ویژگی های خاص ادیان و روابط آنها
فارسی 6345 نمایش |ادیان جهانی، هر یک از آنان دارای ممیزات خاصی است که دلیل واقعی وجود آن دین است و نیز در عین حال روابط عمیقی با بقیه ی آیین های همنوع خود دارد که نشانه ی وابستگی آن ادیان به یک شجره ی معنوی و یک ریشه و اساس به شمار می آید.
اسلام و تکمیل ادیان سامی
بین ادیان متشکل و متشخص سامی، کیش یهود از همه قدیم تر و اسلام جدیدتر است. وحی موسوی در واقع یک شریعت است و وحی عیسوی یک طریقت و اسلام به نوبه ی خود جمع شریعت و طریقت است و آن حقیقتی را تأیید می کند که از بدو خلقت وجود داشته و با آمدن کیش یهود به یک قوم و ملت منحصر گردیده است. به این دلیل اسلام را دین حنیف گویند و می توان همچنین آن را دین ابراهیمی نامید، به این معنی که پیغمبر اسلام (ص) ظاهر و باطن را جمع کرد و تعین و تشخص و محدودیتی را که با ظهور مذهب یهودی و مسیحی، بر دین انبیای سامی و مخصوصا بر دین حضرت ابراهیم (ع) عارض گردیده بود، از میان برداشت و بار دیگر دین را کلیت بخشید و حقیقتی را که از اولین لحظه ی خلقت نازل گردیده بود، که همان حقیقت توحید است و پایه و اساس تمام مذاهب و ادیان حقیقی در تمام اعصار گذشته است، آشکار ساخت و بدین طریق دوره ی نبوت را خاتمه داد و آغاز و انجام دایره ی نبوت را به یکدیگر پیوست.
نبوت را ظهور از آدم آمد *** کمالش در وجود خاتم آمد
ظاهر و باطن در ادیان سامی
نکات مشترک بین ادیان سامی بسیار است، مانند وحی و نبوت و کتاب آسمانی و حشر و عدالت و جز آن. یکی از این نکات که در سنجش با بقیه ی ادیان عالم جالب نظر و مورد توجه است، ظهور حقیقت در ادیان سامی به دو صورت ظاهری و باطنی است که یکی شامل تعالیم کلی برای تمام افراد است، و دیگری شامل اسراری است که همه کس استعداد فرا گرفتن آن ها را ندارد و برای کسانی وضع شده است که در همین حیات جسمانی و نشأه ی دنیوی در جست و جوی خداوندند و راضی به بهشت و انتظار روز حشر نیستند، بلکه می خواهند با پیروی از تعالیم عرفانی و سری و تهذیب نفس، تمام مراحل وجود و منازل طریق را در همین زندگی طی کرده، به وصال حقیقت نایل آیند. این ظهور دوگانه ی حقیقت به صورت ظاهری و باطنی، در کیش یهودی و مسیحی نیز وجود دارد و منحصر به اسلام نیست، به این معنی که با وجود این که وحی موسوی بیشتر جنبه ی شرعی داشت، بعدا یک مکتب عرفانی و باطنی بین یهودیان ظهور کرد که به نام کابالا مشهور است و در قرن هفدهم میلادی نیز نهضت هسیدیم در شرق اروپا بر آن افزوده شد و مکتبی به بار آورد که تا امروز پیروانی دارد و از خود آثار مهمی در عالم ادب و موسیقی به جای گذارده است.
مسیحیت نیز گرچه در بدو امر یک طریقه ی معنوی بود، پس از آنکه دین رسمی امپراطوری رم گردید، ناچار به صورت اجتماعی و شرعی در آمد و از قوانین رم قدیم به این منظور استفاده کرد و در نتیجه به صورت یک طریقت ظاهری و اجتماعی جلوه کرد. این امر تا بدان حد رسید که در پایان قرون وسطی مکتب های واقعی عرفان مسیحی مانند تامپلییرها و چندی بعد چلیپاییان گل سرخی به کلی نابود شدند و در نتیجه، یک کشش و عدم اعتدالی در مسیحیت ایجاد گردید که منجر به شکست عمیق بین کاتولیک ها و پروتستان ها شد و یکپارچگی و یکرنگی کلیسای مسیحی را در اروپا از بین برد.
فقط در اسلام بود که تعادل بین جنبه ی ظاهری و باطنی دین پابرجا ماند و اگرچه در اعصار مختلف بعضی از علمای قشری کوته نظر بر عرفا ردهایی نوشتند و آنان را مورد حمله قرار دادند، و با وجود این که بعضی از بزرگان تصوف مانند حلاج و عین القضات به شهادت رسیدند، این اعتدال کم و بیش پابرجا ماند و شریعت و طریقت توانستند بقای خود را حفظ کنند و هیچ قوه ای نتوانست تعادلی را که از بدو ظهور وحی اسلامی به وجود آمده و رمز بقای اسلام است از میان بردارد. در نتیجه اسلام توانست کلیت و عمومیتی به دست آرد که بی سابقه و بی نظیر است و نیز یک وجه ی بین المللی و جهانی نصیب اسلام گردید که بین ادیان منحصر به فرد می باشد و نتیجه ی این است که وحی محمدی آخرین وحی دوره ی تاریخ بشری و از یک لحاظ جمع ادیان ماضی و از لحاظ دیگر بازگشت به اصل و مبدأ وحی است.
ظاهر و باطن و طبقات و آیین های هندی
آیین های هندی بر عکس ادیان سامی، به دو جنبه ی مشخص ظاهری و باطنی تقسیم نمی شود، لکن تعالیم دینی به دست عده ی مخصوصی در اجتماع سپرده شده است و جنبه ی سری و عرفانی آن در دسترس عامه نیست، پس نتیجه و حاصل آن با ادیان سامی از این لحاظ یکی است و در هر دو حال حقیقت درونی و باطنی از انظار عامه پنهان و در کتمان است. تقسیم بندی جامعه به اصناف یا طبقات (caste) یکی از ارکان دین هندو یا برهمایی است که قدیمترین دین عالم و به قول عرفای مسلمان هند، شریعت حضرت آدم است. هندوان جامعه را به چهار صنف روحانی یا براهمان، پهلوان و سلحشور یا کشاتریا، تاجر و کاسب و زارع یا وایشیا، و کارگر و نژ ادهای غیر هندو اروپایی یا شودرا تقسیم می کنند و هر یک را موظف به انجام امور خاصی در جامعه می دانند. احکام دین هندو به انحای مختلف شامل حال هر چهار طبقه است، لکن فقط براهمان ها به تمام حقایق و رموز پی برده و معانی آنچه را دیگران از روی وظیفه ی دینی انجام می دهند و بدان اعتقاد دارند، از روی عقل درک می کنند و به این جهت در امور دینی عهده دار وظایف بیشتری هستند.
کتب و مذاهب دین هند
کتب دینی هندو چون دریایی است بیکران، پر از تمثیلات و حکایات و روایاتی که حقایق دینی را به صورت اساطیری و افسانه ای جلوه گر می سازد. به علاوه تعبیرات متعددی در قرون گذشته از این دین شده است که در ظاهر امر مانند مذاهب مستقل جلوه می کند و ایجاد ارتباط بین آن ها بس دشوار است. بعضی پیرو کریشنا و بعضی پیرو راما و بعضی پیرو کالی هستند. برخی شیوا را الوهیت می دانند و برخی ویشنو را. لکن این ها همه اسما و صفات ذات یکتای احدیتند و در واقع، پیروان آنان هر کدام توجه خود را به یکی از اسمای الهی معطوف می دارند، چنان که در تصوف مرشد به هر مریدی ذکری تلقین می کند مطابق حال و طبع و مقام او.
از این زمینه ی سرشار که شاهد انواع مختلف معنویت و طرق وصول به حقیقت بود یک سلسله آیین های دیگر برخاست که گرچه ظاهرا مخالف با بسیاری از اصول دین هندو و در راه اصلاح آن بود، در اساس با آن دین متفق بود. از این ادیان آنچه در این مبحث کوتاه شایسته ی ذکر است، یکی مذهب جاین است که مهاویرا در قرن ششم قبل از میلاد تأسیس کرد و دیگری مذهب بودایی است که آن را نیز گوتامابودا در قرن ششم قبل از میلاد به وجود آورد و سرانجام مذهب سیک است که در نتیجه ی تماس بین دین هند و اسلام در قرن دهم هجری ظهور کرد.
مذهب جاین منحصر به چندین میلیون پیرو در خود خاک هند است و هیچ گاه قدم از آن سرزمین فراتر ننهاده است. مسلک سیک ها نیز کم و بیش محدود به شبه قاره ی هند است و فقط بعضی تجار و سربازان این فرقه در ممالک دیگر استقرار یافته و تا حدی شهرت آن را گسترش داده اند. لکن دین بودایی گرچه از سرزمین هندی و بین مردم سفید پوست برخاست، پس از هفت قرن حکمفرمایی در هندوستان، به تدریج در سرزمین اصلی خود رو به انحلال رفت و تقریبا دو قرن بعد از ظهور اسلام، بجز در یکی دو نقطه در بهار و بنگال، آن دیار را به کلی ترک کرد. برعکس آنچه بعضی در ممالک اسلامی و غربی می پندارند، امروزه دیگر هندوستان بودایی نیست. بلکه از پانصد میلیون جمعیت هند فقط چند صد هزار پیرو بودا هستند.
انتقال مذهب بودایی به شرق آسیا
دست سرنوشت، دیار و امت جدیدی برای دین بودا فراهم کرد که همان ممالک زرد نژاد، یعنی چین و ژاپن و کره و نیز آسیای مرکزی و ممالک جنوب شرقی آسیا بود. به تدریج راهبان و کشیشان بودایی به تبت سفر کردند و در آن سرزمین مذهب خاصی توأم از دین هندو به تعبیر شیوایی و مذهب بودایی پدید آمد که تا به امروز مذهب رسمی آن مملکت است و دالای لاما (Dalai Lama) رهبر و زعیم و امام آن مذهب است. مذهب بودایی به تدریج از تبت و مغولستان، به چین و از آنجا به کره و ژاپن و هندوچین و ممالک مجاور راه پیدا کرد و در آن جاها گسترش یافت، و در همان زمان که کیش بودا در هند جای خود را به دین قدیمی هندو می داد، تعالیم او بین نژاد زرد با استقبال فراوانی پذیرفته شد و کیش بودایی مذهب اصلی این ممالک گردید.
البته دین بودایی، سرزمین اصلی خود را به کلی ترک نکرد، بلکه در مناطق دورتر از مراکز تمدن هندو، مانند جزیره ی سراندیب یا سیلان و برمه و سیام، به صورت قدیمی خود یا «ثراوادا» یعنی تعالیم بزرگان، که بوداییان شمالی آن را چرخ کوچک تر یا «هینایانا» می نامیدند، باقی ماند، در حالیکه همین دین در ممالک شمالی مانند آسیای مرکزی و چین و کره و ژاپن به صورت کامل تری که به چرخ بزرگ تر یا «مهایانا» مشهور است ظهور کرد، و در چین و ژاپن با مذاهب قدیمی آن ممالک توأم گشت و از این امتزاج، مشارب و مسالک بسیار مهمی مانند مکتب زن به وجود آمد.
تا به امروز نیمی از مردم ژاپن بودایی هستند و نیمی شینتو، و اصول دین ملی این مملکت با تعالیم کلی و جهانی بودایی آمیخته شده و تمدن ژاپنی را به وجود آورده است. در چین نیز بسیاری از مردم پیرو مسلک کنفوسیوس اند، که با اصول دین بودایی در قرون وسطی امتزاج یافت.
ادیان در جنوب شرقی آسیا
در ممالک جنوب شرقی آسیا نفوذ مذاهب و تمدن چینی و هندو و اسلام هویدا است. در هندوچین مذهب بودایی با تعالیم کنفوسیوسی و تائویی و نفوذ کلی تمدن چینی توأم گردیده و در اندونزی اسلام که در قرون نهم و دهم توسط تاجران و سیاحان عرب و ایرانی، که بیشتر اهالی مناطق اطراف خلیج فارس بودند، به آن سرزمین انتقال یافت، حکمفرماست. لکن بسیاری از اعمال و عقاید مردم این دیار مبنی بر پایه ی دین هندو است که تا چهار قرن پیش در آن جزایر مستقر بود و تا امروز در جزیره ی بالی که به خاطر رقص و موسیقی دینی خود، در تمام جهان شهرت دارد پابرجاست. در مالایا نیز دین اسلام حائز اکثریت است، در حالیکه نفوذ هندو و تاحدی چینی کاملا آشکار است.
منـابـع
سیدحسین نصر- معارف اسلامی در جهان معاصر- صفحه 222-230
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها