فلسفه تشریع عده برای زن مطلقه در اسلام

فارسی 4852 نمایش |

بدون شک، عده، دو فلسفه اساسى دارد که در قرآن مجید و اخبار اسلامى به آن اشاره شده است: نخست مساله حفظ نسل و مشخص شدن وضع زن از نظر باردارى و عدم باردارى، و دیگر وجود وسیله اى براى بازگشت به زندگى اول، و از بین بردن عوامل جدایى است، بخصوص اینکه اسلام روى این مساله تاکید مى کند که زنان در دوران عده باید در خانه مرد بمانند، و طبعا یک معاشرت دائمى چند ماهه خواهند داشت که به آنها مجال مى دهد مساله جدایى را دور از هیجانات زودگذر مجددا مورد بررسى قرار دهند.

مخصوصا در مورد طلاق رجعى، که بازگشت به زوجیت نیازى به هیچ گونه تشریفات ندارد، و هر کار و یا سخنى که دلیل بر تمایل مرد به بازگشت باشد رجوع محسوب مى شود، حتى اگر دست بر بدن زن یا شهوت و یا بدون شهوت بگذارد هر چند قصد رجوع هم نداشته باشد رجوع محسوب مى شود. به این ترتیب اگر این مدت با شرائط طلاق بگذرد و آن دو با هم آشتى نکنند معلوم مى شود به راستى آمادگى ادامه زندگى مشترک ندارند مصلحت در این است که از هم جدا شوند.

خداوند در سوره بقره می فرماید: «و المطلقات یتربصن بأنفسهن ثلاثة قروء و لا یحل لهن أن یکتمن ما خلق الله فی أرحامهن إن کن یؤمن بالله و الیوم الآخر و بعولتهن أحق بردهن فی ذلک إن أرادوا إصلاحا و لهن مثل الذی علیهن بالمعروف و للرجال علیهن درجة و الله عزیز حکیم» (بقره/ 228)؛ «زنان مطلقه، باید به مدت سه مرتبه عادت ماهانه دیدن (و پاک شدن) انتظار بکشند! (عده نگهدارند) و اگر به خدا و روز رستاخیز، ایمان دارند براى آنها حلال نیست که آنچه را خدا در رحمهایشان آفریده، کتمان کنند. و همسرانشان، براى باز گرداندن آنها و از سر گرفتن زندگى زناشویى در این مدت، از دیگران سزاوارترند، در صورتى که به راستى خواهان اصلاح باشند. و براى زنان، همانند وظایفى که بر دوش آنهاست، حقوق شایسته اى قرار داده شده، و مردان بر آنان برترى دارند، و خداوند توانا و حکیم است». نخست درباره عده مى فرماید: "زنان مطلقه باید به مدت سه بار پاک شدن انتظار بکشند".

" قروء" جمع" قرء" (بر وزن قفل)، هم به معنى عادت ماهیانه و هم پاک شدن از آن گفته شده، ولى این دو معنى را مى توان در یک مفهوم کلى جمع کرد و آن انتقال از یکى از دو حالت به حالت دیگر است. از بعضى از روایات و بسیارى از کتب لغت نیز استفاده مى شود که قرء به معنى جمع است و چون در حالت پاکى زن خون عادت در وجود او جمع مى شود، این واژه به پاکى اطلاق شده است، به هر حال در روایات متعددى، تصریح شده که منظور از ثلاثة قروء، که حد عده است سه مرتبه پاک شدن زن از خون حیض است «نور الثقلین، جلد 1، صفحه 220 و 221». و از آنجا که طلاق باید در حال پاکى که با شوهر خود آمیزش جنسى نکرده باشد انجام گیرد، این پاکى یک مرتبه محسوب مى شود، و هنگامى که بعد از آن دو بار عادت ببیند و پاک شود، به محض اینکه پاکى سوم به اتمام رسید و لحظه اى عادت شد، عده تمام شده و ازدواج او در همان حالت جایز است. ولى علاوه بر این روایات، این حقیقت را از خود آیه نیز مى توان استفاده کرد.
دومین حکم، این است که "براى آنها حلال نیست که آن چه را در رحم آنان آفریده شده کتمان کنند، اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند. قابل توجه اینکه مساله آغاز و پایان ایام عده را که معمولا خود زن مى فهمد نه دیگرى بر عهده او گذارده، و گفتار او را سند قرار داده به همین جهت امام صادق (ع) در تفسیر آیه فوق مى فرماید: «قد فوض الله الى النساء ثلاثة اشیاء الحیض و الطهر و الحمل»؛ «خداوند سه چیز را به زنان واگذار کرده عادت ماهانه، پاک شدن و حامله بودن»، «مجمع البیان، جلد 1 صفحه 326».
از آیه فوق نیز مى توان این معنى را اجمالا استفاده کرد زیرا مى فرماید براى زن جایز نیست آنچه را خداوند در رحم او آفریده کتمان کند، و بر خلاف واقع سخن گوید، یعنى سخن او مورد قبول است. جمله «ما خلق الله فی أرحامهن» به گفته جمعى از مفسران، دو معنى مى تواند داشته باشد، "فرزند" و "عادت ماهانه"، زیرا هر دو را خداوند در رحم زن آفریده است، یعنى نباید حمل خود را مخفى کند و بگوید به عادت ماهانه مبتلا مى شود، تا مدت عده را کمتر کند (زیرا عده زن باردار وضع حمل است) و در مورد عادت ماهانه، چه از نظر شروع، و چه از نظر پایان، نیز نباید خلاف گویى کند، استفاده هر دو معنى از تعبیر فوق نیز بعید به نظر نمى رسد.

سومین حکمى که از آیه استفاده مى شود، این است که شوهر در عده طلاق رجعى، حق رجوع دارد، مى فرماید: "همسران آنها براى رجوع به آنها (و از سر گرفتن زندگى مشترک) در این مدت عده از دیگران سزاوارترند، هر گاه خواهان اصلاح باشند. در واقع در موقعى که زن در عده طلاق رجعى است، شوهر مى تواند بدون هیچ گونه تشریفات، زندگى زناشویى را از سر گیرد، با هر سخن و یا عملى که به قصد بازگشت باشد، این معنى حاصل مى شود، منتها با جمله "إن أرادوا إصلاحا" این حقیقت را بیان کرده که باید هدف از رجوع و بازگشت، اصلاح باشد، نه هم چون دوران جاهلیت که مردان با سوء استفاده از این حق، زنان را تحت فشار قرار داده و در حالتى میان داشتن شوهر و مطلقه بودن، نگه مى داشتند. این حق در صورتى است که به راستى از کار خود پشیمان شده و بخواهد به طور جدى زندگى خانوادگى را از سر گیرد، و هدفش ایجاد ضرر و بلا تکلیف ساختن زن نباشد. ضمنا از اینکه در ذیل آیه، مساله رجوع مطرح شده استفاده مى شود که حکم عده نگه داشتن در آغاز آیه، نیز مربوط به این گروه از زنان است، و به تعبیر دیگر، آیه به طور کلى از طلاق رجعى، سخن مى گوید، بنابراین مانعى ندارد که بعضى از اقسام طلاق، اصلا عده نداشته باشد. سپس به بیان چهارمین حکم پرداخته، مى فرماید: "و براى زنان همانند وظایفى که بر دوش آنها است حقوق شایسته اى قرار داده شده و مردان بر آنها برترى دارند".

عده، وسیله اى براى صلح و بازگشت
و آیه «و لا یحل لهن أن یکتمن ما خلق الله فی أرحامهن إن کن یؤمن بالله و الیوم الآخر» (بقره/آیه 228)؛ مى خواهد زنان مطلقه را از این عمل نهى کند که به خاطر زودتر از عده در آمدن، حیض یا آبستن بودن خود را کتمان کنند، و یا بخواهند با کتمان خود، در کار رجوع شوهران خللى وارد آورند، و یا غرض دیگرى امثال این داشته باشند و اگر خداى تعالى مساله کتمان را در این آیه مقید کرد به قید، اگر زنان ایمان به خدا و روز جزاء دارند ولى اصل حکم عده را مقید به این قید نکرد، براى این است که زنان را به نوعى تشویق کند، تا حکم او را اطاعت کنند، و بر عمل به آن ثبات قدم به خرج دهند، چون این تقید بطور اشاره مى فهماند که این حکم از لوازم ایمان به خدا و روز جزائى است که پایه و اساس شریعت اسلام است، پس هیچ مسلمانى بى نیاز از این حکم نیست، و این تعبیر مثل این است که به شخصى بگوئیم اگر خیر و خوبى مى خواهى با مردم نیکو معاشرت کن، و یا به مریض بگوئیم: اگر طالب شفا و بهبودى هستى باید پرهیز کنى. «و بعولتهن أحق بردهن فی ذلک إن أرادوا إصلاحا»، ضمیر در کلمه "بعولتهن" به مطلقات بر مى گردد، لیکن، منظور از مطلقات همه زنان مطلقه نیست، بلکه حکم در این آیه یعنى رجوع شوهر به همسرش در ایام عده، مخصوص طلاق رجعى است، و شامل طلاقهاى بائن، نمى شود، و مشار الیه به اشاره "ذلک" همان تربص، یعنى عده است، و اگر مطلب را مقید کرد به قید "إن أرادوا إصلاحا، اگر در صدد اصلاحند"، براى این بود که بفهماند رجوع باید به منظور اصلاح باشد، نه به منظور اضرار، که در جمله: "و لا تمسکوهن ضرارا لتعتدوا" در سه آیه بعد صریحا از آن نهى شده است. در آیه شریفه به حسب معنا تقدیرى لطیف به کار رفته، و معناى آیه این است که: شوهران زنان مطلقه به طلاق رجعى، سزاوارترند به آن زنان از دیگران، و این سزاوارى به این است که شوهران مى توانند در ایام عده برگردند. و البته این برگشتن تنها در طلاق هاى رجعى است، نه طلاق هاى بائن، و همین سزاوارى قرینه است بر اینکه منظور از مطلقات، مطلقات به طلاق رجعى است، نه اینکه ضمیر در "بعولتهن" از باب استخدام و شبیه آن به بعضى از مطلقات برگردد، البته این را هم بگوئیم که آیه شریفه، مخصوص زنانى است که هم خواب شده باشند، و حیض هم ببینند، و حامله هم نباشند، و اما آن زنانى که شوهران آنها با ایشان نزدیکى نکرده اند، و یا در سن حیض دیدن نیستند، یا نابالغند، و یا به حد یائسگى رسیده اند و نیز زنانى که حامله هستند، حکمى دیگر دارند که آیات دیگرى متعرض حکم آنها است. «و لهن مثل الذی علیهن بالمعروف، و للرجال علیهن درجة»؛ (بقره/آیه 228)؛ «و براى آنان، همانند وظایفى که بر دوش آنها است، حقوق شایسته اى قرار داده شده و مردان بر آنان برترى دارند و خداوند توانا و حکیم است».

یکى دیگر از فلسفه هاى عده روشن شدن وضع زن از نظر باردارى است. راست است که یک بار دیدن عادت ماهانه معمولا دلیل بر عدم باردارى زن است ولى گاه دیده شده که زن در عین باردارى عادت ماهیانه را در آغاز حمل مى بیند از این رو براى رعایت کامل این موضوع دستور داده شده که زن، سه بار عادت ماهیانه ببیند و پاک شود تا بطور قطع عدم باردارى از شوهر سابق روشن گردد و بتواند ازدواج مجدد کند. حکمت تشریع عده براى زن مطلقه براى این است که آب و نطفه مردان به یکدیگر مخلوط نشود، و نسب ها فاسد نگردد، (و اگر زن مطلقه حامله است معلوم باشد که از شوهر اولش حمل برداشته نه دوم، و اگر عده واجب نمى شد معلوم نمى شد چنین فرزندى، فرزند کدام یک از دو شوهر است)، البته این حکمت لازم نیست که در تمامى موارد موجود باشد، چون قوانین و احکام همیشه دائر مدار مصالح و حکمت هاى غالبى است، نه حکمت هاى عمومى، در نتیجه اگر زن عقیم هم مطلقه شد، باید عده را نگه بدارد.
پس اینکه فرمود: «یتربصن بأنفسهن»، به منزله این است که فرموده باشد زنان مطلقه به خاطر احتراز از اختلاط نطفه ها و فساد نسل، عده نگه مى دارند، و با هیچ مردى تمکین نمى کنند و این جمله هر چند جمله اى خبرى است لیکن منظور از آن انشاء است، و خلاصه به جاى اینکه بفرماید: "باید عده نگه دارند" به منظور تاکید فرموده: "عده نگه می دارند".
گاهى در اثر عوامل مختلف، زمینه روحى به وضعى در مى آید که پدید آمدن یک اختلاف جزئى و نزاع کوچک، حس انتقام را آنچنان شعله ور مى سازد که فروغ عقل و و جدان را خاموش مى کند. و غالبا تفرقه هاى خانوادگى در همین حالات رخ مى دهد. اما بسیار مى شود که اندک مدتى که از این کشمکش گذشت زن و مرد به خود آمده پشیمان مى شوند خصوصا از این جهت که مى بینند با متلاشى شدن کانون خانواده در مسیر ناراحتی هاى گوناگونى قرار خواهند گرفت. اینجا است که آیه مورد بحث مى گوید: زنها باید مدتى عده نگه دارند و صبر کنند تا این امواج زودگذر بگذرد و ابرهاى تیره نزاع و دشمنى از آسمان زندگى آنان پراکنده شوند مخصوصا با دستورى که اسلام در باره خارج نشدن زن از خانه در طول مدت عده داده است حسن تفکر در او برانگیخته مى شود، و در بهبود روابط او با شوهر کاملا مؤثر است و به همین جهت در سوره طلاق آیه 1 مى خوانیم که: «لا تخرجوهن من بیوتهن ... لا تدری لعل الله یحدث بعد ذلک أمرا»؛ (طلاق/آیه 1)؛ «آنان را از منزلشان خارج نسازید ... چه مى دانید شاید خدا گشایشى رساند و صلحى پیش آید». غالبا به خاطر آوردن لحظات گرم و شیرین قبل از طلاق کافى است که مهر و صمیمیت از دست رفته را باز آورد و فروغ ضعیف گشته محبت را تقویت کند.

عده، وسیله حفظ نسل
آیه «و لا یحل لهن أن یکتمن ما خلق الله فی أرحامهن إن کن یؤمن بالله و الیوم الآخر» مى خواهد زنان مطلقه را از این عمل نهى کند که به خاطر زودتر از عده در آمدن، حیض یا آبستن بودن خود را کتمان کنند، و یا بخواهند با کتمان خود، در کار رجوع شوهران خللى وارد آورند، و یا غرض دیگرى امثال این داشته باشند و اگر خداى تعالى مساله کتمان را در این آیه مقید کرد به قید: "اگر زنان ایمان به خدا و روز جزاء دارند"، ولى اصل حکم عده را مقید به این قید نکرد، براى این است که زنان را به نوعى تشویق کند، تا حکم او را اطاعت کنند، و بر عمل به آن ثبات قدم به خرج دهند، چون این تقید بطور اشاره مى فهماند که این حکم از لوازم ایمان به خدا و روز جزائى است که پایه و اساس شریعت اسلام است، پس هیچ مسلمانى بى نیاز از این حکم نیست، و این تعبیر مثل این است که به شخصى بگوئیم اگر خیر و خوبى مى خواهى با مردم نیکو معاشرت کن، و یا به مریض بگوئیم: اگر طالب شفا و بهبودى هستى باید پرهیز کنى.

«و بعولتهن أحق بردهن فی ذلک إن أرادوا إصلاحا»، ضمیر در کلمه "بعولتهن" به مطلقات بر مى گردد، لیکن، منظور از مطلقات همه زنان مطلقه نیست، بلکه حکم در این آیه یعنى رجوع شوهر به همسرش در ایام عده، مخصوص طلاق رجعى است، و شامل طلاقهاى بائن نمى شود، و مشار الیه به اشاره "ذلک" همان تربص، یعنى عده است، و اگر مطلب را مقید کرد به قید "إن أرادوا إصلاحا، اگر در صدد اصلاحند"، براى این بود که بفهماند رجوع باید به منظور اصلاح باشد، نه به منظور اضرار، که در جمله: "و لا تمسکوهن ضرارا لتعتدوا" در سه آیه بعد صریحا از آن نهى شده است. در آیه شریفه به حسب معنا تقدیرى لطیف به کار رفته، و معناى آیه این است که: شوهران زنان مطلقه به طلاق رجعى، سزاوارترند به آن زنان از دیگران، و این سزاوارى به این است که شوهران مى توانند در ایام عده برگردند.
و البته این برگشتن تنها در طلاقهاى رجعى است، نه طلاقهاى بائن، و همین سزاوارى قرینه است بر اینکه منظور از مطلقات، مطلقات به طلاق رجعى است، نه اینکه ضمیر در "بعولتهن" از باب استخدام و شبیه آن به بعضى از مطلقات برگردد، البته این را هم بگوئیم که آیه شریفه، مخصوص زنانى است که هم خواب شده باشند، و حیض هم ببینند، و حامله هم نباشند، و اما آن زنانى که شوهران آنها با ایشان نزدیکى نکرده اند، و یا در سن حیض دیدن نیستند، یا نابالغند، و یا به حد یائسگى رسیده اند و نیز زنانى که حامله هستند، حکمى دیگر دارند که آیات دیگرى متعرض حکم آنها است. «و لهن مثل الذی علیهن بالمعروف، و للرجال علیهن درجة»؛ (بقره/آیه 228) «و براى آنان، همانند وظایفى که بر دوش آنهاست، حقوق شایسته اى قرار داده شده و مردان بر آنان برترى دارند و خداوند توانا و حکیم است».

منـابـع

مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- ج‏24، صفحه 230

مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- ج‏2، صفحه 160-154

سید محمد حسین طباطبایی- ترجمه تفسیر المیزان- ج‏2، صفحه 348-346

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد