فصاحت و بلاغت در نهج البلاغه
فارسی 6360 نمایش |فوق کلام المخلوق و دون کلام الخالق
کلمات امام علی (ع) از قدیمترین ایام با دو امتیاز همراه بوده است و با این دو امتیاز شناخته می شده است: یکی فصاحت و بلاغت، و دیگر چند جانبه بودن و به اصطلاح امروز چند بعدی بودن. هر یک از این دو امتیاز به تنهایی کافی است که به کلمات علی (ع) ارزش فراوان بدهد، ولی توأم شدن این دو با یکدیگر یعنی اینکه سخنی در مسیرها و میدانهای مختلف و احیانا متضاد رفته و در عین حال کمال فصاحت و بلاغت خود را در همه آنها حفظ کرده باشد، سخن علی (ع) را قریب به حد اعجاز قرار داده است و به همین جهت سخن علی در حد وسط کلام مخلوق و کلام خالق قرار گرفته است و درباره اش گفته اند: فوق کلام المخلوق و دون کلام الخالق.
زیبایی
این امتیاز نهج البلاغه برای فردی که سخن شناس باشد و زیبایی سخن را درک کند، نیاز به توضیح و توصیف ندارد، اساسا زیبایی درک کردنی است نه وصف کردنی. نهج البلاغه پس از نزدیک چهارده قرن برای شنونده امروز همان لطف و حلاوت و گیرندگی و جذابیت را دارد که برای مردم آنروز داشته است. یاران علی (ع) خصوصا آنان که از سخنوری بهره ای داشتند شیفته سخنانش بودند، ابن عباس یکی از آنهاست.
ابن عباس آنچنانکه " جاحظ " در " البیان و التبیین " نقل میکند خود خطیبی زبردست بوده است. وی اشتیاق خود را به شنیدن سخنان علی (ع) و لذت بردن خویش را از سخنان نغز آن حضرت کتمان نمیکرده است، چنان که هنگامی که علی (ع) خطبه معروف شقشقیه را انشاء فرمود ابن عباس حضور داشت، در این بین، مردی از اهل سواد کوفه نامه ای که مشتمل بر مسائلی بود، به دست آن حضرت داد و سخن قطع شد. علی (ع) پس از قرائت آن نامه با آنکه ابن عباس تقاضا کرد سخن را ادامه دهد ادامه نداد، ابن عباس گفت هرگز در عمر خود از سخنی متأسف نشدم؛ آنچنانکه بر قطع این سخن متأسف شدم.
ابن عباس در مورد یکی از نامه های کوتاه علی که به عنوان خودش صادر شده میگوید: " بعد از سخن پیامبر اکرم (ص) از هیچ سخنی به اندازه این سخن سود نبردم. " (نهج البلاغه، بخش نامه ها، شماره 22).
معاویه بن ابی سفیان که سرسخت ترین دشمنان وی بود، به زیبایی و فصاحت خارق العاده سخن او معترف بود. محقن بن ابی محقن به علی (ع) پشت میکند و به معاویه رو می آورد و برای این که دل معاویه را که از کینه علی (ع) میجوشد خرسند سازد، گفت: "از نزد بی زبانترین مردم به نزد تو آمدم". آنچنان این چاپلوسی مشمئز کننده بود که خود معاویه او را ادب کرد. گفت: "وای بر تو! علی بی زبانترین افراد است؟! قریش پیش از علی از فصاحت آگاهی نداشت، علی به قریش درس فصاحت آموخت. علی (ع) یگانه کسی است بعد از رسول خدا که مردم به حفظ و ضبط سخنانش اهتمام داشتند". ابن ابی الحدید از " عبدالحمید کاتب " که در فن نویسندگی ضرب المثل است. و در اوایل قرن دوم هجری میزیسته است نقل میکند که گفت: «هفتاد خطبه از خطبه های علی (ع) را حفظ کردم و پس از آن ذهنم جوشید که جوشید.»
سخن علی الجندی
علی الجندی " نیز نقل میکند که از " عبدالحمید " پرسیدند: "چه چیز تو را به این پایه از بلاغت رساند؟" گفت: "حفظ کلام الاصلع (از بر کردن سخنان علی)". عبدالرحیم بن نباته ضرب المثل خطبای عرب است در دوره اسلامی، وی اعتراف میکند که سرمایه فکری و ذوقی خود را از علی (ع) گرفته است. وی به نقل ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه میگوید: «صد فصل از سخنان علی را حفظ کردم و به خاطر سپردم و همانها برای من گنجی پایان ناپذیر بود». جاحظ، ادیب سخندان و سخن شناس معروف که از نوابغ ادب است و در اوایل قرن سوم هجری میزیسته است و کتاب " البیان و التبیین " وی یکی از ارکان چهارگانه ادب بشمار آمده است. مکرر در کتاب خویش ستایش و اعجاب فوق العاده خود را نسبت به سخنان علی (ع) اظهار میدارد. از گفته های وی بر می آید که در همان وقت سخنان فراوانی از علی (ع) در میان مردم پخش بوده است. در جلد اول البیان و التبیین رأی و عقیده کسانی را نقل میکند که صحت و سکوت را ستایش، و سخن زیاد را، نکوهش کرده اند، جاحظ میگوید: "سخن زیاد که نکوهش شده است سخن بیهوده است، نه سخن مفید و سودمند، وگرنه علی بن ابی طالب و عبدالله بن عباس نیز سخن فراوان داشته اند". جاحظ در همان جلد اول این جمله معروف را از علی (ع) نقل میکند: «قیمه کل امرء ما یحسنه». نگاه بیش از نیم صفحه این جمله را ستایش میکند و میگوید: "در همه کتاب ما، اگر جز این یک جمله نبود کافی، بلکه کفایت بود، بهترین سخن آن است که کم آن، تو را از بسیارش، بی نیاز کند، و معنی در لفظ پنهان نشده باشد بلکه ظاهر و نمودار باشد ". آنگاه میگوید: «و کان الله عزوجل قد البسه من الجلاله و غشاه من نورالحکمه علی حسب نیه صاحبه و تقوا قائله؛ گویا خداوند جامه ای از جلالت و پرده ای از نور حکمت متناسب با نیت پاک و تقوای گوینده اش، بر این جمله کوتاه پوشانیده است...». جاحظ در همین کتاب، آنجا که میخواهد درباره سخنوری صعصعه بن صوحان بحث کند میگوید: از هر دلیلی بالاتر بر سخنوری او اینست که علی گاهی می نشست و از او میخواست سخنرانی کند.
سخن سید رضی
سید رضی جمله معروفی در ستایش و توصیف سخنان مولی (ع) دارد: میگوید: «کان امیرالمؤمنین (ع) مشرع الفصاحه و موردها و عنه اخذت قوانینها و علی امثلته حذا کل قائل خطیب و بکلامه استعان کل واعظ بلیغ و مع ذلک فقد سبق و قصروا، و تقدم و تاخروا، لان کلامه (ع)، الکلام الذی علیه مسحه من العلم الالهی و فیه عبقه من الکلام النبوی؛ امیرالمؤمنین آبشخور فصاحت و ریشه و زادگاه بلاغت است. اسرار مستور بلاغت از وجود او ظاهر گشت و قوانین آن از او اقتباس شد. هر گوینده سخنور از او دنباله روی کرد و هر واعظ سخندانی از سخن او مدد گرفت، در عین حال به او نرسیدند و از او عقب ماندند. بدان جهت که بر کلام او نشانه ای از دانش خدایی و بوئی از سخن نبوی موجود است.»
سخن ابن ابی الحدید
ابن ابی الحدید از علماء معتزلی قرن هفتم هجری است، او ادیبی ماهر و شاعری چیره دست است و چنانکه میدانیم سخت شیفته کلام مولی است و مکرر در خلال کتاب خود شیفتگی خویش را ابراز میدارد. در مقدمه کتاب خویش میگوید: «به حق، سخن علی را از سخن خالق فروتر و از سخن مخلوق فراتر خوانده اند، مردم همه دو فن خطابه و نویسندگی را از او فرا گرفته اند. همین کافی است که یک دهم بلکه یک بیستم آنچه مردم از سخنان علی گرد آورده و نگهداری کرده اند از سخنان هیچکدام از صحابه رسول اکرم با آنکه فصحایی در میان آنها بوده است، نقل نکرده اند، و باز کافی است که مردی مانند جاحظ در البیان و التبیین و سایر کتب خویش ستایشگر او است.»
ابن ابی الحدید در جلد چهارم کتاب خود در شرح نامه امام به عبدالله بن عباس پس از فتح مصر به دست سپاهیان معاویه و شهادت محمد بن ابی بکر که امام، خبر این فاجعه را برای عبدالله به بصره مینویسد. میگوید: «فصاحت را ببین که چگونه افسار خود را به دست این مرد داده و مهار خود را به او سپرده است، نظم عجیب الفاظ را تماشا کن، یکی پس از دیگری می آیند و در اختیار او قرار میگیرند مانند چشمه ای که خود به خود و بدون زحمت از زمین بجوشد، سبحان الله جوانی از عرب در شهری مانند مکه بزرگ میشود، با هیچ حکیمی برخورد نکرده است، اما سخنانش در حکمت نظری بالادست سخنان افلاطون و ارسطو قرار گرفته است، با اهل حکمت عملی معاشرت نکرده است اما از سقراط بالاتر رفته است، میان شجاعان و دلاوران تربیت نشده است زیرا مردم مکه تاجرپیشه بودند و اهل جنگ نبودند، اما شجاعترین بشری، از کار در آمد که بر روی زمین راه رفته است.»
از خلیل بن احمد پرسیدند: "علی (ع) شجاعتر است یا عنبسه و بسطام؟" گفت: " عنبسه و بسطام را با افراد بشر باید مقایسه کرد، علی مافوق افراد بشر است ". این مرد فصیحتر از سحبان بن وائل و قس بن ساعده از کار در آمد و حال آنکه قریش که قبیله او بودند افصح عرب نبودند، افصح عرب " جرهم " است هر چند زیرکی زیادی ندارند... ".
از چهارده قرن پیش تاکنون. جهان هزاران رنگ به خود گرفته، فرهنگها تغییر و تحول یافته و ذائقه ها دگرگون شده است، ممکن است کسی بپندارد که فرهنگ قدیم و ذوق قدیم سخن علی را می پسندید و در برابرش خاضع بود، فکر و ذوق جدید به نحو دیگری قضاوت میکند، اما باید بدانیم که سخن علی (ع) چه از نظر صورت و چه از نظر معنی محدود به هیچ زمان و هیچ مکانی نیست، انسانی و جهانی است.
منـابـع
مرتضی مطهری- سیری در نهج البلاغه- صفحه 17-7
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها