ابوحنیفه
فارسی 7324 نمایش |نعمان بن ثابت و مشهور به "ابوحنیفه" از فقهای مشهور کوفه متکلم و پایه گذار مذهب حنفی از مذاهب اهل تسنن. حنفیان به او "امام اعظم" و "سراج الائمه" لقب دادند. او یکی از چهار امام برزرگ اهل سنت است. سال 80 هـ.ق در کوفه بدنیا آمد. اجدادش ایرانی و از اهل کابل و یا به قولی از قریه های اطراف خراسان بودند که ظاهرا در جریان فتح آنجا، به اسارت در آمده و به عراق برده شدند. ابوحنیفه مدتی درکوفه، شغل بزازی داشت وی بعد مشغول تحصیل علم شد. از بسیاری از فقهای کوفه علم آموخت ولی استاد اختصاصی اش "حمادبن سلیمان" بود که هجده سال در مجلس درسش شرکت کرد و تا موقع فوت او، با او بود. روش او در فقه بر مبنای قیاس بود. در زمان تحصیل یعنی قبل از سال 114 ق چند سفر به حجاز رفت. در مدینه مدتی در مجلس، درس ربیعة بن ابی عبدالرحمن ابن شهاب زهری، محمدبن متکدر و دیگر افراد بود و از امام باقر (ع) هم مدت ها بهره برد و مدت دو سال هم در محضر امام صادق (ع)، امام ششم شیعیان، شاگردی کرد و سپس از امام جدا شد. بارها می گفت: اگر دو سال شاگردی امام صادق نبود، هلاک می شدم.
او در مکه مدتی ملازم مجلس "عطاءبن ابی رباح" فقیه بزرگ شهر و دیگران بود و در حدیث و فقه تبحر زیادی پیدا کرد. او رفت و آمدهایی هم به بصره داشت. بعد از فوت "حمادبن سلیمان" استادش، به عنوان برجسته ترین شاگرد او، تدریس فقه می کرد و فتوا می داد و از این رو، مردم استقبال خوبی از او می کردند. در سال های آخر حکومت بنی امیه، او با مخالفت شدیدی که نسبت به آنها نشان می داد مورد توجه جناح های مخالف حکومت (غیراز خوارج) قرار گرفت و از این رو، در زمانی که خوارج صفری، کوفه را تصرف کردند، ابوحنیفه با آنها مناظراتی داشت. سال 129 ق فرمانروای عراق از طرف مروان حمار، به او پیشنهاد کرد تا سمت قضاوت را بپذیرد ولی او قبول نکرد و بعد به خاطر فشاری که از طرف حکومت بنی امیه به او می آمد، کوفه را ترک کرد و به مکه رفت. در مدتی که در مکه بود از فرصت خود به تبلیغ اعتقادات و عقاید و افکارش مشغول شد. با "ایوب سختیانی" فقیه بصره، سخت رقیب بود. بعد از اینکه بنی امیه برکنار شدند و بنی عباس روی کار آمد، ابوحنیفه دوباره به کوفه برگشت ولی با حیله های لفظی خود با خلیفه عباسی سفاح بیعت نکرد. کم کم مخالفتش با دستگاه عباسیان ظاهر شد و این زمانی بود که به علت تمایل به "زیدیه" و هواداری قیام ابراهیم بن عبدالله محض نامه ای به ابراهیم نوشت و از او خواست به کوفه بیاید تا از کمک و یاری او بهره مند شود و مردم را نیز به کمک ابراهیم تشویق می کرد. ولی با سرکوبی نهضت ابراهیم از طرف منصور خلیفه عباسی، ابوحنیفه کنار رفت و به خاطر نفوذش، از خشونت منصور، در امان شد. در سالهای آخر عمر، منصب قضاوت از طرف منصور به او پیشنهاد شد ولی او رد کرد و حاضر نشد در هیچ قسمت از کارهای حکومتی خلیفه عباسی، دخالت کند. ظاهرا به دلیل این سرسختی هائی که او نشان داد، و رایی که برخلاف دستگاه عباسی در نقض عهدنامه موصلیان و سابقه هواداری او در تفکرات سیاسی و ارادتش به محمد و ابراهیم، فرزندان عبدالله محض، منصور دوانیقی، او را به بغداد فرا خواند و به زندان انداخت و بر اثر زهر در زندان در سال 150 هـ.ق، در زندان در گذشت و در نزدیکی پل کاظمین فعلی، به خاک سپرده شد. محله ای که مقبره اوست، امروزه آنجا را «حی الاعظمیه» می گویند.
ابوحنیفه به اهل بیت عصمت و طهارت و مخصوصا به حضرت امیر (ع) ارادت داشت و مخالفان آن حضرت را ضد حق می دانست. امام باقر (ع) از جمله مشایخ و اساتید او بود و شرح ملاقات او با آن حضرت در مدینه در کتب تاریخی هست که چگونه در جواب ایشان در اعتراض به روش قیاس در کمال ادب زانو می زند و خود را از تهمت قیاس فاسد، دور می کند. البته حضرت امام صادق (ع) با روش قیاس او مخالف بودند ولی این مخالفت، بی شک صرفا جنبه علمی و بحثی داشته و با احترامی که ابوحنیفه نسبت به امام صادق (ع) داشته و ارادت او که در کتب حنفی ذکر شده بعید به نظر می آید که حضرت صادق (ع) با او رفتار تندی داشته است. ابوحنیفه گفته: کسی را فقیه تر از حضرت صادق (ع) ندیده ام.
منـابـع
قمی- تحفة الاحباب 709/ ص 537
سید محمدکاظم موسوی بجنوردی- دائرة المعارف بزرگ اسلامی
مناقب
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها