اقسام سحر و ملحقات آن
فارسی 2367 نمایش |مرحوم سید در وسیلة النجاة می گوید: سحر عبارت است از نوشتن یا خواندن اوراد مخصوص یا سوزانیدن با آتش و دود کردن چیزهای مخصوص، یا نقش کردن صورت یا دمیدن یا گره زدن یا چند چیز را به وضع خاصی در جاهائی دفن کردن به طوری که در بدن یا قلب یا عقل شخص سحر شده اثر کند. مثل اینکه اگر غائب باشد او را حاضر کند یا اینکه او را خواب و بی هوش کند. یا ایجاد محبت یا دشمنی بین او و دیگری کند مثل بستن مرد از زن و جدائی بین آن ها انداختن. اقسام سحر عبارت است از:
1- کهانت:
کهانت، خبر دادن از امور آینده و پیشگوئی کردن است، به گمان اینکه این اخبار از بعضی طوایف جن به او رسیده است، یا به گمان اینکه از روی مقدمات و اسبابی که می شناسد از آنها امور آتیه را می دانند. مثل اینکه از کلمات و حالات و رفتار سوال کننده پی به از امور آتیه یا خفیه او می برد. و صاحب نهایه می گوید: این قسم ان کهانت را عراف می خوانند لیکن مشهور فقها برآنند که کاهن، کسی است که برای او صاحب رأیی از طایفه جن باشد که به او امور مخفی را خبر می دهد. مثلا فلان مال دزدیده شده کجا است یا دزد آن کیست یا گمشده کجا است یا قاتل فلان شخص کیست- یا از امور آتیه او را خبر دهد از انواع پیشگوئی ها – و به اتفاق جمیع فقها، کهانت حرام است. و چنانچه یاد گرفتن سحر و یاد دادن آن به دیگری و عمل کردن به آن و رفتن نزد ساحر برای عمل سحرش حرام است، همچنین تحصیل کهانت و عمل به آن و رفتن نزد کاهن برای کهانت نیز حرام است بلکه بعضی از فقها فرموده اند کهانت از اقسام سحر است. حضرت صادق علیه السلام می فرماید: «کسی که کهانت کند و کسی که نزد کاهن برود تا برایش کهانت کند از دین محمد صلی الله علیه و آله بیرون شده است.» و هیثم از حضرت صادق علیه السلام می پرسد: نزد ما مردی است که هرگاه کسی نزد او می آید و از مال دزدیده شده یا چیز گمشده و مثل این ها می پرسد، او را خبر می دهد، آیا جایز است از او بپرسیم؟ حضرت فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «کسی که نزد ساحری یا کاهنی یا دروغگوئی برود، در حالی که او را تصدیق کننده باشد پس به تمام کتابهای آسمانی که خدا بر پیغمبرانش فرستاده است کافر شده.» شیخ می فرماید: ظاهر این صحیحه این است که به طور کلی بر سبیل جزم، از امور پنهان خبر دادن حرام است، خواه به عنوان کهانت باشد یا به غیر آن. ولی اگر بر سبیل احتمال از امور مخفی خبر دهد ( شاید چنین باشد) جایز است. صلاح مردم در ندانستن آتیه است: باید دانست که در تحریم کهانت و نظائر آن، حکمت ها و مصلحت ها است. از آن جمله خداوند حکیم نخواسته است که بشر از غائیات و حوادث آینده با خبر شود. و صلاحش در ندانستن آنها است زیرا اگر خوب و موافق میل باشد به دانستن آن زودتر به او نمی رسد و نیز ممکن است که آن حادثه نیک مشروط به بجا آوردن کار خیری از قبیل دعا و صدقه باشد و شخص در اثر بجا نیاوردن، محروم گردد و آن امر خیر واقع نشود. اگر آن حادثه، بد و خلاف میل باشد از دانستن آن سخت ناراحت می شود با اینکه محتمل است که از حوادث حتمی نباشد و در آن بداء واقع شود و چه بسیار حوادث مترقبه ای که به برکت دعا و صدقه و امور خیر برطرف گردیده. مانند برطرف شدن بلا ازقوم یونس پس از نزدیک شدن آن به سبب توبه و دعا، چنانچه در قرآن مجید بیان فرموده است. در کتاب احتجاج حدیثی از حضرت صادق علیه السلام نقل می کند که خلاصه آن این است که «پس از آن که شیاطین و اجنه از صعود به آسمان ها ممنوع شدند ( یعنی بعد از ولادت رسول خدا صلی الله علیه و آله)، دیگر از امور آسمانی نمی توانند کسب خبر کنند و فقط از امور جزئی زمینی (سفلیات)، آن هم به طور ناقص ممکن است خبر دهند. و چنانچه در بین بشر راستگو و درغگو است، در بین طایفه جن هم هست، بنابراین هیچ اعتمادی به قول کاهن نیست.»
2- شعبده:
شعبده نشان دادن چیزی است که حقیقت و واقعیت ندارد به وسیله سرعت حرکت، به طوری که بیننده آن را در خارج می بیند، چنانچه آتشی که در آتش گردان است وقتی که به سرعت حرکت داده می شود چشم، یک دایره متصل آتشینی می بیند با اینکه واقعا این طور نیست و مانند کسی که سوار اتومبیل یا کشتی است خود را ساکن و زمین و دریا را متحرک می بیند شعبده هم، امور غیر واقع را حقیقت نشان دادن است. به اتفاق جمیع فقها، شعبده ( چشم بندی) حرام است و از اقسام سحر است، چنانچه در حدیث احتجاج از حضرت صادق علیه السلام شعبده را از اقسام سحر دانسته اند. و نیز تعریف ها و تقسیم هائی که اهل فن برای سحر کرده اند، شامل شعبده نیز می شود.
قدرت ساحر محدود است: حضرت صادق علیه السلام برای سوال کننده ایی، انواع سحر را تشریح فرمود آن گاه از امام علیه السلام پرسید: آیا ساحر می تواند انسانی را سنگ یا به صورت خر در آورد یا غیر اینها؟! امام علیه السلام فرمود: ساحر عاجزتر و ناتوان تر است که بتواند خلقت خدای را دگرگون سازد، زیرا کسی که بتواند آنچه را خدا ترکیب و تصویر فرموده باطل کند و دگرگون سازد، باید چنین شخصی شریک خدا در خلقش باشد. و بلند مرتبه است خداوند از اینکه برایش شریکی باشد. اگر ساحر بر چنین کاری توانائی دارد پس باید بتواند پیری و گرفتاری را از خودش دور کند و نگذارد موی سرش سفید شود و تهیدستی را از خود دور کند، جز این نیست که بزرگترین اقسام سحر نمیمه است که به سبب آن میان دوستان جدائی می افکند و میان اهل صفا و محبت دشمنی می اندازد( یعنی نمامی ملحق به سحر است حکما نه موضوعا).
3- تسخیرات:
تسخیرات، استخدام و تسخیر کردن ملک یا جن یا ارواح بشر یا سایر حیوانات و غیره است که تمام این ها حرام و از اقسام سحر شمرده شده. و شیخ انصاری در مکاسب محرمه می فرماید: تعریف هائی که برای سحر شده، شامل تمام انواع تسخیرات می شود حتی شهید اول و شهید ثانی علیهما الرحمه با اینکه شرط حرام بودن سحر را، ضرر رسانیدن به غیر می دانند مع الوصف تصریح می فرمایند که استخدام ملک یا جن از سحر حرام است. و شاید وجه آن (به نظر شهیدین) این باشد که آن ملائکه یا جن که مسخر می شود، در حقیقت متضرر و اذیت می شود.
4- قیافه:
قیافه، ملحق ساختن کسی را به دیگری در نسب است بر خلاف آنچه شرع مقدس در اثبات نسب و الحاق یکی به دیگری میزان قرار داده است. مثل اینکه از روی علم قیافه شناسی حکم قطعی کند که فلانی پسر فلان یا برادر بهمان است، در حالی که از روی میزان شرعی پسر یا برادر او نیست. یا اینکه بگوید فلان کس پسر فلانی نیست، در حالی که از روی قانون شرع فرزند او است. و این قسم از قیافه شناسی در حکم ملحق به سحر است و به اتفاق جمیع فقها حرام است. اما آنچه که صاحب علم و قیافه و فراست، از اعضای ظاهری و باطنی شخص استکشاف امور غریب و پنهان کرده و خبر می دهد، البته نه به طور قطع و جزم و نیز مستلزم حرام و خلاف شرعی هم نباشد جایز است. و در این باب امور عجیبی از این قبیل اشخاص نقل شده است. از آن جمله در کتاب کافی و بحارالانوار جلد 11، حالات امام صادق علیه السلام است که علی بن هبیره از جمله حکام و امرای بنی عباس بود، غلامی داشت رفید نام و بر او خشم گرفت و قصد کشتنش را کرد. رفید به حضرت صادق علیه السلام پناه برد، آن حضرت فرمود: نزد او برگرد و سلام مرا به او برسان و بگو که جعفر بن محمد صلی الله علیه و آله گفت که من غلام تو رفید را پناه دادم، او را آزار مکن. رفید عرض کرد: مولایم شامی بد اعتقادی است. حضرت فرمود: برو و به همین قسم که گفتم بگو، رفید گوید روانه شدم در بیابان، عربی مرا دید گفت کجا می روی؟ صورتت صورت کشته شده است. پس گفت: دست خود را به من بنما چون نگاه کرد گفت: دست انسان مقتولی است و همچنین پایم را دید، گفت پای انسان کشته شده ای است و تمام جسدم را دید، گفت مقتولی است. پس از آن گفت: زبان خود را در آور، چون در آوردم، گفت؛ بر تو ضرری نیست زیرا در این زبان رسالت و پیغامی است که اگر به کوههای بلند آن پیغام را ببری، آنها نرم و منقاد تو می گردند. رفید گوید: چون بر مولایم علی بن هبیره وارد شدم، امر به کشتنم نمود. کتف هایم را بستند و جلاد با شمشیر برهنه بالای سرم ایستاد. گفتم: ای امیر مرا به زور نگرفتی بلکه من به پای خود آمدم، مطلبی است که با تو در خلوت دارم. خواهی بکش، خواهی ببخش. پس امر به خلوت نمود، گفتم: مولای من و تو، جعفربن محمد علیهما السلام به تو سلام می رساند تا آخر. گفت، الله جعفر بن محمد علیهما السلام این سخن را به تو گفت و به من سلام رساند؟ گفتم: بلی. قسم خوردم تا سه مرتبه. پس با دست خود بازوی مرا گرفت و باز نمود و گفت دلم آرام نمی گیرد تا دست های مرا به همین نسبت ببندی. گفتم: دست من پیش نمی رود و هرگز چنین کاری نمی کنم، گفت: قانع نمی شوم مگر این کار - پس اصرار کرد تا دست او را بستم و زود گشودم. پس انگشتری خود را به من داد (مهر اسم) و گفت امور خود را به تو واگذاشتم و همگی در دست تو است هرچه خواهی بکن.
5- تنجیم:
تنجیم خبردادن از حوادث تکوینی، به طور قطع و جزم است. مانند خبر دادن از گرانی و ارزانی اجناس و قحطی و فراوانی و زیاد آمدن باران و کمی آن و غیر آن ها. از انواع خیر و شر و ضرر در حالی که این امور را مستقلا از حرکات افلاک و ربط ستارگان بداند و آنها را مستقل در تاثیرات این عالم بداند- اما خبر دادن از این امور به طور احتمال و مستقل در تأثیر ندانستن حرکات افلاکی و اتصالات کوکبی، که خدا را موثر حقیقی بداند، چنانچه خبر دادن از خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی و منزل های ماه و اتصال و انفصال ستارگان از یکدیگر، مانعی ندارد زیرا این قبیل خبرها به وسیله حساب دقیقی است که به سبب دانستن حرکات افلاک و کواکب و مدارات و اوضاع آنها دانسته می شود و برای آن اصول و قواعد محکمی است که خطا پذیر نیست و خطائی اگر در خبر دادن منجم از این امور دیده شود، ناشی از اشتباه او در حساب است. و بالجمله آنچه حرام است. خبر دادن به طور قطع و جزم از حوادث تکوینی است در حالی که آنها را مستقلا از آثار افلاک و حرکات ستارگان بداند و این قسم از علم نجوم، ملجق به سحر است.
منـابـع
شهید عبدالحسین دستغیب- گناهان کبیره(باب اول)- از صفحه 85 تا 92
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها