میزان اعمال انسان ها از نظر فیض کاشانی
فارسی 6191 نمایش |برای آنکه عالم میزان خوب مشخص و مفهوم شود، نیازمند به دو مقدمه می باشم. مقدمه اول در اینست که معنای میزان چیست؟ و آیا حتماً میزانی که در آنجا کار می گذارند مانند میزان و ترازوهایی است که در دنیا کار می گذارند و دارای دو کفه است؟ و یا آنکه میزان به شکل دیگر است؟ نیز در آن صورت روشن میشود که چرا در قرآن کریم می فرماید: «فَمَن ثَقُلَتْ مَوَ'زِینُهُ» و یا «مَنْ خَفَّتْ مَوَ'زِینُهُ» (اعراف/ 8-9) و نمی فرماید: «فَمَنْ ثَقُلَتْ حَسَناتُهُ» و یا «مَنْ ثَقُلَتْ سَیِّئاتُهُ»
اما مقدمه اول آنست که الفاظی که در لغت وضع شده اند دارای معانی عامه و کلیه هستند. یعنی اینکه خصوصیت های فردی دخالت در معنای الفاظ ندارد. و در اینجا مناسب است ترجمه عین عبارت مرحوم ملا محسن فیض کاشانی را که در «تفسیر صافی» آورده اند، چون حائز اهمیت است بیان کنیم:
معنای حقیقی قلم
هر معنایی از معانی یک حقیقت و روحی دارد، و یک صورت و قالبی. و گاهی صورت ها و قالبهای متکثر و متعددی برای حقیقت واحده ای که جان و روح معنی است می باشد و الفاظ در لغت برای حقائق و ارواح معانی وضع شده اند، و چون آن حقایق و ارواح در قالب ها و صورت ها موجود است لذا به واسطه اتحادی که معانی با قالب ها دارند، الفاظ در آن قالب ها و صورت ها به نحو حقیقت استعمال می گردند. مثلاً لفظ قلم وضع شده است برای آلتی که با آن، صورت ها را در روی لوحه ها نقش کنند؛ بدون آنکه در نظر گرفته شده باشد که آن قلم از نِی باشد یا از آهن و یا غیر از آنها. بلکه در نظر نیز گرفته نشده است که آن قلم از جسم باشد، و نه آنکه آن نقش، محسوس باشد یا معقول و نه آنکه آن لوح از کاغذ باشد و یا از چوب؛ بلکه فقط چیزی باشد که در آن بتوان نقش نمود و اینست حقیقت لوح و روح و معنای لوح و تعریف لوح و بنابراین اگر در عالم وجود چیزی باشد که به واسطه آن بتوان علوم را در الواح دل ها نقش نمود به طور اولی و احق باید بتوان بر آن نام قلم نهاد؛ خداوند تعالی می فرماید: «عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الِإنسَـ'نَ مَا لَمْ یَعْلَمْ؛ خداوند با قلم تعلیم کرد؛ تعلیم کرد به انسان چیزهایی را که نمی دانست» (علق/ 4-5) بلکه آن قلم حقیقی است به جهت آنکه حقیقت قلم و روح قلم و تعریف قلم در آن موجود است، بدون آنکه با آن قلم معنوی چیزی باشد که خارج از معنای قلم بوده باشد.
معنای حقیقی میزان
و همچنین است میزان مثلاً؛ چون آن را در لغت وضع کرده اند برای معیاری که با آن مقادیر را بسنجند. و این معنای واحدی است که حقیقت و روح میزان است، و قالب ها و صورت های مختلفی دارد که بعضی از آنها جسمانی است و بعضی روحانی. پس تمام چیزهایی که با آن اشیاء را می سنجند میزان نامیده میشود؛ مانند ترازوهایی که دو کفه دارد و قپان و نحوهما که با آن اجرام و سنگینی را اندازه گیری می کنند. و مانند آنچه با آن اوقات و ارتفاعات ستارگان را می سنجند مثل اُسطُرلاب، و آنچه با آن دایره ها و قوس ها را اندازه می گیرند همچون پرگار، و آنچه با آن ستون ها و دیوارها را می سنجند مثل شاغول، و مانند آنچه با ان خط ها را اندازه می گیرند مثل خط کش، و آنچه با آن شعرها و قافیه ها را اندازه گیری می کنند مثل علم عَروض، و مانند آنچه با آن فلسفه را اندازه می گیرند و صحت و سقم آن را می سنجند مثل علم منطق، و آنچه با آن بعضی از مُدرکات را می سنجند مثل حس و خیال، و آنچه با آن علوم و اعمال را می سنجند مثل میزانی که در قیامت قرار داده میشود، و آنچه با آن همه این معیارها را می سنجند مثل عقل کامل؛ الی غیر ذلک از موازین (تفسیر صافی).
انبیاء و اوصیای الهی میزان امت ها
و نیز می فرماید: و بالجمله میزان هر چیز بر حسب خود آن چیز است؛ و آن معیاری است که با آن اندازه آن چیز را معین می کنند. پس میزان مردم در روز قیامت آن چیزی است که قدر هر انسانی را و قیمت او را بر حسب عقیده و اخلاق و کردارش مشخص کند و معین نماید؛ برای آنکه مردم طبق آن معیار مورد جزای الهی قرار گیرند و این معیار غیر از انبیاء و اوصیای آنان (ع) چیزی نخواهد بود. زیرا که قدر و قیمت مردم و مقدار خوبی ها و بدی های آنان فقط بر حسب اندازه گیری با آنها، و با متعابعت شرایع آنان و پیروی از آثارشان، و ترک متابعت و پیروی؛ و با قرب و نزدیکی به سیره و منهاجشان، و با بُعد از روش و رویه آنها معین میشود.
پس بنابراین، میزان هر امتی پیامبر آن امت، و وصی آن پیامبر و شریعتی است که آن پیامبر آورده است. پس کسانی که حسنات آنان سنگین و بسیار باشد آنها رستگارانند، و کسانی که حسناتشان سبک و اندک است آنها افرادی هستند که با ستم و ظلمی که به نفوس خود روا داشته اند آنها را تباه و فاسد و ضایع کرده اند، از جهت آنکه پیامبران و اوصیایشان را تکذیب نموده و از سیره و منهج آنها پیروی ننموده اند.
و در «کافی» و «معانی الاخبار» از حضرت صادق (ع) روایت است که: «إنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَهِ عَزَّوَجَلَّ: وَ نَضَعُ الْمَوَ'زِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَـ'مَةِ؛ قَالَ: هُمُ الاْنْبِیَآءُ وَ الاْوْصِیَآءُ عَلَیْهِمُ السَّلامُ وَ فی رِوایَةٍ اُخْرَی: نَحْنُ الْمَوَازِینُ الْقِسْطْ.؛ از این آیه مبارکه که: ترازوهای قسط و عدل را در روز قیامت قرار می دهیم، پرسش کردند؛ حضرت فرمودند: مراد از ترازوهای قسط و عدل پیامبران و اوصیای آنها هستند. و در روایت دیگر وارد است که معصومان (ع) فرموده اند: ما میزان های قسط هستیم.»
باری این مطلب اخیر را که مرحوم فیض در سوره اعراف در ذیل آیه 9: («وَ مَنْ خَفَّتْ مَوَ'زِینُهُ فَأُولَـ'ئکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُم؛ و هر که اعمال وزن شده اش سبک شد، آنان کسانی هستند که خود را ارزان باخته اند») بیان فرموده است به منزله مقدمه دوم است برای مطلبی که ما می خواستیم بیان کنیم و بنابراین نتیجه مطلوب بسیار روشن است: بنا بر مقدمه اول به دست آمد که الفاظ از جمله لفظ میزان و ترازو برای معانی عامه وضع شده اند و بنا بر مقدمه دوم به دست آمد که خداوند در روز قیامت برای اعمال و موقعیت و وضعیت انسان میزان قرار می دهد. و نتیجه از ضم این دو مقدمه این میشود که: ترازو و میزان اعمال برای انسان، انبیاء و اوصیاء، و راه و روش آنها و شریعت و سلوک آنها به سوی خداست و با این میزان عمل هر فردی از افراد امت های گذشته و آینده را اندازه گیری می نمایند و با این معیار می سنجند.
منـابـع
سید محمد حسین حسینی تهرانی- معاد شناسی جلد 8- صفحه 125-129
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها