نگاهی اجمالی به اسم اعظم الهی

فارسی 2003 نمایش |

در روایات زیادی روی مسأله «اسم اعظم خدا» تکیه شده، و از آنها استفاده می شود که اگر کسی خدا را به اسم اعظمش بخواند دعای او مستجاب  می گردد، و هرچه ازخدا بخواهد به او می دهد، و لذا در ذیل بعضی از این روایات آمده است: "والذی نفسی بیده لقد سئل الله باسمه الاعظم الذی اذا سئل به اعطاه و اذا ادعی به اجاب" «قسم به کسی که جانم بدست او است، او خدا را به اسم اعظمش خواند، همان اسمی که اگر خدا را به آن بخوانند عطا می کند و اگر دعا به آن کنند اجابت می نماید»، و تعبیرات دیگری از این قبیل. و نیز در روایات آمده که «آصف ابن برخیا» وزیر «سلیمان» که تخت «بلقیس» زا در سرزمین یمن به نزد سلیمان در شام حاضر کرد اسم اعظم می دانست، و همچنین «بلعم باعورا» دانشمند و زاهد بنی اسرائیل که مستجاب الدعوه بود از اسم اعظم آگاه بود.

مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار  روایات زیادی درباره اسم اعظم و این که کدام یک از نامهای خدا چیست؟ نقل می کند که ذکر همه آنها به درازا می کشد، از جمله در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است: «اسم الله الاعظم درسوره حمد پراکنده است» و نیز در بعضی از روایات می خوانیم: «بسم الله الرحمن الرحیم به اسم اعظم خدا از سیاهی چشم به سفیدی آن نزدیک تر است».

در روایات دیگری نامهای مقدس دیگری از نامهای خداوند و اسماء حسنی و آیات قرآن ذکر شده که هر یک از دیگری پر معنی تر می باشد (برای اطلاع از آنها می توانید به جلد 93 بحارالانوار مراجعه فرمائید) ولی سخن در اینجا این است که آیا اسم اعظم یک کلمه یا یک جمله یا آیه ای از آیات قرآن مجید است، و این همه تأثیر و قدرت در الفاظ و حروف آن نهفته شده، بیآنکه هیچ قید و شرطی داشته باشد؟ یا این که اثر از آن این الفاظ است به ضمیمه حالات و شرائطی در گوینده از تقوا و پاکی و حضور قلب و توجه خاص به خدا و قطع امید از غیر او و توکل کامل بر ذات پاگ او. یا این که اسم اعظم اصولا از مقوله لفظ یست، و اگر پای الفاظ به میان آمده اشاره به حقایق و محتوای این الفاظ است، و به تعبیر دیگر مفاهیم این الفاظ باید در جان انسان پیاده شود و او متخلق به معنی آن گردد، و به مرحله ای از کمال برسد که دعای او مستجاب و حتی تصرف او در موجودات تکوینی به فرمان خدا نافذ گردد. از این سه احتمال، احتمال اول بسیار بعید به نظر می رسد که حروف و الفاظ بدون تکیه برمحتوا و بدون توجه به اوصاف و حالات گوینده چنان اثری داشته باشد هرچند در افسانه هایی که به نظم و نثر در بعضی از کتب آمده چنین منعکس است که حتی اهریمن می توانست با در اختیار  گرفتن اسم اعظم تکیه بر جای سلیمان زند و کارهای او را انجام دهد!!

اینگونه برداشت از اسم اعظم بسیار از روح تعلیمات اسلام دور است، به علاوه همان داستان «بلعم باعورا» که نشان می دهد بعد از انحراف از مسیر پاکی و تقوا اسم اعظم را از دست داد، گواه بر این است که  این نام رابطه نزدیکی با اوصاف و حالات گوینده دارد. بنابراین حق مطلب یکی از دو تفسیر اخیر است و یا هر دو توأم با هم.

مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان بعد از اشاره به مسأله اسم اعظم چنین می گوید: نامهای خداوندی عموما، و اسم اعظمش خصوصا، هر چند در عالم هستی و وسائط و اسباب نزول فیض در این جهان موثر است، ولی تأثیر آن مربوط به حقایق این اسماء است نه خود الفاظی که دلالت بر آن می کند، و نه به معانی متصوره در ذهن.

این سخن نیز تأکیدی است بر آنچه در بالا گفته شد. این نکته نیز قابل توجه است که در روایات مختلف در این باب تعبیرات مختلفی درباره اسم اعظم دیده می شود و هر کدام اسم اعظم را درچیزی خلاصه می کند: بعضی «بسم الله»...را به اسم اعظم از همه چیز نزدیکتر می شمرد. بعضی گفتن یکصد مرتبه بسم الله الرحمان الرحیم لاحول و لاقوه الابالله العلی العظیم بعد از نماز صبح را چنین می شمرد. در بعضی دیگر سوره «حمد» و «قل هوالله» و «آیه الکرسی» و «انا انزلناه» اسم اعظم شمرده شده. و در بعضی دیگر شش آیه آخر سوره حشر. و بالاخره در بعضی دیگر آیه "قل اللهم مالک الملک" – تا ترزق من تشاء بغیر حساب (آل عمران/26 و 27) و غیر این تعبیرات این تفاوت ممکن است به خاطر تعدد اسم اعظم، یا تفاوت خواسته ها باشد، ولی در این حال آنچه مهم است پاکی دل و خلوص نیت و توجه به خدا و قطع امید از غیر او و تخلق به این اوصاف است که روح اسم اعظم را تشکیل می دهد.

منـابـع

ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن - جلد 4- از صفحه 56 تا 58

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد