داستانی درباره اندرزهای موثر و سعادت بخش

فارسی 1738 نمایش |

مخلص در ولایت اهل بیت علیهم السلام جناب آقا میرزا  ابو القاسم عطار تهرانی  نقل نمود از عالم بزرگوار مرحوم حاج شیخ عبدالنبی نوری که از جمله تلامیذ حکیم الهی  مرحوم حاج ملاهادی سبزواری بوده است. در سال آخر عمر مرحوم حاجی،  روزی شخصی در مجلس درس ایشان آمد و خبر داد که در قبرستان، شخصی پیدا شده و نصف بدنش در قبر است و نصف دیگر بیرون و دائما نظرش به آسمان است و هرچه بچه ها مزاحمش می شوند به آنها اعتنایی نمی کند. مرحوم حاجی گفتند خودم باید او را ملاقات کنم، چون مرحوم حاجی او را دید بسیار تعجب کرد، نزدیکش رفت دید به ایشان هم اعتنایی نمی کند. مرحوم حاجی گفتند تو کیستی و چکاره ای، من تو را دیوانه نمی بینم از آن طرف رفتارت هم عاقلانه نیست. در جواب ایشان گفت من شخص نادان بی خبری هستم، تنها دو چیز را یقین کرده و باور دارم: یکی آنکه:  دانسته ام که مرا و این عالم را خالقی است عظیم الشأن که باید در شناختن و بندگی او کوتاهی نکنم. دوم آنکه: دانسته ام در این عالم  نمی مانم و به عالم دیگر خواهم رفت و نمی دانم وضع من در آن عالم چگونه خواهد بود. جناب حاجی! من از این دو عالم بیچاره و پریشانحال شده ام به طوری که مردم مرا دیوانه می پندارند. شما که خود را عالم مسلمانان می دانید و این همه علم دارید چرا ذره ای درد ندارید و بی باکید و در فکر نیستید؟!

این اندرز مانند  تیری بود که بر دل مرحوم حاجی نشست، برگشت در حالی که دگوگون شده بود و کمی از عمرش که مانده بود دائما در فکر سفر آخرت و تحصیل توشه این را پر خطر بود تا از دنیا رفت. هر کس در هر مقامی که باشد محتاج شنیدن موعظه و نصیحت است؛ ز یرا اگر نسبت به آنچه می شنود دانا باشد، آن موعظع برایش تذکر یعنی یادآوری است چون انسان فراموشکار است و همیشه محتاج به یادآوریست و اگر جاهل باشد اندرز برایش دانش و کسب معرفت است. از اینجاست که در قرآن مجید وظیفه هر مسلمانی را خیر خواهی و اندرز به دیگران قرار داده و فرموده: "و توا صوا بالحق و توا بالصبر" (سوره عصر/ آیه 3).

 چنانچه اندرز به دیگری لازم و مورد امر خداوند است،  استماع اندرز و پذیرفتن آن هم لازم است؛ زیرا  امر به موعظه کردن برای شنیدن و پذیرفتن و بدان عمل کردن است و لذا مکرر در قرآن مجید می فرماید: "فهل من مدکر" ( سوره قمر/ آیه 17) آیا کسی هست اندرزهای الهی را بشنود و بپذیرد». ضمنا باید دانست که موعظه بی اثر نخواهد بود و در شنونده اثری می گذرد، هر چند اثر آنی و جزئی باشد و باید از حضور در مجالس وعظ و استماع موعظه از هر کس که باشد مضایقه نکرد.

از مسلمه منقولست که گفت بامدادی به خانه  عمر بن عبدالعزیز رفتم در اندرونی که پس از نماز صبح آنجا تنها بود. کنیزکی  آمد و قدری خرما آورد،  پس قدری از آن برداشت و گفت ای مسلمه! اگر مردی این بخورد و آبی بر سر آن بیاشامد او را بس  باشد؟ گفتم نمی دانم. پس پاره بیشتری از آن برداشت و گفت این چه؟  گفتم بلی این کافی است و کمتر از این نیز چنانچه اگر این را بخورد تا شب باکی ندارد که هیچ طعام دیگر نچشد. گفت پس برای چه آدمی به دوزخ رود یعنی انسانی که کفی خرما و آبی او را در روز کافی است برای چه در طلب مال  دنیا حرص زند و از محرمات الهی پرهیز نکند تا به جهنم برود. مسلمه گوید: هیچ وعظی در من چنین کارگر نشد. غرض آنکه آدمی نمی داند که کدام سخن در او خواهد گرفت،  مسلمه بسیار موعظه شنیده بود اما هیچیک در او چنان نگرفته بود که این. 

و نیز مشهور است و در بعض تفاسیر هم نوشته شده که «فضیل عیاض»  مدتی از عمرش در طغیان و عصیان بود تا شبی به قصد دستبرد به قافله حرکت می کرده و قافله را تعقیب می نموده، ناگاه صدای خواننده قرآن به گوشش می خورد که این آیه را می خواند: "الم یأن للذین امنوا تخشع  قلوبهم لذکر الله" ( سوره حدید / آیه 16) یعنی «آیا نرسیده وقت آنکه کسانی که ایمان آورده اند دلشان برای یاد خدا خاشع شود»، فورا  آیه شر یفه دلش را بیدار کرد و گفت بلی وقتش رسیده، از همان راه برگشت و توبه کامله نمود و ادای حقوق کرد و هرکس بر او حقی داشت او را از خود راضی ساخت و بالاخره از خوبان روزگار شد.

و نیز منقول است که شخصی از ثروتمندان بر واعظی گذشت که می گفت: «عجب من ضعیف یعصی قو یا؛  یعنی در شگفتم از بنده ناتوانی که مخالفت می کند امر خدای توانا را». این سخن در او اثر کرد و تمام گناهان را ترک نمود رو به خیر آورد تا یکی از خوبان روزگار شد. شاید او بسیار کلمات موعظه و حکمت شنیده بود اما نجات کلی و بیداری او را خداوند در این کلمه قرار داده بود.

به عبدالله بن مبارک گفتند تا کی تو در طلب حدیث و علم هستی؟ گفت نمی دانم، شاید آن سخن که رستگاری من در آن است هنوز نشنیده باشم. و لذا عالم ربانی مرحوم شیخ جعفر شوشتری در منبر دعا می کرد و عرض می نمود پروردگارا! مجلس ما را مجلس موعظه قرار ده. وی فرموده هنگامی مجلس موعظه است که شنونده اگر اهل معصیت است پشیمان شود و گناه را ترک کند و اگر اهل طاعت است، شوقش در زیادتی طاعت و سعی او در اخلاص بیشتر شود. و بالجمله عالم و غیرعالم همه باید در مجلس وعظ به قصد اندرز گرفتن و متنبه شدن و عمل به آن حاضر شوند، نادان برای دانستن و دانا برای یادآوری. و اخبار وارده در فضیلت مجلس موعظه بسیار است و برای شناختن اهمیت آن کافی است دانسته شود موعظه غذای روح و حیاتبخش دل است چنانچه حضرت امیر المومنین علیه السلام به فرزندش مجتبی علیه السلام می فرماید: "احی قلبک بالموعظه"، و رسوا کننده نفس و شیطان و نجات دهنده از شر آنهاست و موجب برطرف شدن وساوس و اضطرابات و پیدایش امنیت و آرامش خاطر است: "الا بذکر الله تطمئن  القلوب" (سوره رعد/ آیه 28).

منـابـع

شهید عبدالحسین دستغیب (ره) - داستانهای شگفت - از صفحه 74 تا 77

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها