نقص جسمی، یکی از عوامل احساس حقارت
فارسی 1195 نمایش |احساس حقارت یکی از حالات تیره و نامطبوع روان است که گاهی از دوران کودکی دامنگیر انسان می شود. اگر این حالات روحی تشدید شود و در ضمیر باطن، مزمن گردد و به صورت یک عقده روانی در آید، عوارض بسیاری روی جسم و جان می گذارد و بدبختی های ببار می آورد. علل و عوامل بسیاری در ایجاد این حالت روانی موثر است. برای مثال عیوب طبیعی در ساختمان کودکان و نواقص تربیتی در وضع پرورش آنان، می تواند منشأ احساس حقارت و احیانا باعث بوجود آمدن عقده حقارت گردد. یکی از بزرگترین نعمتهای الهی سلامت ولادت است. کودکی که از مادر، طبیعی و بدون عیب، با روانی سالم و اندامی معتدل متولد می شود پنجاه درصد سعادتش در حین ولادت تامین شده است. چنین انسانی از نظر ساختمان طبیعی و اعتدال خلقت، روانی آرام و خاطری مطمئن دارد، ولی کودکی که از مادر، کور، کر، افلیج و خلاصه معیوب متولد می شود یا در طول سنوات رشد، به موانعی برمی خورد و بعضی از اعضایش از نمو طبیعی باز می نماند، یا در اثر حادثه ای یکی از اعضاء مهم بدن را از دست می دهد، بدبخت و ناراحت است، در باطن احساس حقارت می کند و سرانجام دچار عقده حقارت می شود و همواره متاثر و رنجیده خاطر است. به عبارت دیگر همان طور که عیوب و نقائص اعضاء بدن در حین ولادت منشأ احساس حقارت و عقده حقارت می شود همچنین کوری و کری و لالی یک انسان، پس از سالها بینائی و شنوائی و گویائی، نیز سبب احساس پستی و عقده حقارت می گردد.
علی علیه السلام در مقام دعا به پیشگاه خداوند عرض می کند: بارالها از تمام نعمت های بزرگی که به من عطا فرموده ای، جان مرا اولین نعمتی قرار ده که از من سلب می کنی، و از تمام امانت هائی که به من سپرده ای حیات مرا اولین امانتی قرار ده که از من پس می گیری.
کودکان یا بزرگسالانی که دچار نقص عضوی و عیب ساختمان هستند از دو جهت رنج می برند: اول از نقص و محرومیتی که در خود احساس می نمایند، دوم از توهین و تمسخر دیگران. مثلا کسی که لال است می بیند دیگران با هم سخن می گویند، از محاوره با یکدیگر لذت می برند، ولی او به سبب عیبی که در زبان دارد از سخن گفتن عاجز است. این احساس عجز، روان او را فشار می دهد، خود را کوچک و حقیر می بیند و خاطرش از این محرومیت، آزرده و ملول است. رنج دیگر او از این جهت است که افراد سالم او را تحقیر می کنند، به باد مسخره می گیرند، و عجز او را به صورت تقلید توهین آمیزی وانمود می نمایند. شاید رنج توهین مردم، سنگین تر از نقص و محرومیتی است که در باطن خود احساس می کند.
در کشوری که مردمش صفات پسندیده دارند، در مملکتی که افراد وظائف اخلاقی را به خوبی فرا گرفته و عمل می کنند، به کسانی که کور و لال و افلیجند، به اشخاصی که دردمند و مبتلا هستند، اهانت و تحقیر روا نمی دارند و دل رنجیده آنها را آزرده تر نمی کنند. مردان با فضیلت اگر قادر نباشد مرهمی به زخم دل دردمندان بگذارند هرگز به آن نمک سوزان شماتت نمی پاشند و مصیبت آنان را تشدید نمی نمایند. در تعالیم اخلاقی اسلام به طور عموم استهزاء و اهانت، ملامت و شماتت، ممنوع شناخته شده و اولیاء اسلام جدا مردم را از این اعمال ناپسند برحذر داشته اند. درباره افراد مریض و معیوب و ناقص الخلقه و طرز معاشرت با آنان اخبار مخصوص رسیده که اگر عملا مراعات شود مبتلایان در برخورد با مردم دچار ناراحتی روان و احساس حقارت نمی شوند.
امام صادق علیه السلام می فرمود: «مردم گرفتار بلا را هدف نگاه خود قرار ندهید زیرا نگاه شما آنها را غصه دار و محزون می کند.» کسی که یک چشمش کور است، کسی که ببنیش را مرض جذام خورده است، در باطن ناراحت است و در خود، احساس حقارت می کند. اگر کسی با نظر عمیق و طولانی، عضو معیوب او را نگاه کند قطعا ناراحتیش تشدید و براساس حقارتش می افزاید.
امام باقر علیه السلام می فرمود: «برای اثبات عیب اخلاقی یک انسان، کافی است که بدی مردم را ببیند و همان بدی را در خود نبیند، یا مردم را سرزنش کند به کاری که خود قادر نیست آن کار را ترک گوید، با همنشین خویشتن را آزار کند به چیزی که اهمیت ندارد و نفعی بر آن مترتب نیست.»
نگاه عمیق و آزار دهنده به نقائص بدنی مردم، نفعی ندارد ولی انسان ناقص را به شکنجه و عذاب روحی دچار می کند و روان او را متألم می نماید. کسی که با همنشین خود چنین رفتار کند با عمل خویش عیب اخلاقی خود را آشکار کرده است. نتیجه آنکه عیوب و نقائص غیرقابل درمان، اولین عامل احساس حقارت در کودکان و بزرگسالان است. اگر جامعه ای که اشخاص مبتلا در آن زندگی می کنند فاسدالاخلاق و بی تربیت باشند و مبتلایان را مورد تمسخر و اهانت قرار دهند قطعا احساس حقارتشان به عقده حقارت تبدیل می شود و به مصائب غیرقابل جبرانی دچار می گردند. اسلام در تعالیم عالیه اخلاقی خود، مردم را از عیب جوئی برحذر داشته و صریحا در قرآن کریم فرموده است: "و لا تلـــمزوا انفــــسکم"، «از یکدیگر عیبجوئی نکنید». به علاوه درباره مردم مریض و ناقص العضو مراعات اصول ادب و اخلاق را جدا تاکید فرموده است. مسلمان واقعی هرگز با گفتار و رفتار خود کسی را تحقیر و اهانت نمی کند و خاطری را آزرده نمی نماید.
منـابـع
محمدتقی فلسفی- کودک از نظر وراثت و تربیت (جلد 2)- از صفحه 210 تا 213 و صفحه 215 و صفحه 218 تا 222
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها