فلسفه زهد علی (ع)

فارسی 3000 نمایش |

فلسفه زهد امام علی (ع) و منطق او در فلسفه ترک دنیای خود چه بود؟ آزادی. من مغلوب باشم؟! علی (ع) همانطور که نمی پسندند در میدان جنگ مغلوب عمروبن عبدودها و مرحبها باشد، بطریق اولی و صد چندان بیشتر، هرگز بر خود نمی پسندید که مغلوب یک میل و هوای نفس باشد. روزی حضرت از کنار دکان قصابی می گذشت، قصاب گفت: یا امیرالمؤمنین! (ظاهرا در دوران خلافت ایشان بوده است) گوشتهای بسیار خوبی آورده ام، اگر می خواهید ببرید. فرمود: الان پول ندارم. گفت: من صبر می کنم. حضرت فرمود: من به شکم خود می گویم صبر کند. اگر من نمی توانستم به شکم خود بگویم که صبر کند، از تو می خواستم که صبر کنی! ولی من به شکم خود می گویم که صبر کند.
همین داستان را سعدی به شعر در آورده، منتهی از زبان یک عارف می گوید. «و لو شئت لاهتدیت الطریق الی مصفی هذا العسل، و لباب هذا القمح، و نسائج هذا القز». «نهج البلاغه نامه 45؛ اگر می خواستم می توانستم از عسل مصفا و مغر این گندم، و بافته های این ابریشم برای خود خوراک و لباس تهیه کنم.» من اگر بخواهم بلدم، نه اینکه عقل و شعورم نمی رسد. می دانم که چگونه می توان عالیترین لباسها، عالیترین خوراکها، آنچه که سلاطین دنیا برای خودشان تهیه می کنند را تهیه کرد «ولکن هیهات ان یغلبنی هوای» معنی این کار اینست که من خود را در اسارت هوای نفس خود قرار دهم، نمی کنم». خطاب به دنیا می کند در تعبیرهای بسیار زیبایی: «الیک عنی یا دنیا فحبلک علی غاربک» یعنی برو گمشو، «قد انسللت من مخالبک و افلت من حبائلک؛ من از چنگال تو رهائی یافته و از دامهای تو رسته ام» (نهج البلاغه نامه 45).
من در برابر تو آزادم. تو چنگالهایت را به طرف من انداختی ولی من خود را از چنگالهای تو رها کردم. تو دامهای خود را در راه من گستردی، ولی من خود را از این دامها نجات دادم، من آزادم و در مقابل این فلک و آنچه در زیر قبه این فلک است، خود را اسیر و ذلیل و زبون هیچ موجودی نمی کنم. به این می گویند درگیری واقعی، جهاد با نفس.

منـابـع

مرتضی مطهری- آزادی معنوی- صفحه 193-192

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد