شفاعت قرآن، رحم و امانت در قیامت

فارسی 2908 نمایش |

در بعضی از روایات، قرآن و امانت و رحم را از شفیعان روز قیامت محسوب داشته اند. در کتاب «فردوس» روایت کرده است که رسول خدا (ص) گفته اند: «الشفعآء خمسة: القرءان والرحم والامانة و نبیکم و أهل بیت نبیکم؛ شفیعان پنج دسته اند: قرآن و رحم و امانت و پیغمبر شما و اهل بیت پیغمبر شما»! (بحارالانوار، ج8، ص61) اینک باید دید که چگونه این سه دیگر از شفیعانند؟
اما درباره قرآن از طرفی داریم: «و نزلنا علیک الکتـاب تبیانا لکل شیء و هدی و رحمة و بشری للمسلمین؛ ما این کتاب را (قرآن) بر تو به تدریج فرو فرستادیم که روشن کننده همه چیز است و هدایت است و رحمت و بشارت برای مسلمانان» (نحل/ 89) پس معلوم می شود که قرآن کتاب رحمت است و با هر کس قرآن باشد و به قرآن عمل کند مورد رحمت خداوند قرار می گیرد و از طرف دیگر داریم: «یوم لا یغنی مولی عن مولی شیـا و لا هم ینصرون * إلا من رحم الله؛ روز قیامت روزی است که هیچ صاحب آشنایی و دوستی و رابطه ای به هیچ وجه نمی تواند از آشنا و دوست و شخص مرتبط به خود دستگیری نموده و او را بی نیاز کند و ابدا آنان مورد کمک و نصرت واقع نمی شوند مگر کسی را که خداوند بخواهد» (دخان/ 41-42)
از این آیه معلوم می شود که کسی را که خداوند مورد رحمت خود قرار دهد، مورد شفاعت قرار می گیرد و از ضم آیه اول به این آیه به دست می آید که قرآن رحمت است و برای عاملین به آن، شفیع و دستگیر در روز قیامت است.
روایتی از امام باقر (ع) آوردیم که به صراحت درباره شهادت و شفاعت قرآن مطالبی جالب و ارزنده داشت، از جمله آنکه: «ثم یشفع فیشفع و یسأل فیعطی؛ قرآن شفاعت می کند و شفاعتش پذیرفته است و سؤال می کند و به او آنچه را که بخواهد داده می شود». این روایت دارای معانی بسیاری است که از هر یک از آنها مطالب دیگری استفاده می شود و آنچه در بحث معاد برای ما مفید بود آنکه آن دسته معانی که در لفظ با معانی و احوال موجود در افراد حی و زنده مشترک هستند همچون امر و نهی و نفع و شفاعت و شهادت و غیرها، در عالم برزخ متمثل به صورت های مثالی متناسب با خود می شوند و در عالم حشر و قیامت متمثل به حقایق خود می گردند.
و اما درباره شفاعت امانت، در قرآن کریم داریم: «إنا عرضنا الامانة علی السمـاوات و الارض و الجبال فأبین أن یحملنها و أشفقن منها و حملها الاءنسـان إنه و کان ظلوما جهولا * لیعذب الله المنـ'فقین و المنـافقـات والمشرکین والمشرکات و یتوب الله علی المؤمنین والمؤمنات و کان الله غفورا رحیما؛ ما امانت را بر آسمان  ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم، جملگی از تحمل آن امتناع کردند و ترسیدند و خود را بر حذر داشتند و انسان آن امانت را حمل کرد و حقا انسان بسیار ستمکار و بسیار نادان است و این عرض امانت برای آن بود که خداوند مردان منافق و زنان منافق و مردان مشرک و زنان مشرک را عذاب کند و از مردان مؤمن و زنان مؤمن به رحمت خود در گذرد؛ و البته خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است» (احزاب/ 72-73)
همانطور که ملاحظه می شود در این آیات غرض و مقصود از عرض امانت را بر آسمان ها و زمین و جبال و بالاخره قبول انسان، تعذیب منافقین و مشرکین و توبه بر مؤمنین دانسته است و معلوم است که توبه خداوند بر مؤمنین همان شفاعت است. بنابراین امانت شفیع انسان است و البته معلوم است که مراد از امانت در اینجا همان ولایت است که از تحمل آن، آسمان ها و زمین و کوه ها عاجز آمدند و خود را بر حذر داشتند و از امانت، امانت خاصی اراده شده است.

شفاعت رحم و حمیم در قیامت
و اما درباره شفاعت رحم در روز قیامت در قرآن کریم داریم: «خذوه فغلوه * ثم الجحیم صلوه * ثم فی سلسلة ذرعها سبعون ذراعا فاسلکوه * إنه کان لا یؤمن بالله العظیم * و لا یحض علی طعام المسکین * فلیس له الیوم هـ'هنا حمیم» (حاقه/ 30-35)
این آیات درباره کسانی است که نامه عملشان از جانب شمال که کنایه از جانب شقاوت است به آنها داده می شود و پس از چند آیه ای که در شرح حال و تأسف آنان ذکر می کند این آیات را بیان می کند و مفادش اینست که به فرشتگان عذاب خطاب می شود که «بگیرید او را و در غل بیفکنید! و پس از آن در آتش دوزخ بسوزانید! و سپس در سلسله و زنجیری که درازای آن هفتاد ذراع است در آورید به جهت آنکه او اینطور بود که ایمان به خداوند عظیم نمی آورد و برای غذا دادن به مسکینان اصرار و اهتمامی نداشت پس بنابراین برای او در امروز حمیمی نیست».
حمیم عبارت است از رحم نزدیک؛ چون پدر و مادر و برادر و امثالهم و علیهذا از آیه فهمیده می شود که برای چنین شخص غیر مؤمن و متعدی به حقوق، حمیم و رحم نزدیکی نیست که از او دستگیری کند و به شفاعت او را از این زنجیر و سلسله و غل خارج کند، وگرنه اگر مؤمن و غیر متعدی بود حتما حمیم او به فریاد او می رسید و از او شفاعت می نمود.
در کتب اخلاق برای عیادت مریض به خصوص مریض های شکسته دل و فقیر و بی کس در بیمارستان ها، برای رفع قبض و پیدایش گشایش های معنوی، مطالبی هست؛ سعدی در این باره سروده است:
یکی در بیابان سگی تشنه یافت  *** برون از رمق در حیاتش نیافت
کله دلو کرد آن پسندیده کیش *** چو حبل اندر آن بست دستار خویش
به خدمت میان بست و بازو گشاد *** سگ ناتوان را دمی آب داد
خبر داد پیغمبر از حال مرد ***  که داور گناهان ازو عفو کرد
تو با خلق نیکی کن ای نیکبخت *** که فردا نگیرد خدا بر تو سخت
چو تمکین و جاهت بود بر دوام *** مکن زور بر ضعف درویش عام
نصیحت شنو مردم دور بین *** نپاشند در هیچ دل تخم کین
(کلیات سعدی، طبع فروغی، بوستان ص29)

منـابـع

سید محمد حسین حسینی طهرانی- معادشناسی جلد 9- صفحه 234 و 229-232

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد