اعتماد به معاد یکى از اصول دین
فارسی 3765 نمایش | اعتماد به معاد یکى از اصول دین است و فراموشى روز حساب اساس انکار دین مى باشد
عده اى هیچ امیدى به "لقاء خدا" و یا همان معاد و بازگشت به سوى خداى تعالى و زنده شدن در روز قیامت ندارند. و معلوم است که با انکار آن روز دیگر حساب و جزائى و وعد و وعیدى و امر و نهیى بر ایشان مطرح نخواهد بود، وقتى این مسائل براى کسى مطرح نباشد، براى او وحى و نبوت و فروعات آن که همان احکام یک دین آسمانى است نیز معنا ندارد. و نیز معلوم است که وقتى جهان بینى یک انسان چنین باشد همه هم و غم او معطوف به زندگى مادى دنیا مى شود، چون انسان و هر موجود زنده دیگر به حکم فطرتش مى خواهد باقى بماند، و به دعوت فطرتش همه همش را صرف در این مى کند که اولا بماند و فانى نشود، و در ثانى سعادت این زندگیش را تامین نماید. خوب، اگر این انسان، ایمانى به حیات دائمى داشته باشد حیاتى که به پهناى دنیا و آخرت است که هیچ، و اما اگر به چنین حیاتى ایمان نداشته باشد قهرا هم فطرتش در تلاش براى بقاء صرف همین زندگى دنیا مى شود، و به داشتن آن راضى گشته، دلش به آرامشى کاذب، آرامش مى یابد، و دیگر به طلب آخرت بر نمى خیزد: «إن الذین لا یرجون لقاءنا و رضوا بالحیوة الدنیا و اطمأنوا بها و الذین هم عن آیاتنا غافلون * أولئک مأواهم النار بما کانوا یکسبون؛ همانا کسانى که دیدار ما را باور ندارند و به زندگى دنیا دل خوش کرده و بدان دل آرام شده اند و کسانى که از آیات ما غافلند، آنها جایشان جهنم است به سزاى آنچه مى کرده اند» (یونس/7-8). از همین جا روشن مى شود که وصف دوم، یعنى اینکه چنین کسانى به زندگى دنیا راضى و مطمئن هستند، از لوازم وصف اول یعنى جمله ی "لا یرجون لقاءنا" مى باشد، و جنبه اى تفسیر کننده براى آن دارد. و حرف "باء" در "بالحیاة" و در "اطمأنوا بها" باء سببیت است، و چنین معنا مى دهد که منکرین لقاء خدا به سبب زندگى دنیا از لقاء خدا که همان زندگى آخرت است بى نیاز شدند و آرامش خاطر یافتند.
جمله "و الذین هم عن آیاتنا غافلون"، جنبه تفسیر براى وصف قبلى دارد، چون بین آن دو تلازم هست. کسى که از آخرت غافل است و آن را فراموش کرده و همواره به یاد دنیا است قهرا از آیات خدا نیز غافل خواهد بود. و این آیه قریب المضمون با آیه زیر است که مى فرماید: «فأعرض عن من تولى عن ذکرنا و لم یرد إلا الحیاة الدنیا * ذلک مبلغهم من العلم إن ربک هو أعلم بمن ضل عن سبیله؛ پس روى از کسى که از ذکر ما اعراض مى کند و جز زندگى دنیا نمى خواهد بگردان، چون بیش از این معرفت ندارد، محققا پروردگار تو داناتر است به کسى که از راه او گمراه شده.» (نجم/29و30)، چون این آیه نیز دلالت دارد بر اینکه اعراض از ذکر خدا غفلت از آیات او است، و باعث آن مى شود که دید آدمى کوتاه گشته، علم او تنها در چهار دیوارى تنگ زندگى دنیا و شئون آن دور بزند. آرى، کسى که از یاد خدا غافل است خواستش نیز از چهار دیوارى زندگى مادى دنیا فراتر نمى رود، و این خود ضلالت از راه خدا است، که در آیه زیر این ضلالت به فراموشى روز حساب تعریف شده، مى فرماید: «إن الذین یضلون عن سبیل الله لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب؛ محققا کسانى که از راه خدا گمراه شدند عذابى شدید دارند، بدان جهت که روز حساب را فراموش کردند.» (ص/26).
پس روشن شد که انکار لقاء الله و فراموشى روز حساب موجب این است که انسان به زندگى دنیا راضى شود و به جاى آخرت بدان اطمینان و دلگرمى یافته، علم و معرفتش و خواست و اراده اش منحصر در همین چهار چوب تنگ دنیا شود، و چون مدار و معیار بر حقیقت ذکر، است و اینکه آدمى جدا و واقعا در طلب آخرت و رضاى خدا باشد، لاجرم هیچ فرقى نیست بین آن کسى که به کلى منکر معاد و لقاء خداست و بین آن کسى که هم قولا و هم فعلا به زندگى دنیا راضى است و یا اینکه فعلا به زندگى دنیا راضى است اما لفظا قائل به معاد است. و نیز روشن گردید که اعتقاد به معاد یکى از اصول و پایه هایى است که استوارى دین بر آن بنا نهاده شده است، چون با سقوط این پایه امر و نهى و وعده و وعید و بلکه اصل نبوت و وحى ساقط مى شود، و معلوم است که با سقوط اینها دین الهى به کلى باطل مى شود.
اعتقاد به معاد لازمه توحید کامل است
بشر به منظور سپاس از نعمت آفرینش باید آفریدگار یکتا و بى همتا را پرستش نماید که جهان هستى را پدید آورده و بر آن احاطه شهودى دارد. رکن ایمان به توحید آن است که زندگى بشر همیشگى است و به مرگ نابود نمی شود، زیرا بشر غرض از خلقت جهان است، چنانچه به مرگ نابود شود، خلقت جهان موقت و بیهوده خواهد بود و دلیل بر نقص و عجز خالق است بر این اساس زندگى سلسله بشر همیشگى است، هنگام مرگ به عالم دیگر انتقال مى یابد و زندگى بشر در دنیا مقدمه براى زندگى همیشگى او در عالم آخرت است: «إلهکم إله واحد فالذین لا یؤمنون بالآخرة قلوبهم منکرة و هم مستکبرون؛ معبود شما معبودى یگانه است، پس کسانى که به آخرت ایمان نمى آورند دل هایشان منکر [حق] است و ایشان متکبرند» (نحل/22). جمله ی "فالذین لا یؤمنون بالآخرة ..." کلامی است در پیرامون رفتار و گفتار کفار و اعمالى که ناشى از ایمان نداشتن به خداست، و اگر اسمى از ایمان نداشتن به خدا نبرد بلکه مساله ایمان نداشتن به روز قیامت را ذکر کرد، بدین جهت بود که آن حجتى که اقامه فرموده بود حجت بر توحید کامل بود، و آن عبارت است از وجوب اعتقاد به معبودى علیم و قدیر که تمامى موجودات را خلق کرد، و همه نعمت ها را ارزانى داشت، اما نه به لغو و باطل، بلکه به حق، تا دوباره به سویش باز گردند و ایشان را بر آنچه که کرده اند محاسبه نموده و بر اساس اوامر و نواهى، که بوسیله فرستادگانش به ایشان ابلاغ فرموده پاداش یا کیفر دهد.
پس توحیدى که بدان سفارش شده عبارت است از اعتقاد به وحدانیت خداى تعالى و ایمان به آنچه فرستادگان او آورده اند و ایمان به روز حساب، و لذا در همین آیات، کافر را عبارت از کسى دانسته که به روز جزا ایمان نداشته باشد، چون ایمان به روز جزا مستلزم ایمان به وحدانیت خدا و رسالت رسولان او است. جمله ی "قلوبهم منکرة"- یعنى دلهایشان منکر حق است. و "و هم مستکبرون" یعنى از حق استکبار مى ورزند، و استکبار -بطورى که گفته اند- عبارت از این است که: کسى بخواهد با ترک پذیرفتن حق، خود را بزرگ جلوه دهد، و خود را بزرگتر از آن بداند که حق را بپذیرد. معناى آیه این است که معبود شما واحد است، و آیات واضحه اى بر آن دلالت دارد، و وقتى امر به این درجه از روشنى باشد با هیچ سترى پوشیده نمى شود و جاى شکى در آن نمى ماند، پس اینها که به روز جزا ایمان ندارند دلهایشان منکر حق است و نسبت به آن عناد و لجاج دارند، و مى خواهند با لجاجت در برابر حق، خود را بزرگتر از حق جلوه دهند، و بهمین جهت بدون هیچ دلیل و حجتى از انقیاد در برابر حق سر بر مى تابند.
منـابـع
سید محمدباقر موسوی همدانی- ترجمه المیزان ج10- ص: 17
سید محمدباقر موسوی همدانی- ترجمه المیزان ج12- ص: 333
سید محمدباقر موسوی همدانی- ترجمه المیزان ج19- ص: 227
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها