شهادت اعضا و جوارح انسان و زمین در قیامت با توجه به کلام قرآن
فارسی 1968 نمایش |اعضا و جوارح ما، هم اکنون "حمل شهادت" می کنند، تا در قیامت ادای شهادت نمایند. هر شهادت دو مرحله دارد: 1- مرحله ی حمل. 2- مرحله ی اداء
شاهد باید هنگامی که جرمی واقع می شود، آن را ببیند و از وقوعش آگاه گردد تا بتواند در نزد قاضی ادای شهادت نمایند. آن مرحله ای که وقوع جرم را می بیند، مرحله ی حمل شهادت و هنگامی که نزد قاضی از وقوع جرم آگاهی می دهد، مرحله ی ادای شهادت است. پس امروز تمام اعضا و جوارح ما حمل شهادت می کنند یعنی حضور دارند و می بینند که من چه کار می کنم. معلوم می شود این اعضا و جوارح، درک و شعور دارند که هم حمل شهادت می کنند و هم روز قیامت، آن را بیان می کنند. نه تنها اعضا و جوارح، بلکه همین زمین زیرپای ما، حمل شهادت می کند و روز قیامت نیز ادای شهادت می نمایند که خداوند متعال می فرماید: "أذا زلزلت الارض زلزالها*و أخرجت الارض أثقالها* و قال الإنسان ما لها* یومئذ تحدت أخبارها"(زلزال /4-1)، هنگامی که زمین به لرزش ویژه ی خود لرزید.. اخبار خود را گزلرش می دهد..
زمان، حمل شهادت می کند، هوا و فضا، حمل شهادت می کنند و...لذا به قول بزرگی: کلمه ای که در هیچ جای عالم مصداق ندارد، کلمه ی خلوت است مثلا می گوییم جای خلوتی پیدا کنم که فلان کار را انجام دهم. خلوت یعنی جایی که هیچ بیننده و شنونده ای آنجا نباشد و آگاه از کار من نگردد و این معنا در هیچ جای عالم محقق نمی باشد و اصلا امکان ندارد؛ زیرا در همه جا، همه چیز، ما را می بیند؛ زمین زیر پا، ما را می بیند؛ آسمان بالا سر، ما را می بیند؛ هوا و فضا، ما را می بینند و فرشتگان خدا ما را می بینند.
خلوتی درعالم وجود ندارد
خدا فرموده است:
"و أن علیکم لحافظین* کراما کاتبین* یعلمون ما تفعلون" (انفطار /12-1)
به یقین گماشتگانی از نویسندگانی بزرگوار بر شما گماشته شده اند که اعمال شما را ضبط می کنند. هر کاری که انجام می دهید آنها می دانند و بدیهی است که علم به کیفبت یک عمل، وقتی برای کسی واقعیت پیدا می کند که از نیت و انگیزه ی آن عمل نیز آگاه گردد. شما الان کار مرا می بینید؛ ولی از نیت و انگیزه ی من نسبت به آن عمل آگاهی ندارید؛ از این رو نمی توانید داوری کنید که این کار من مخلصانه و برای رضای خدا انجام شده یا ریاکارانه و برای جلب توجه مردم بوده است؛ اما فرشتگان خدا که کرام الکاتبین هستند از نیات و انگیزه های بندگان خدا در اعمالشان آگاهند و می توانند در حضور خدا، کیفیت اعمال آنها را گزارش دهند و بالاتر از همه ی حاضران در حین وقوع عمل، ذات اقدس حق می باشد که فرموده است: "اما کنا نستنسخ ما کنتم تعملون" (جاثیه/29)، به یقین ما تمام اعمال شما را استنساخ می کردیم و از آن نسخه برمی داشتیم. پس کلمه ی خلوت در هیچ جای جای عالم مصداق ندارد.
ذکر واقعی خدا هم همین است که در همه جا و در همه حال انسان به یاد خدا باشد وگرنه گفتن (سبحان الله) و (الحمدالله) با غفلت قلب از یاد خدا، ذکر به معنای واقعی نیست؛ زیرا ذکر به معنای یاد کردن، یک امر قلبی است، نه یک کار لفظی. آن کس که زبانش خفته ولی دلش بیدار است و سراپای وجودش را در مقابل خدا می بیند، ذکر واقعی است. این ذکر است که آدمی را از گناه باز می دارد و به عبادت وا می دارد.
تا فراموشت نگردد غیر حق در حقیقت نیستی ذاکر، بدان
چون فراموشت شود مادون او ذاکری گرچه نجنبانی زبان
این چند جمله ی نورانی از حضرت امام امیرالمومنین علی علیه السلام است:
«اعضای شما، گواهان او و اندام شما، لشکرها و فرمانبران او و اندیشه ای شما، دیده بانان او ]خدای متعال[ هستند و پنهانی های شما، نزد او آشکار و عیان است.»
«از معصیت خدا در پنهانی ها بپرهیزید که شاهد، خودش حاکم است.»
درصورتی که شاهد غیر قاضی باشد، ممکن است شاهد اشتباه کند یا دروغ بگوید؛ اما اگر خود قاضی شاهد باشد، چه مفری در کار خواهد بود؟
شهادت اعضای انسان در روز قیامت
کیفیت شهادت اعضا و جوارح انسان در روز قیامت، که آیه ی 65 سوره مبارکه یس می فرماید:
"الیوم نختم علی أفواههم و تکلمنا ایدیهم وتشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون"
...دست هایشان با ما سخن می گویند و پاهایشان به کرده های خود در دنیا شهادت می دهند.
معنای دیگر در کیفیت شهادت اعضا در روز قیامت احتمال دارد اینگونه باشد که خود این اعضا و جوارح، در حد خود دارای درک و شعورند و با همان درک و شعور خود، در دنیا اعمال را ضبط می کنند و در آخرت هم به سخن درآمده و شهادت می دهند. در قرآن کریم آمده است:
"و إن من شیء إلا یسبح بحمده ولکن لا تفقهون تسبیحهم..." (اسراء /44)
هیچ موجودی در عالم نیست مگر این که خدا را تسبیح می کند، ولی شما تسبیح آنها را نمی فهمید...
در سوره ی مبارکه ی نور هم می خوانیم:
"ألم تر أن الله یسبح له من فی السمارات والارض و الطیر صافات کل قد علم صلاته و تسبیحه.." (نور/41)
آیا ندیدی که خدا را تسبیح می کنند آنان که در آسمان ها و زمین هستند و همچنین پرندگان که بر فراز آسمان بال و پر گسترداه اند و همه نسبت به نماز و تسبیح خود آگاهی دارند..
این آیه نشان می دهد همه ی موجودات، علاوه بر اینکه دارای درک و شعورند و خدا را تسبیح می کنند، علم به تسبیح خود نیز دارند. بنابراین چه استبعادی هست در این دست ها و پاهای ما که هم دارای درک و شعورند و هم در دنیا، ضبط اعمال می کنند و هم در روز قیامت شهادت به ارتکاب اعمال می دهند. آری! همان قدرت که الان به این زبان توانایی حرف زدن داده است، همان قدرت در روز قیامت به دست و پا و چشم و گوش ما توانایی حرف زدن می دهد.
درآیه ی شریفه ای هم می فرماید:
"شهد علیهم سمعهم و ابصارهم و جلودهم.." (فصلت/20)
چشم و گوش و پوست بدنتان شهادت بر گناهانتان می دهند..
تا آنجا که:
"و قالوالجلودهم شهدتم علینا" (فصلت/21)
گنهکاران به پوست بدنتان می گویند، شما چرا علیه ما شهادت می دهید..؟
"قالوا انطقنا الله الذی انطق کل شیء"
می گویند آن خدایی که همه چیز را به سخن آورده، هم ما را به سخن آورده است.
خدایی که در دنیا به زبان، قدرت پاسخگویی داده و به چشم و گوش و دست و پا نداده است، و در روز قیامت، توانایی سخنگویی را از زبان سلب می کنند و آن توانایی را به چشم و گوش و دست و پا و پوست بدن می دهد و می فرماید:
"الیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد أرجلهم بما کانوا یکسبون"
امروز مهر بر دهامشان می نهیم و دست ها و پاهایشان با ما سخن می گویند و شهادت به اعمالشان می دهند.
"شهد علیهم سمعهم ابصارهم و جلودهم.."
چشم و گوش و پوست بدنتان علیه آنها شهادت می دهند...
احتمال دیگر در معنای آیه این است که هرعضوی از اعضاء و جوارح انسان، عین اعمالی را که در دنیا انجام داده است، در باطن خود مکتوم نگه داشته و روز قیامت که «یوم تبلی السرائر» است و باطن ها، ظاهر و مکتوم ها، بارز می شوند، به امر خدا هر عضوی، عین اعمالی را که در باطن نگه داشته بارز می سازد، آن گونه که در باره ی زمین فرموده است:
"أذا زلزلت الارض زلزالها*و أخرجت الارض أثقالها* و قال الإنسان ما لها* یومئذ تحدت أخبارها"
هنگامی که زمین به لرزش خاص قیامتی خود، به لرزه درآید و بارهای سنگینی را که در درون خود دارد، خارج سازد و انسان با شگفتی می گوید زمین را چه شده است؟ در آن روز، زمین تمام خبرهای خود را بازگو می کند. یعنی، آنچه از اعمال نیک و بد که به وسیله ی آدمیان روی صفحه ی آن انجام شده و پنهان بوده است، برملا می سازد و بدین طریق، شهادت خود را نسبت به وقوع اعمال نیک و بد از ناحیه ی انسان ها، ادا می کند.
منظور از اخبار زمین
در روایتی از حضرت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم منقول است که به اصحابشان فرمودند: آیا می دانید منظور این آیه از اخبار زمین چیست؟ گفتند: خدا و رسولش داناتر است. فرمودند: «منظور از خبر دادن زمین، این است که اعمال هر مرد و زنی را که بر روی زمین انجام داده اند، شهادت می دهد و می گوید، فلان آدم در فلان روز فلان کار را انجام داده است».
«در قسمت های مختلف مساجد نماز بخوانید؛ زیرا هر قطعه ای زمین، در روز قیامت برای کسی که روی آن نماز خوانده گواهی می دهد.»
بنابراین هر عضوی از اعضای انسان نیز، تمام اعمالی را که با آن عضو انجام داده است در باطن خود ضبط و نگه داشته است تا در روز قیامت به امر خدا به گونه ای که فعلا از حیطه ای درک ما بیرون است باز شود و آنها را بارز سازد و بدین طریق، شهادت خود را به وقوع آنها در دنیا ادا کند. پس بنابر احتمال اول در آیه، طریق شهادت اعضا و جوارح انسان به صدور اعمال از آنها، نطق و سخن گفتن است و بنابر احتمال دوم، طریق ارائه و نشان دادن است. حاصل این که: آنچه از دیدگاه قرآن کریم مسلم است و ما اعتقاد قطعی به آن داریم، این است که اعضا و جوارح انسان، در روز قیامت، به ارتکاب اعمال از ناحیه ی انسان شهادت خواهند داد. ولی این که آن شهادت چگونه خواهد بود تفصیل آن بر ما مجهول است و راهی جز بیان احتمالات گوناگون نداریم و علم به تفصیل آن نیز برای ما لزومی ندارد.
شهادت اعضای بدن در حالی که زبان بسته است!
نکته ای که اینجا توضیح آن لازم به نظر می رسد این است که در آیه ی مورد بحث می خوانیم:
"الیوم نختم علی أفواههم و تکلمنا ایدیهم وتشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون"
امروز مهر بر دهانشان می نهیم و دست هایشان با ما سخن می گوید و پاهایشان به کارهایی که کرده اند گواهی می دهند.
این آیه نشان می دهد که آن روز دهان ها بسته است و زبان ها مأذون در تکلم نمی باشند ولی در سوره نور آمده است:
"یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم وارجلهم بما کانوا یعلمون"(نور/24)
روزی که زبان ها و دست ها و پاهای آنها، به اعمالی که انجام داده اند، شهادت می دهند.
آیه ی اخیر بر این دلالت دارد که زبان ها هم آن روز مأذون در تکلم می باشند. در مقام جمع بین این دو آیه ممکن است گفته شود، آنچه در آیه ی مورد بحث از سوره "یس" نفی شده است تکلم به گونه ی عادی است که زبان در دنیا عادت به آن کرده و احیانا به دروغ و تکذیب حقایق و انکار واقعیات، توأم می باشد و آنچه در سوره ی مبارکه ی نور اثبات شده است، تکلم به گونه ای ارائه ی آثار مضبوط و مکنون از گفتارها و سخنان جاری بر زبان است، از سنخ تکلم دست و پای انسان که شهادت به عامل صادر شده از خود می دهند و لذا در سوره ی نور هم از کار زبان در ردیف «ایدی» و «ارجل» تعبیر به شهادت شده است که:
"یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم وارجلهم بما کانوا یعلمون"
و دیگر این که: در سوره ی مبارکه ی یس سخن از زبان به میان نیامده بلکه تعبیر به دهان شده است:
"الیوم نختم علی أفواههم"
امروز مهر بر دهانهانشان می نهیم.
ولی درسوره نور تعبیر به «السنه» یعنی زبان ها شده است:
"یوم تشهد علیهم السنتهم"
روزی که زبان هاشان علیه آنها شهادت می دهند که ممکن است، این اختلاف در تعبیر دو آیه، قرینه ای باشد بر مطلبی که در مقام جمع دو آیه بیان شده است.
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی- تفسیر سوره یس - از صفحه 254 تا 261
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها