تعاریفی از وجدان
فارسی 484 نمایش |وجدان از نظر لغت به معنی دریافت و درک نمودن است، و اصطلاحا نفس و قوای باطنی آن است که خوب و بد اعمال به وسیله آن ادراک می شود. «امروز آن را وجدان و فلاسفه آن را عقل عملی و در لسان قرآن، نفس لوامه نامیده می شود». نفس انسانی از آن جهت که چون کار زشت کند متنبه شده و خود را سرزنش و ملامت کند لوامه تعبیر شده است. پس وجدان عبارت است از نیروی دراکه نفس بشر، و وجدانیات عبارت از واقعیات و حقایقی است که وجدان آنها را درک می کند. به عبارت روشنتر «یک دسته از کارها است که برای سعادت آدمی ضروریست و دسته دیگری از کارها است که مضر به سعادت و کمال انسانیت می باشد. دسته ی اول را خوب و دسته ی دوم را بد می نامیم.
لازم است بشر خوبیها را بشناسد و عملا به کار بندد تا از فوائد آن برخوردار شود و از بدیها نیز آگاه باشد تا از آنها اجتناب نماید و از شرش مصون بماند. آدمی از دو راه می تواند خوبیها و بدیها را بشنلسد: یکی فطرت و دیگری تعلیم و تربیت. آن دسته از خوبیها و بدیهایی که تمام ملل و اقوام جهان بدون معلم درک می کنند و جزء سرشت انسان است، دسته فطریت است و می توان آنها را به نام وجدان اخلاقی فطری خواند. آن دسته از خوبیها و بدیهایی که بشر فطرتا درک نمی کند و انبیا الهی یا سایر مربیان بشر به مردم آموخته اند و امروزه در نهاد مردم جهان ریشه های عمیق دارد، دسته غیر فطری است و می توان آنها را وجدان اخلاقی تربیتی نامگذاری کرد.
خیانت در امانت و ازدواج با مادر در وجدان اخلاقی بشر امروز قبیح و مذموم است با این تفاوت که قبح خیانت در امانت را بشر از راه فطرت درک کرده ولی قبح ازدواج با مادر را از راه تعلیم و تربیت مردان بزرگ جهان فرا گرفته است. به این جهت باید گفت خیانت در امانت به حکم وجدان اخلاقی فطری قبیح، و ازدواج با مادر به حکم وجدان اخلاقی تربیتی مذموم است. بنابراین وجدان، نیروی دراکه ای است که دستگاه عظیم آفرینش آن را در نهاد انسانی به ودیعه گذارده است تا وظائفی را که به عهده ی وی گذارده و مایه ی سعادت و عظمت انسان است، انجام دهد.
منـابـع
ابوالقاسم رزاقی- سوگندهای قرآن - از صفحه 147 تا 148
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها