محبت؛ شاهراه وصول به قرب و معرفت حق
فارسی 3656 نمایش | درباره عبادت و معرفت حق تعالی احادیثی بیان شده که از جمله میتوان به کلام امام صادق (ع) اشاره کرد که می فرماید: «ان الناس یعبدون الله علی ثلاثة اوجه: فطبقة یعبدونه رغبة فی ثوابه، فتلک عبادة الحرصاء و هوالطمع، و آخرون یعبدونه خوفا من النار، فتلک عبادة العبید، و هی رهبة ولکنی اعبده حبا له عزوجل، فتلک عبادة الکرام، لقوله عزوجل: و هم من فزع یومئذ آمنون، و لقوله عزوجل: قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله، فمن احب الله احبه الله و من احبه الله کان من الآمنین و هذا مقام مکنون لایمسه الا المطهرون؛ مردم خدا را بر سه وجه می پرستند: یک طبقه، او را برای رغبت در ثوابش می پرستند؛ این نوع عبادت، عبادت حریصان بوده و همانا طمع می باشد. طبقه دیگری او را از ترس آتش می پرستند؛ این عبادت بردگان است، و همانا بیم و ترس است، ولی من او را از راه محبت می پرستم، و این عبادت کرام می باشد، چون خدای تعالی می فرماید: آنان از فزع بزرگی که در روز قیامت خواهد بود، در امن می باشند و می فرماید: بگو یا رسول الله! اگر خدا را دوست دارید، از من تبعیت نمایید، تا خدا شما را دوست بدارد. از این رو، کسی که خدا را دوست دارد، خدا او را دوست خواهد داشت، و کسی که خدا او را دوست داشته باشد، از ایمن شدگان خواهد بود، و این مقام مکنون و پوشیده ای است که جز پاکان کسی آن را مس نمی کند».
در روایت دیگری که در کتاب کافی از آن حضرت به همین مضمون نقل شده، قسم اول که عبادت برای طلب ثواب می باشد، به عبادت اجیران و مزدوران معرفی شده است. به هر حال، تنها راه محبت و مهر است که نفس محب را به واسطه انجذابی که به سوی محبوب پیدا می کند، مجذوب وی نموده و همه چیز حتی خود را از لوح دل خویش محو کرده و شعور و ادراکش را تنها و تنها به محبوب اختصاص می دهد. از این جا روشن است که معرفت حقیقی حق سبحانه، جز از راه حب، صورت نمی گیرد؛ زیرا چنان که گذشت، معرفت حقیقی، راهی جز نسیان ماسوی ندارد.
همین مطلب را با حدیث دیگری که از احادیث معراج است و در بحار نقل شده و در ذیل حدیث، دو طریق مسند برای آن ذکر شده، می توان تأیید کرد: یا احمد! آیا می دانی کدام عیش گواراتر و کدام زندگی ماندگارتر است؟ عرض کرد: خدایا نه. فرمود: اما عیش گوارا عیشی است که صاحبش از یاد من سست نمی شود و نعمت مرا فراموش نمی کند و حق مرا جاهل نمی شود، رضا و خشنودی مرا پیوسته، شب و روز جستجو می نماید. اما زندگی جاوید، آن زندگی است که صاحب آن برای خود کار کند، تا دنیا پیش وی، خوار شده و در چشم او کوچک نماید و آخرت نزد او بزرگ شود و خواسته مرا بر خواسته خویش مقدم دارد و خشنودی مرا بجوید و حق بزرگی مرا بزرگ شمارد، و آنچه من با او می کنم، یاد کند و شب و روز در هر معصیت و گناهی، مراقب من (امر من) باشد، و دل خود را از هرچه دوست ندارم، پاک نماید و شیطان و وسوسه های او را دشمن دارد و برای ابلیس، تسلط و راهی به دل خود، قرار ندهد.
وقتی که این کار را کرد، در دلش محبتی (از خود) می نشانم تا دلش را مخصوص خودم قرار می دهم و فراغت و اشتغال و هم و سخن او را به نعمتی که به اهل محبت از خلق خودم داده ام، مربوط می سازم و چشم و گوش دل او را باز می کنم تا با دل خود بشنود و با دل خود به جلال و عظمت من نگاه کند، و دنیا را برای او تنگ می کنم و آنچه لذت در دنیا است، برای او مبغوض می گردانم و او را از دنیا و مافیها برحذر می دارم، چنان که شبان گوسفند خود را از چراگاه خطرناک برحذر می دارد. وقتی که این طور شد، دیگر از دنیا فرار می کند و از سرای فانی به سرای باقی و از خانه شیطان به خانه رحمان منتقل می شود -یا احمد- و با هیبت و عظمت، زینتش می دهم. این است عیش گوارا و زندگی جاوید و این مقام اهل رضا است.
پس هر که به رضای من عمل کند، سه خصلت برای او لازم قرار می دهم: به وی نشان می دهم شکری را که آلوده به جهل نباشد و یادی از خود را که آلوده به فراموشی نباشد و محبتی را که بر محبت من، محبت کسی را مقدم ندارد. در نتیجه، وقتی که مرا دوست داشت، او را دوست می دارم، و چشم دلش را به سوی جلال خود باز می کنم، و خاصه خلق خود را از وی پوشیده ندارم و در تاریکی شب و روشنی روز، آهسته با وی سخن می گویم، تا مکالمت و مجالست او با مردم قطع شود و سخن خود و سخن ملائکه خود را به او می شنوانم و رازی را که از خلق خود پوشانیده ام، به وی می شناسانم و به وی لباس حیا می پوشانم که همه مردم از وی حیا کنند و آمرزیده روی زمین راه می رود، و دل او را گیرنده و بینا می سازم و از بهشت و دوزخ، چیزی از وی پوشیده نمی دارم، و به او نشان می دهم آنچه را که از هول و شدت روز قیامت بر مردم خواهد گذشت و طریق حساب اعمال توانگران و درویشان و جهال و علما را، و او را در قبرش می خوابانم و دو ملک منکر و نکیر را بر وی نازل می کنم که از وی سؤال کنند و غم مرگ و تاریکی قبر و لحد و هول پیش آمد را نخواهد دید، بعد ترازوی او را نصب کرده و دیوان عمل او را نشر می کنم و بعد نامه عملش را در دست راستش می گذارم تا در حالی که منشور و باز است بخواند، و میان خودم و او ترجمانی قرار نمی دهم، این است صفات اهل محبت.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبائی- شیعه- صفحه 168-164
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها