وضع عمومى روم مقارن ظهور اسلام
فارسی 4602 نمایش | روم آن روز، دست کمی از رقیب خود، «ایران» نداشت. جنگهای داخلی، و ستیزه های خارجی که دائما با ایران، بر سر «ارمنستان» و غیره داشت، مردم آنجا را برای پذیرش یک انقلاب جدید آماده می ساخت. اختلافات مذهبی، بیش از هر چیز در توسعه این اختلافات دخالت داشت. در میان بت پرستان و مسیحیان شعله جنگ خاموش نمی شد، هنگامی که رجال کلیسا حکومت را به دست گرفتند، رقبای خود را سخت تحت فشار نهاده، و این خود به ایجاد یک اقلیت ناراضی کمک می کرد، و عامل بزرگی را که برای پذیرش دین اسلام و استقبال گرم ملت روم، از این نهضت، می توان شمرد، محرومیت دسته های مختلف در اثر خشونت رجال کلیسا بود. اختلاف کشیشان از یک طرف، و مسلکهای گوناگون مذهبی از طرف دیگر، روز بروز از سطوت و قدرت امپراطوری روم می کاست.
گذشته از اینها پیوسته سفید پوستان و زرد پوستان طرف شمال و مشرق، در نظر داشتند که نقاط حاصل خیز اروپا را به دست آورند، و گهگاه در تصادفات، خسارت های هنگفتی به یکدیگر وارد می کردند و این خود سبب شد که امپراطوری روم، دو نیمه شده و به دو بلوک شرقی و غربی تقسیم گردید. تاریخ نویسان معتقدند که: اوضاع سیاسی و اجتماعی و مالی روم، در قرن ششم، بسیار آشفته بود. حتی تفوق روم بر ایران را گواه قدرت نظامی وی نمی دانند، بلکه معتقدند که شکست ایران، معلول بی نظمی دستگاه حاکمه ایران بوده است. این دو کشور که تاج سیادت و سیاست جهان را بر سر نهاده بودند، در عصر طلوع اسلام با یک وضع هرج و مرج به سر می بردند. بدیهی است که این اوضاع یک آمادگی و تشنگی فوق العاده ای، برای پذیرش یک آئین صحیح، که به اوضاع زندگی آنها سر و سامانی می بخشد، ایجاد می نماید.
بحثهای موسمی در روم
در برخی از کشورها جمعی بی کار و هوسران، یک سلسله مسائل پوچ و بی معنی را به منظورهای غیر صحیح، مطرح می سازند و عمر گرانبهای مردم را هدر می دهند. ما برای این مطلب، نمونه و گواه های زیادی در بسیاری از کشورهای مشرق زمین داریم، که فعلا مجال بحث آن نیست. اتفاقا روم آن روز بیش از همه، گرفتار این نوع مسائل بود. مثلا امپراطوران روم و رجال سیاسی، بر اثر پیروی از برخی از دستگاههای مذهبی معتقد بودند که: مسیح، دو طبیعت و دو مشیت دارد، ولی برخی از مسیحیان «یعقوبی» قائل بودند که وی فقط یک طبیعت و یک مشیت دارد. همین مسئله بی اساس، لطمه شدیدی بر استقلال و هماهنگی روم زد و شکاف عمیقی در میان آنان ایجاد کرد به طوری که دستگاه حاکمه مجبور بود از عقائد خود دفاع کند و برای همین جهت مخالفان را سخت تحت تعقیب قرار داد و همین فشار و انزجار روحی سبب شد که برخی به دولت ایران پناه برند، و هم اینها بودند که در برخورد با سپاه اسلام سنگرها را خالی نمودند، و با آغوش باز، سپاه اسلام را استقبال کردند.
روم آن روز، درست مانند قرون وسطای اروپا بود که «فلاماریون»، ستاره شناس معروف، داستان زیر را پیرامون سطح فرهنگ اروپا در قرون وسطی شرح می دهد. کتاب «مجموعه لاهوتیه»، مظهر کامل حکمت «اسکولاستیک»، در قرون وسطی بود، و چهارصد سال به عنوان یک کتاب رسمی در اروپا تدریس می شد. قسمتی از آن کتاب تحت این عنوان بحث می کند: آیا چند فرشته ممکن است در نوک سوزن جای گیرد؟ و یا از مردمک چشم چپ پدر جاویدانی تا مردمک چشم راست وی، چند فرسنگ است؟!
روم واژگون بخت، در عین اینکه آن همه ستیزه های خارجی گریبان گیرش بود، سیل اختلافات داخلی که اکثر به رنگ مذهب جلوه می کرد، هر روز کشور را به لب پرتگاه نزدیک می ساخت. یهود که یک ملت شرور و دسیسه باز بودند، چون دیدند که فشار امپراطور مسیحی روم از حد گذشت، نقشه هائی برای برانداختن دولت روم کشیدند و یک بار هم شهر «انطاکیه» را تصرف نمودند، و گوش و بینی و لب اسقف بزرگ شهر را بریدند. حکومت روم به منظور انتقام، پس از مدتی یهودیان «انطاکیه» را قتل عام کرد. این کشت و کشتار بی رحمانه، میان دو ملت یهود و نصاری در روم چند بار تکرار شد، و گاهی موج کینه جوئی به خارج از کشور نیز سرایت می کرد. مثلا یهودیان، یک مرتبه هشتاد هزار مسیحی را از ایران خریدند و به منظور انتقام از مسیحیان، مانند گوسفند سر بریدند. این جاست که می توان دور نمای تاریک و پر هرج و مرج جهان معاصر با طلوع اسلام را مشاهده نمود و اعتراف کرد که این تعالیم عالی نجات بخش، از آن محیط ظلمت زده، زائیده فکر بشر نیست، و این نسیم فرح بخش وحدت و اتفاق و آهنگ صلح و صفا که هدف آئین اسلام است، سرچشمه ای جز غیب ندارد. چطور می توان گفت اسلامی که حتی به حیوانات حق حیات داده، مولود چنین محیط خون آشام است.
اسلام، تمام این بحثهای بی اساس را درباره اراده و مشیت عیسی (ع) از بین برد، و در شناسائی مسیح چنین فرمود: «ما المسیح بن مریم الا رسول قد خلت من قبله الرسل و امه صدیقة کانا یأکلان الطعام»؛ مسیح فرزند مریم پیامبری بیش نبود که پیش از وی پیامبران آمده بودند، و مادر وی زن پاکدامن و راستگوئی بود، در عین حال هر دو غذا می خوردند و بشر بودند (مائده/ 75). این آیه، بسیاری از مباحث بیهوده رجال کلیسا را درباره روح و خون و هویت عیسی خاتمه داد. چنانکه با تعالیم عالی و زنده کردن ملکات فاضله، بشر را از ماجراجوئی و خونریزی بازداشت.
روی آوردن و روی برگرداندن روم به فلسفه به روایت ابن الندیم
ابن الندیم در فن اول از مقاله هفتم (مقاله الفلاسفة) الفهرست میگوید: فلسفه در یونان و روم رایج بود تا وقتی که روم به مسیحیت گرایید، در این وقت غدغن شد، بعضی از کتب فلسفی را سوختند و بعضی دیگر را مخفی کردند و مردم از بحث فلسفی ممنوع شدند، زیرا فلسفه را برضد شرایع می دانستند. سپس روم از مسیحیت روگرداند و به فلسفه رو آورد، و این در وقتی بود که ثامسطیوس حکیم و مفسر و شارح معروف کتب ارسطو (در حوزه اسکندریه) به وزارت امپراتور روم رسید. ابن الندیم آنگاه داستان جنگ شاپور ذوالاکتاف با امپراطور روم را ذکر می کند که شاپور اسیر می شود و پس از مدتی از زندان فرار می کند و امپراتور روم را می کشد و رومیان را از ایران اخراج می کند و سپس قسطنطین با تأیید شاپور امپراطور روم می شود. در این وقت بار دیگر روم به مسیحیت می گراید و فلسفه غدغن می شود.
منـابـع
جعفر سبحانى- فروغ ابدیت- جلد 1- صفحه 69
مرتضی مطهری- خدمات متقابل اسلام و ایران- صفحه 459-458
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها