تأکید قرآن بر کیفیت اعمال و نه کمیت اعمال

فارسی 4358 نمایش |

قرآن کریم تعبیری دارد که در این تعبیر، هم نظر مفسرین را جلب کرده است و هم روایات روی این تعبیر تکیه کرده اند، و آن این است که می فرماید: خدا این نظام مرگ و زندگی را (در واقع یعنی نظام طبیعت را)، از آن جهت آفرید که شما را در آزمون نیکوترین عمل قرار بدهد، در آیه 7 سوره هود می فرماید: «لیبلوکم ایکم احسن عملا» (هود/آیه 7)؛ «همان که مرگ و زندگى را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید، و اوست ارجمند آمرزنده». نفرمود، لیبلوکم ایکم اکثر عملا، چون دو گونه می توانست بیان بفرماید: یکی اینکه شما را آزمایش کند که چه کسی بیشتر عمل می کند، دیگر اینکه شما را آزمایش کند که چه کسی بهتر و نیکوتر و صوابتر عمل می کند. اگر تعبیر این بود که چه کسی بیشتر عمل می کند، تکیه روی کمیت بود، ولی وقتی که فرموده: «لیبلوکم ایکم احسن عملا»، تکیه روی کیفیت است. از ما عمل می خواهند، ولی در عمل، ما می توانیم زیاد عمل کنیم، اما می توانیم بهتر عمل کنیم، یعنی چگونگی عمل ما بهتر باشد. در هر چیزی این موضوع مطرح است. این مثال عادی را ذکر کنم، همین سخن گفتن. آیا زیاد حرف زدن هنر است یا نیکو حرف زدن؟ ممکن است یک انسان ده ساعت پشت سر هم حرف بزند و یک نفر دو دقیقه حرف بزند ولی او در ده ساعت حرف زدن هیچ محتوایی نداشته باشد و این دو دقیقه حرف زدنش همه محتوا باشد. این دو دقیقه حرف می زند که بعد ده ساعت می شود شرح داد، او ده ساعت حرف می زند که دو دقیقه نمی شود از آن خلاصه گرفت. این، فرق میان کمیت و کیفیت است. خدا انسان را مورد آزمون بهترین عمل قرار داده است، نه آزمون زیادترین عمل. می دانید که زهادی که در قدیم وجود داشتند تکیه شان بیشتر روی بیشترین عمل بود. با همدیگر مسابقه می گذاشتند، او می گفت مثلا من شبانه روزی چند هزار رکعت نماز می خوانم. ممکن است کسی دو رکعت نماز بخواند که ارزشش بیشتر باشد از صدها هزار رکعتی که شخص دیگر می خواند. این است که در حدیث آمده است که خدا می فرماید: «لیبلوکم ایکم احسن عملا» و نفرموده: اکثر عملا، چون احسن عملا یعنی اصوب عملا، آن که جنبه صواب بودنش بیشتر باشد.

حدیثی در اصول کافی است که در آن، چنین آمده است که یکی از فرشتگان، عابدی را در دامنه کوهساری دید که آنی از عبادت فارغ نیست. بعد، آن ملک، بر غیب این شخص یعنی برنامه عمل و باطنش و جزا و پاداش وی اطلاع پیدا کرد. دید او جزا و پاداش بسیار اندکی دارد و تعجب کرد که آدمی که جز عبادت کاری ندارد چرا این قدر پاداشش کم است؟! از خدای متعال سؤال کرد خدایا این عابد چرا این قدر پاداشش کم است؟ به او وحی رسید که برو او را امتحان کن، به اینکه به صورت یک انسان مجسم شو، مدتی پیش او باش تا از نزدیک او را بشناسی، آن وقت ما جوابت را می دهیم. او به صورت یک انسان درآمد و رفت در نزدیکی او، او هم شروع کرد به عبادت کردن. مدتی با او هم شکلی کرد تا کم کم با او انس گرفت و توانست باب سخن را با او باز کند. یک وقت این ملک رو کرد به این عابد، نگاه کرد به آن دره و آن دشت که خیلی سبز و خرم بود و سبزه زیادی داشت و گفت: عجب جای باصفایی است، چه جای خوبی است برای عبادت! عابد جواب داد: بله، چه جای خوبی است، ولی یک غصه همیشه در دل من هست و از این غصه خیلی ناراحتم. گفت: چه غصه ای داری؟ گفت: ای کاش این خدای ما یک الاغ سواری می داشت، می فرستاد اینجا، ما برایش می چراندیم. فرشته فهمید این، معرفت در کارش نیست. عمل بی معرفت ارزشی ندارد. آدمی که خدایی را عبادت می کند که درباره آن خدا فرض می کند که یک الاغ داشته باشد، چنین آدمی تمام عمر زحمت بکشد و جان بکند، چه ارزشی و چه اثری دارد؟

پس یکی از چیزهایی که ارزش عمل را از نظر کیفیت بالا می برد معرفت است. چرا در باب زیارات این قدر آمده است که مثلا هر کسی که امام را زیارت کند به شرط اینکه او را بشناسد چنین و چنان است؟ زیرا اساس، شناخت است. اینکه بعضی از اشخاص شبهه می کنند که یک قطره اشک برای امام حسین (ع) مگر می تواند این قدر ارزش داشته باشد، پاسخ این است که گاهی ممکن است انسان آن قدر برای امام حسین بگرید که اگر اشک همه عمر را جمع کنند یک استخر بشود و هیچ ارزشی هم نداشته باشد. ولی یک انسان ممکن است به اندازه یک بال مگس برای امام حسین اشک بریزد که ارزشش از آن استخر اشک دیگری خیلی بیشتر باشد. بنابراین یکی از چیزهایی که عمل انسان را احسن می کند، یعنی درجه عمل را بالا می برد و اصوب می کند، معرفت خداوند است، و همان معرفت است که به دنبال خودش هیبت و خشیت و احساس عظمت می آورد. درباره پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) خیلی زیاد رسیده است که وقتی برای نماز آماده می شدند، منقلب می شدند. امام حسن مجتبی (ع) تا می خواست برای وضو گرفتن آماده شود، رنگ در چهره اش باقی نمی ماند. وقتی از امام می پرسیدند که چرا؟ می فرمود: می دانید به حضور چه عظیمی دارم می روم؟ یعنی شما انسانها اگر بخواهید به حضور یک صاحب قدرتی، صاحب سلطه ای، پادشاهی بروید چطور خودتان را جمع و جور می کنید، من می خواهم به حضور یک چنین ذاتی حاضر شوم. این، حد و درجه معرفت را نشان می دهد. دو رکعت نمازی که با چنین حضوری خوانده شود بیشتر است از میلیاردها نماز دیگری که دیگران بخوانند.

منـابـع

مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 8- صفحه 137 تا 141

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها