جایگاه غریزه جنسی در میان حاجت های طبیعی
فارسی 3640 نمایش | حاجت های طبیعی بر دو قسم است، یک نوع حاجت های محدود و سطحی است، مثل خوردن، خوابیدن. در این نوع از حاجت ها همین که ظرفیت غریزه اشباع و حاجت جسمانی مرتفع گردد، رغبت انسان هم از بین می رود و حتی ممکن است به تنفر و انزجار مبدل گردد. ولی یک نوع دیگر از نیازهای طبیعی، عمیق و دریا صفت و هیجان پذیر است مانند پول پرستی و جاه طلبی.
غریزه جنسی دارای دو جنبه است. از نظر حرارت جسمی از نوع اول است ولی از نظر تمایل روحی دو جنس به یکدیگر چنین نیست. برای روشن شدن، مقایسه ای به عمل می آوریم:
هر جامعه ای از لحاظ خوراک یک مقدار معین تقاضا دارد. یعنی اگر کشوری مثلا بیست میلیون جمعیت داشته باشد مصرف خوراکی آنها معین است که کمتر از آن نباید باشد و زیادتر هم اگر باشد نمی توانند مصرف کنند، فرضا اگر گندم زیاد داشته باشند به دریا می ریزند. درباره این جامعه اگر بپرسیم مصرف خوراک آن در سال چقدر است؟ جواب، مقدار مشخصی خواهد بود. ولی اگر درباره یک جامعه بپرسیم که از نظر علاقه افراد به پول چقدر احتیاج به ثروت هست؟ یعنی چقدر پول لازم دارد تا حس پول پرستی همه افراد آن را اشباع کند به طوری که اگر باز هم بخواهیم به آنها پول بدهیم بگویند دیگر سیر شده ایم، میل نداریم و نمی توانیم بگیریم؟ جواب اینست که این خواست حدی نخواهد داشت.
علم دوستی هم همین حالت را دارد. در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمده است: «منهومان لا یشبعان طالب علم و طالب مال»؛ «دو گرسنه هرگز سیر نمی شوند، یکی جوینده علم و دیگر طالب ثروت، هرچه بیشتر به آنها داده شود اشتهاشان تیزتر می گردد.»
جاه طلبی بشر هم از همین قبیل است. ظرفیت بشر از نظر جاه طلبی پایان ناپذیر است. هر فردی هر مقام اجتماعی و هر پست عالی را که به دست آورد باز هم طالب مقام بالاتر است و اساسا هر جا که پای حس تملک به میان بیاید از پایان پذیری خبری نیست.
غریزه جنسی دو جنبه دارد: جنبه جسمانی و جنبه روحی. از جنبه جسمی محدود است. از این نظر یک زن یا دو زن برای اشباع مرد کافی است، ولی از نظر تنوع طلبی و عطش روحی ای که در این ناحیه ممکن است به وجود آید شکل دیگری دارد.
حالت روحی مربوط به این موضوع دو نوع است: یکی آن است که به اصطلاح "عشق" نامیده می شود و همان چیزی است که در میان فلاسفه و مخصوصا فلاسفه الهی مطرح است که آیا ریشه و هدف عشق واقعی، جسمی و جنسی است و یا ریشه و هدف دیگری دارد که صد در صد روحی است و یا شق سومی در کار است و آن اینکه از لحاظ ریشه، جنسی است ولی بعد حالت معنوی پیدا می کند و متوجه هدف های غیر جنسی می گردد؟
این عطش روحی فعلا محل بحث ما نیست، این نوع از عطش همیشه جنبه فردی و شخصی دارد یعنی به موضوع خاص و شخص خاص تعلق می گیرد و رابطه او را با غیر او قطع می کند. این نوع از عطش در زمینه محدودیت ها و محرومیت ها به وجود می آید.
نوعی دیگر عطش روحی آن است که به صورت حرص و آز در می آید که از شئون حس تملک است و یا آمیخته ای است از دو غریزه پایان ناپذیر شهوت جنسی و حس تملک، آن همان است که در صاحبان حرم سراهای قدیم و در اغلب پولداران و غیر پولداران عصر ما وجود دارد. این نوع از عطش تمایل به تنوع دارد. از یکی سیر می شود و متوجه دیگری می گردد. در عین اینکه ده ها نفر در اختیار دارد در بند ده ها نفر دیگر است و همین نوع از عطش است که در زمینه بی بند و باری ها و معاشرت های به اصطلاح آزاد به وجود می آید. این نوع از عطش است که هوس نامیده می شود.
همان طور که در گذشته گفتیم عشق عمیق و متمرکز کننده نیروها و تقویت کننده نیروی تخیل و یگانه پرست است و اما هوس، سطحی و پخش کننده نیروها و متمایل به تنوع و تفنن و هرزه صفت است.
این نوع از عطش که هوس نامیده می شود ارضاء شدنی نیست. اگر مردی در این مجرا بیفتد، فرضا حرم سرایی نظیر حرم سرای هارون الرشید و خسرو پرویز داشته باشد پر از زیبا رویان که سالی یک بار به هر یک نوبت نرسد، باز اگر بشنود که در اقصی نقاط جهان یک زیبا روی دیگر هست، طالب آن خواهد شد. نمی گوید بس است دیگر سیر شده ام. حالت جهنم را دارد که هر چه به آن داده شود باز هم به دنبال زیادتر است.
خدا در قرآن کریم می فرماید: «یوم نقول لجهنم هل امتلأت و تقول هل من مزید»؛ «به جهنم می گوئیم پر شدی؟ سیر شدی؟ می گوید آیا بازهم هست؟» (ق/30) چشم هرگز از دیدن زیبا رویان سیر نمی شود و دل هم به دنبال چشم می رود. به قول شاعر
دل برود، چشم چو مایل بود *** دست نظر رشته کش دل بود
در این گونه حالات سیر کردن و ارضاء از راه فراوانی، امکان ندارد و اگر کسی بخواهد از این راه وارد شود درست مثل آن است که بخواهد آتش را با هیزم سیر کند.
منـابـع
مرتضی مطهری- مسئله حجاب- صفحه 104-107
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها