حقیقت صراط مستقیم،‌ نفس امام و انسان کامل

فارسی 5120 نمایش |

انسان از اول عمر تا آخرین لحظه حیات، حالات مختلف روحی دارد و حرکات نفسانیه و ملکات اخلاقیه ای دارد که از تکرار اعمال و حالات در او به وجود آمده است و دائما از صورتی به صورت دیگر و از حالی به حال دیگر و از عقیده ای به عقیده ای دیگر و از کمالی به کمال دیگر منتقل می شود، تا آنکه از مقربین گشته و از سابقین قرار گیرد و اگر از متوسطین باشد از اصحاب یمین شود و اگر شیطان و نفس اماره راهبر او باشد، از اشقیا و اصحاب شمال شود.

نفس انسان راهی است به سوی خداوند
در هر فرد از افراد بشر از درون و باطن نفس او راهی است به سوی خدا و تمام اعمالی را که در ظاهر انجام می دهد طبق نقشه باطن اوست. آن راه باطنی صراط است و چون هر کس به نوبه خود صفات خاصی دارد و ملکات و غرایز و بالاخره عقاید مخصوص و شاکله و منهاج مختص به خود را دارد، بنابراین هر فرد از افراد بشر دارای راه خاصی به سوی خداست و از اینجا به خوبی معنای این کلام معروف روشن می شود که: «الطروق إلی الله بعدد أنفاس الخلآئق»؛ «راه های رسیدن به خدا به تعداد آفریده ها است» و این راه ها با کثرت و تعدد آنها در صورتی مستقیم است که راهرو با اقصر فاصله و کوتاه ترین زمان به بهشت مرضات خداوند جلیل و لقای حضرت او و فنای محض در ذات او برساند و این همان راه معرفت است که هر امامی از امامان مبین و شارح و مفصل آنست، بلکه وجود امام نفس صراط و تحقق خارجی صراط مستقیم است. امام صراط مستقیم است، تا پیروان از راه نفس او همان راهی را که او رفته است بروند و چون امام از راه صفات خود سریع ترین و کوتاه ترین و نزدیک ترین راه را به سوی خدا پیموده است، پس نفس امام راه مستقیم و صراط مستقیم به سوی خداست، که حقا از شمشیر برنده تر و از مو باریک تر است.

از حضرت امام جعفر صادق (ع) روایت است که فرمود: «إن الصورة الإنسانیة هی الطریق المستقیم إلی کل خیر، والجسر الممدود بین الجنة والنار»؛ «صورت ناطقه نفس انسانی همان صراط مستقیم است به سوی تمام خیرات و آنست همان پلی که در بین بهشت و دوزخ کشیده شده است» (تفسیر صافی ج1 ص 55). تمام موجودات این نشأة ظهور و بروزی در نشأة قیامت دارند و صراط نیز ظهور و تجلی ای دارد و آن ظهور همین راهی است که انسان در دنیا دارد. چون حقیقت دنیا جهنم است و صراط جهنم راهی است که انسان در دنیا به سوی خدا دارد. بعضی برای عبور از این صراط می لنگند و به جهنم می افتند و اینان همان کسانی هستند که در شهوات منغمرند و در مادیات و لذایذ دنیه غوطه خورده اند، ولی چون به خدا ایمان آورده بودند لذا لنگان لنگان عبور می کنند.
در "تفسیر قمی" از حضرت صادق (ع) روایت کرده است که فرموده اند: «هو أدق من الشعر و أحد من السیف؛ فمنهم من یمر علیه مثل البرق، و منهم من یمر علیه مثل عدو الفرس، و منهم من یمر علیه ماشیا، و منهم من یمر علیه حبوا، و منهم من یمر علیه متعلقا فتأخذ النار منه شیئا و تترک منه شیئا»؛ «صراط از مو باریک تر و از شمشیر تیزتر است، پس بعضی از روی آن مانند سرعت برق می گذرند و بعضی مانند دویدن اسب و بعضی از روی آن پیاده عبور می کنند و بعضی به رو در افتاده و چهار دست و پا و بعضی خود را به صراط گرفته و چسبانیده اند که نیفتند ولی آتش مقداری از آنان را فرا می گیرد و مقداری از بدنشان را وا می گذارد» (تفسیر مجمع البیان ج3ص 525 ).

این راه ها همگی راه به سوی خداست، غایة الامر نسبت به حرکت نفوس مختلف، متفاوت است و به عبارت دیگر یک راه است، غایة الامر سرعت و کندی عبور از این راه نسبت به نفوس مختلف، متفاوت است. اقرب راه ها و اقصر و اسرع آنها صراط امام است، یعنی آن طریقی که امام به حسب شرایط مکان و زمان و مقتضیات و با وجود گرفتاری ها و موانع و مشکلات پیموده است و بقیه راه ها به حسب شدت قرب و یا بعد به این راه از مقادیر و سهام متفاوتی از صراط مستقیم برخوردارند و بنابراین خوب واضح می شود که چگونه:«علی علیه السلام هو الصراط المستقیم.»
راهی را که انسان به سوی خدا دارد همان نفس اوست که همه باید از راه عبور از نفس به خدا برسند و چون نفوس از جهت پاکی و طهارت مختلفند و از جهت صدق و صفا و شوایب انیت های شخصیه و استکبار و یا خلوص نیت و تزکیه سر متفاوتند، بنابراین راه ها مختلف خواهد شد و آن نفس که از هر جهت اخلاصش شدیدتر و صدق و صفایش افزون تر و تزکیه و طهارتش بهتر و سرعت حرکتش عالی تر باشد، آن صراط مستقیم است و در بین جمیع نفوس حتی انبیا، از رسول اکرم (ص) و علی بن أبی طالب (ع) و امامان به حق از ذریه آن دو بزرگوار کسی را در استقامت طریق بهتر و یا مساوی سراغ نداریم و لذا آنان سبیل اعظم و صراط اقوم می باشند. «أنتم الصراط الأقوم، و شهدآء دار الفنآء، و شفعآء دار البقآء!»؛ «شما راه استوارترین، و گواهان این دنیای فانی، و شفیعان آن عالم باقی برای مردم هستید!» (زیارت جامعه کبیره).

منـابـع

سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی جلد8- صفحه 49-52

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد