برخوردهای سرشار از محبت، یکی از لذات روحانی بهشت در قرآن
فارسی 2411 نمایش |با توجه به اینکه «معاد» هم جنبه جسمانی دارد و هم روحانی و نیز با توجه به اینکه روح به مراتب اعلا و اشراف از جسم است، نباید تردید داشت که نعمتهای روحانی و معنوی بهشت به مراتب از نعمتهای مادی برتر و والاتر و پرشکوه تر است! ولی از آنجا که این مواهب و نعمتها معمولا در وصف نمی گنجد، و دیدنی است (دیدن با چشم دل) نه گفتنی و نه شنیدنی، لذا در آیات قرآن غالبا اشارات سر بسته ای در این بخش از نعمتهای بهشتی می بینیم جز در مواردی که قابل شرح و بیان بوده که در آنجا قرآن به شرح و بیان آنها پرداخته است.
به تعبیر دیگر لذت درک معرفة الله، و جذبه های جلال و جمال او، و انوار الطاف خفیه پروردگار و مستی از جام عشق ذات مقدس او، آنچنان است که یک لحظه آن از تمام نمتهای مادی جهان برتر است. ما گاهی نمونه های بسیار کمرنگ این مطلب را در این دنیا تجربه کرده ایم که وقتی حالی برای عبادت و خلوت با پروردگار دست دهد و انسان غرق مناجات با قاضی الحاجات گردد، دنیا و آنچه در آن است به فراموشی بسپرد و درلحظات کوتاهی محو جمال بی مثال او شود مخصوصا اگر این امر در مراکز حساسی همچون جوار خانه کعبه، یا در عرفات و مشعر و امثال آن از مراکز خاص عبادت باشد، آنچنان نشاط و لذت به انسان دست دهد که با هیچ قلم و بیانی قابل شرح و تقریر نیست.
فکر کنید اگر این حالت هزاران هزار بار قویتر و ساعتها و شبها و روزها و ماهها و سالها ادامه پیدا کند، چگونه خواهد بود؟ به خصوص اینکه در بهشت عوامل غفلت و بیخبری از خداوند، و گرفتاریهائی که حضور قلب را برهم می زند وجود ندارد، و حجابها و موانع از مقابل دیدگان دل کنار رفته، درک و دید انسان به مراتب قویتر می گردد، و از وسوسه های شیطانی که همیشه مزاحم رهروان این راه است مطلقا خبری نیست. آن گاه می توان تصور کرد که در آنجا چه خبر است؟ چه غوغائی از نعمتهای معنوی برپا است؟ و چه جذبه های نیرومندی روح را به جوار قرب حق می کشد، او را در انوار ذاتش مستغرق می سازد، و از خویشتن خویش غافل می کند، و کارش به جائی می رسد که جز او نمی بیند، و جز او نمی خواهد ، و هر چه دلش می خواهد همان می بیند و هر چه ببیند دلش همان را می خواهد! با توجه به اشارات کوتاه به قرآن باز می گردیم و شرح یکی از این مواهب را از لسان قرآن می شنویم:
برخوردهای مملو از محبت
آنچه فضای زندگی را روشن و پر از نشاط می کند سخنان محبت آمیزی است که میان انسانها رد و بدل می شود، اگر همه راست بگویند، درست بیندیشند، انصاف بدهند و دلسوزی کنند، و با یکدیگر صمیمی و مودب باشند، همه در آرامش و نشاطند، ولی هنگامی که پای حرفهای زشت و ناموزون، دروغ و تهمت، بدگوئی و سرزنش، حرفهای خشن و خارج از حدود ادب، به میان می آید تنفس در چنان فضایی برای افراد باشخصیت بسیار مشکل و رنج آور و طاقتفرسا است. یکی از ویژگیهای بهشت همین است که بهشتیان در طول هزاران سال نه یک دروغ می شنوند، نه یک حرف رکیک، و نه یک سخن نامزون و دور از صمیمت، و این از مهمترین مواهب معنوی آنها است.
قرآن می گوید: "لا یسمعون فیها لغوا و لا تاثیما الا قیلا سلاما سلاما" «آنها در بهشت نه سخن لغو و بیهوده ای می شنوند، نه گفتار گناه آلود- تنها چیزی که می شنوند سلام است سلام»! (واقعه 25 و 26 ). سلام و درود آنها به یکدیگر، سلام و درود فرشتگان بر آنها، و ازهمه بالاتر سلام خداوند برآنان، و آنچه محتوای این سلامها است صلح و صفا و دوستی و محبت است.
آری درمجلس بهشتیان، محبت و صلح و صفا موج می زند، و هرجا چنین است نمونه ای از بهشت است! درجائی دیگر می فرماید: "لایسمعون فیها لغوا و لا کذابا" «در آنجا نه سخن لغو و بیهوده ای می شنوند و نه دروغی» (نبأ /35). «لغو» در لغت به معنی سخن بی ارزش است، یا به تعبیر دیگر سخنی است که از اندیشه و فکر سرچشمه نمی گیرد، و گویا در اصل از «لغا» که سروصدای گنجشکان است گرفته شده است.
بسیاری از مفسران درباره مرجع ضمیر «فیها» در این آیه دو احتمال داده اند: یکی اینکه به بهشت بازگردد، و دیگر اینکه به کأس (جام) که در آیه قبل از آن آمده، در صورت اول مفهومش روشن است و در صورت دوم مفهومش این است که شرابهای بهشتی مستی نمی آورد و سخنان لغو و بیهوده در آن نیست. ولی تفسیر اول با معنی «فی» و آیات مشابه آن سازگارتر است، همین معنی در عبارت کوتاه و روشن دیگری نیز آمده، آنجا که می فرماید: "فی جنه عالیه – لا تسمع فیها لاغیه" «چهره های شاداب (مومنان ) در بهشتی است عالی که در آن هیچ سخن بیهوده ای نمی شنوی»
( غاشیه 10 و 11). آیات دیگری در قرآن نیز تأکید بر همین معنی دارد ازجمله آیه 62 مریم و 10 یونس. علاوه بر اینها بهشتیان سرگرمیهای شادی آفرین و جلسات انس و سرور و سخنان شیرین و مزاحهای جالب دارند، چنانکه قرآن می گوید: "ان اصحاب الجنه الیوم فی شغل فاکهون" «بهشتیان در آن روز سرگرمیهای مشغول کننده دارند، و خوشحال و خندان و مسرورند».
«شغل» (بر وزن شتر) به معنی هرگونه حادثه و حالتی است که انسان را به خود مشغول می دارد، ولی در اینجا به معنی حالات سرگرم کننده مسرت بخش است. قرینه «فاکهون» که جمع «فاکه» به معنی انسان مسرور و خوشحال است، از ماده «فکاهه» به معنی مزاح است و «فاکه» به گفته لسان العرب به انسان مزاح و خوش مشرب و شیرین سخن گفته می شود. بدیهی است ما نمی دانیم در آنجا چه سرگرمیهائی برای بهشتیان وجود دارد، زیرا ما همه چیز را در این جهان با معیارهای محدود و کوچک و کمرنگ خودمان می نگریم. مسلما نعمتهایی آنها را در آنجا به خود مشغول می دارد که حتی تصورش برای ما در این جهان غیرممکن است. به هرحال این مشغولیتها سبب می شود که ناراحتیهای این جهان، و هول آغاز محشر، یا از دست دادن بعضی از عزیزان را به فراموشی بسپارند، و اینکه بعضی از مفسران اشتغالات بهشتیان را به هفت بخش یا ده بخش تقسیم کرده اند مسلما به معیار تصورات آنها از سرگرمیهای این جهان است، وگرنه اوضاع در آن عالم طور دیگری است. همین مضمون در آیه 18 سوره مبارکه طور نیز آمده است.
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 6- از صفحه 277 تا 278 و صفحه 288 تا 290
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها