رابطه ایمان و توکل از نظر آیات قرآن
فارسی 3626 نمایش |ایمان و توکل و تسلیم ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر دارند. ایمان انتخابی آگاهانه و از روی بصیرت است که انسان به مبدئی کامل و بی نیاز و نامحدود یقین قلبی پیدا کند و توکل یعنی واگذاری نتیجه تلاش و کوشش ها به خداوند و تسلیم یعنی پذیرفتن زمان و اراده و خواست و تدبیر الهی و سرسپردن و دل دادن حقیقی به آنچه او می گوید و آنچه او می خواهد و آنچه او می کند. هر اطاعتی مستلزم یک نوع توکل است. اطاعت از توکل جدا نیست، حتی اطاعت غیر خدا. اطاعت یک انسان از نوعی توکل به آن انسان جدایی ناپذیر است. انسانی را فرض کنید که در یک دستگاه انسانی کار می کند، مثل یک کارمند که در دستگاه دولت کار می کند. چنین شخصی دستورهایی را که دریافت می کند اجرا می کند. در مقابل این که برای این دستگاه کار می کند، این دستگاه متعهد است مخارج ماهانه او را برساند، اگر بیمار شد در بیمارستان از او پذیرایی کند. اطاعت، یک رابطه طرفینی است. از یک طرف اطاعت کردن، تسلیم بودن، جز درباره امر آن مقام یا آن دستگاه و جز درباره وظیفه نیندیشیدن و از طرف دیگر تعهد به تحت حمایت قرار دادن و او را به خود وانگذاشتن. البته در دستگاههای بشری توکل صحیح نیست.
یکی از اشتباهاتی که در باب توکل می شود، خلط میان "توکل در سرنوشت" و "توکل در وظیفه" است. ما در باب توکل یک وظیفه داریم که همان اطاعت است. ما باید کار را به منظور اطاعت و به منظور امر انجام دهیم ولی اوست که ما را در حفاظت خود قرار می دهد. بعضی از افراد به جای اینکه توکل در سرنوشت کنند، توکل در وظیفه می کنند، یعنی به جای اینکه اطاعت کنند، توکل می کنند. نه، اطاعت کن، ببین او چه دستور داده است، اگر دستور داده است که حرکت کنی حرکت کن و اگر دستور داده است نروی نرو، تو خود را آماده اجرای دستور او کن و آن وقت اعتماد داشته باش که او تو را به خود وا نمی گذارد.
مثلا به انسان گفته اند تو وظیفه داری تحصیل علم کنی و درس بخوانی. این امر خداست. اگر کسی بگوید من به جای اینکه درس بخوانم توکل می کنم، صحیح نیست. این مرحله، مرحله اطاعت است. اطاعت کن و مرحله نهایی را که سرنوشت است به او واگذار کن، تو به وظیفه ات عمل کن. اگر گفته اند بر تو لازم و واجب است کسب و کار کنی، اگر بگویی به جای کار کردن توکل می کنم صحیح نیست. کار کردن وظیفه است، کار کردن اطاعت است، تو اطاعت کن، دستور را اجرا کن اگرچه (سرنوشت کار را) به او واگذار کرده ای. «الله لا اله الا هو و علی الله فلیتوکل المؤمنون؛ معبودی جز او نیست، مطاعی جز او نیست، پس مومنین فقط او را اطاعت می کنند و تنها باید بر او توکل کنند.» (تغابن/ 13)
خداوند در جای دیگر می فرماید: «فما أوتیتم من شىء فمتع الحیوة الدنیا و ما عند الله خیر و أبقى للذین ءامنوا و على ربهم یتوکلون؛ آنچه به شما عطا شده متاع زودگذر زندگى دنیا است، و آنچه نزد خدا است براى کسانى که ایمان آورده اند و بر پروردگارشان توکل مى کنند، بهتر و پایدارتر است.» (شوری/ 36) روى سخن را به همگان کرده، مى گوید: آنچه به شما عطا شده متاع زودگذر زندگى دنیاى فانى است. مبادا شما را فریب دهد و غافل سازد، و تصور کنید همیشه در اختیار شما است، برقى است مى جهد و به زودى خاموش مى شود، شعله اى است در برابر باد. و حبابى است بر سطح آب، و غبارى است در مسیر طوفان، ولى پاداشها و مواهبى که نزد خدا است بهتر و پایدارتر است براى کسانى که ایمان آورده اند و بر پروردگارشان توکل مى کنند.
قابل توجه اینکه در این آیه تکیه روى مساله ایمان و توکل شده است این به خاطر آن است که امید به پاداشهاى الهى براى کسانى است که علاوه بر ایمان کار خود را به او تفویض کرده و تسلیم اراده او هستند، چرا که توکل واگذارى کار خویش و تفویض امر است، نقطه مقابل این گروه کسانى هستند که بر اثر حب دنیا و دلبستگى به متاع زودگذر آن به مجادله در آیات خداوند بر مى خیزند، و حقایق را زیر پا مى گذارند. خداوند در سوره یونس آیه 84 می فرماید: «موسی گفت: ای قوم من اگر شما به خدا ایمان آورده اید بر او توکل کنید اگر تسلیم فرمان او هستید.» چون ایمان، باور داشتن قلبی و باطنی مبدئی است که کانون علم و قدرت و حیات نامتناهی است باید در عمل به چنین کانونی اظهار وابستگی کرد و نشان داد که بدون اتکاء به آن هیچ امیدی به موفقیت و پیمودن مسیر صحیح نیست. این همان حقیقت توکل است یعنی انسان باید در حد توان بیندیشد و تلاش بکند و اقدام جدی در میدان عمل به وظیفه داشته باشد ولی نتیجه کار را به خداوند واگذار کند.
بنابراین انسان با همه قابلیت ها و توانمندی هایش بی نیاز از لطف و امداد الهی نیست هر چند همه چیز از اوست و در ملک اوست. (راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش) همچنین در سوره بقره آیه 1 اشاره می کند که: «ای کسانی که ایمان آورده اید، نعمتی را که خداوند به شما بخشید به یاد آورید، آن زمان که جمعی از دشمنان قصد داشتند دست به سوی شما دراز کنند (و شما را از میان بردارند) اما خدا دست آنان را از شما باز داشت از خدا بپرهیزید و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند.» توکل بر خداوند برنامه همیشگی زندگی یک انسان با ایمان است. توکل بر خدا یعنی تلاش پی گیر و مناسب و دقت و برنامه ریزی برای انجام درست هر تکلیف و وظیفه خواه در زندگی فردی یا اجتماعی در زمینه مسائلی دنیوی یا اخروی و... از سوی انسان با ایمان، و واگذار کردن نتیجه آن به خداوندی که خود دستور داده که انسان ها دست از تلاش و کوشش برندارند و پیش از هر تلاش و در کنار آن و پس از آن، خداوند متعال را ناظر و حاضر و اثربخش ببیند.
خداوند در آیه 49 از سوره انفال به مومنین می فرماید: «اذ یقول المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض غر هؤلاء دینهم و من یتوکل علی الله فان الله عزیز حکیم؛ منافقان و دورویان و بیماردلان که فقط ظاهر را می بینند و عوامل معنوی را نمی بینند می گفتند این بیچاره ها را ببین دینشان اینها را مغرور کرده.» جنگهای صدر اسلام بالخصوص جنگ بدر حکم یک معجزه را داشته است یعنی از نظر عوامل مادی و نیروهای جسمانی هیچ کس پیش بینی نمی کرد که مسلمین فاتح بشوند. در جنگ بدر پیش بینی ها همه این بود که مسلمین مغلوب و منکوب شده و شکست خواهند خورد. یک عده که خودشان را عاقل حساب می کردند و منافق و دورو بودند پوزخند می زدند، می گفتند این بیچاره ها را ببینید! وعده های قرآن، وعده های دینشان اینها را مغرور کرده، دیوانه اند دارند خودکشی می کنند. کجا دارند می روند؟! با چه عده ای! با چه عده ای! با چه قدرتی! یک لقمه اند در مقابل دشمن. فریب خورده اند، دینشان اینها را فریب داده است.
قرآن می گوید اینها نمی دانند که اگر کسی با خدا باشد، تکیه اش به خدا باشد، چگونه عوامل الهی به نصرت او می آیند و او را در هدفش تأیید می کنند و قوت می دهند. «و اذ یقول المنافقون؛ آنچنان که منافقین می گویند.» (عطف به ما قبل است) نباشید از کسانی که از شهرشان بیرون شدند در حالی که چنان بودند و در حالی که منافقین و بیماردلان چنین می گفتند. «اذ یقول المنافقون» آنگاه که منافقین می گویند در اینجا یعنی "می گفتند" «و الذین فی قلوبهم مرض؛ و آنها که در دلشان بیماری است، بیمار دلان.» منافقین و آنها که در دلشان بیماریهای روانی و اخلاقی است می گفتند: «غر هؤلاء دینهم؛ دین اینان، اینها را مغرور کرده.» بیچاره ها! کجا می روید و با کدام قدرت؟! ولی اینها غافل بودند که «و من یتوکل علی الله فهو حسبه؛ هر که اتکایش به خدا باشد، خدا برای او کافی است.» شما واقعا توکل را در کارهای پیدا بکنید (توکل یعنی انسان وظیفه خودش را با اعتماد به خدا انجام بدهد) آن وقت می بینید چطور دست خدا به همراهتان می آید. «فان الله عزیز حکیم؛ خدا غالب و قاهر است.» اگر بخواهد، هیچ قدرتی در مقابل او نیست، و حکیم است: و کارهایش حکیمانه و بر اساس مصلحت است، بی جهت کسی را تأیید نمی کند.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن- جلد 7 صفحه 173-172
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن- جلد 3 صفحه 110-111
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 20 صفحه 455-450
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها