره طلاق آیه 3 می فرماید: «ومَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا؛ آن کس که در راه حق به خدا اعتماد کند خداوند امرش را کفایت می کند. خداوند فرمان و حکم خود را به نتیجه می رساند. خداوند برای هر چیزی حد و اندازه ای قرار داده است» در این آیه با این که تصریح شده است که در نظام عالم هیچ چیز به گزاف صورت نمی گیرد و هر چیز در مرتبه خود قرار دارد و نظام اسباب و مسببات را به رسمیت شناخته است ولی در عین حال می فرماید: خداوند فرمان خود را به نتیجه می رساند یعنی آنجا که پای روابط معنوی و تأییدات غیبی به میان می آید، جریان دیگری پیش می آید و علل و اسباب ظاهری بی اثر می گردند.
همچنین از آیه 65 سوره غافر: «هُوَ الْحَيُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ؛ اوست (همان) زنده‏ اى كه خدايى جز او نيست پس او را در حالى كه دين (خود) را براى وى بى ‏آلايش گردانيده ‏ايد بخوانيد سپاس (ها همه) ويژه خدا پروردگار جهانيان است» که به دنبال معرفی کردن خداوند به عنوان حی و مطرح کردن موضوع توحید و یگانگی خداوند امر به دعا و خواستن از او و خواندن او مطرح شده است می توان استفاده کرد که انسان در زندگی باید از کسی بخواهد و به کسی اعتماد کند که پایدار و جاویدان است، چنانچه در آیه 58 سوره فرقان پیش از معرفی خداوند به عنوان زنده ای که هیچگاه نمی میرد، امر به توکل کردن به او کرده است: «وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَكَفَى بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا؛ و بر آن زنده كه نمى‏ ميرد توكل كن و به ستايش او تسبيح گوى و همين بس كه او به گناهان بندگانش آگاه است» که نشانگر توجه به این نکته مهم است که تنها تکیه گاه حقیقی و قابل اطمینان در زندگی ذات مقدس خداوندی است که همیشه زنده است و هیچ نشانی از مرگ و آثار آن در حریم او راه ندارد. خداوند در سوره یونس آیه 84 می فرماید: «وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ؛ موسی گفت: ای قوم من اگر شما به خدا ایمان آورده اید بر او توکل کنید اگر تسلیم فرمان او هستید.» چون ایمان، باور داشتن قلبی و باطنی مبدئی است که کانون علم و قدرت و حیات نامتناهی است باید در عمل به چنین کانونی اظهار وابستگی کرد و نشان داد که بدون اتکاء به آن هیچ امیدی به موفقیت و پیمودن مسیر صحیح نیست. این همان حقیقت توکل است یعنی انسان باید در حد توان بیندیشد و تلاش بکند و اقدام جدی در میدان عمل به وظیفه داشته باشد ولی نتیجه کار را به خداوند واگذار کند. بنابراین توکل یعنی واگذاری نتیجه تلاش و کوشش ها به خداوند و تسلیم یعنی پذیرفتن زمان و اراده و خواست و تدبیر الهی و سرسپردن و دل دادن حقیقی به آنچه او می گوید و آنچه او می خواهد و آنچه او می کند.
در سوره طلاق می خوانیم: «و من یتق الله یجعل له مخرجا* و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شی ء قدرا؛ هر کس پرهیزکاری کند، خداوند راه خروجی برای رهایی وی از مشکلات قرار می دهد* و از طریقی که گمان ندارد روزیش را می رساند، و هر کس بر خدا اعتماد کند و کار خود به وی واگذارد، خدا برای او کفایت است. همانا خدا فرمان خویش را به نتیجه می رساند و آنچه را که بخواهد تخلف ندارد. راستی که خدا برای هر چیزی قدر و اندازه ای معین کرده است». در این آیه، گویی قانونی که فوق همه قوانین و حاکم بر همه آنهاست بیان گردیده و آن، قانون تقوا و توکل است. از این آیه، استنباط می شود که به دنبال توکل، عنایت پروردگار قطعی است، هر کس بر خدا به حقیقت توکل کند عنایت خدا را همراه دارد، و با عنایت خدا و تأیید خدا که خود یک جریان خاص دارد و یک سنت است و یک سلسله علل و معلولات در کار است، رسیدن به هدف قطعی است.
این، قانونی است که بر همه قانونهای دیگر حکومت می کند. هر اطاعتی مستلزم یک نوع توکل است. اطاعت از توکل جدا نیست، حتی اطاعت غیرخدا. اطاعت یک انسان از نوعی توکل به آن انسان جدایی ناپذیر است. یکی از اشتباهاتی که در باب توکل می شود، خلط میان توکل در سرنوشت و توکل در وظیفه است. ما در باب توکل یک وظیفه داریم که همان اطاعت است. ما باید کار را به منظور اطاعت و به منظور امر انجام دهیم ولی اوست که ما را در حفاظت خود قرار می دهد. بعضی از افراد به جای اینکه توکل در سرنوشت کنند، توکل در وظیفه می کنند، یعنی به جای اینکه اطاعت کنند، توکل می کنند. نه، اطاعت کن، ببین او چه دستور داده است، اگر دستور داده است که حرکت کنی حرکت کن و اگر دستور داده است نروی نرو، تو خود را آماده اجرای دستور او کن و آن وقت اعتماد داشته باش که او تو را به خود وا نمی گذارد. مثلا به انسان گفته اند تو وظیفه داری تحصیل علم کنی و درس بخوانی. این امر خداست. اگر کسی بگوید من به جای اینکه درس بخوانم توکل می کنم، صحیح نیست. این مرحله، مرحله اطاعت است. اطاعت کن و مرحله نهایی را که سرنوشت است به او واگذار کن، تو به وظیفه ات عمل کن. اگر گفته اند بر تو لازم و واجب است کسب و کار کنی، اگر بگویی به جای کار کردن توکل می کنم صحیح نیست. کارکردن وظیفه است، کارکردن اطاعت است، تو اطاعت کن، دستور را اجرا کن اگرچه (سرنوشت کار را) به او واگذار کرده ای: «الله لا اله الا هو و علی الله فلیتوکل المؤمنون؛ خداوند است که معبودی جز او نیست پس مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند» (تغابن/ 13). معبودی جز او نیست، مطاعی جز او نیست، پس مؤمنین فقط او را اطاعت می کنند و تنها باید بر او توکل کنند.

منـابـع

مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 7- صفحه 173-172

مرتضی مطهری- عدل الهی- صفحه 147

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد