نمیمه، یکی از گناهان کبیره
فارسی 1550 نمایش |از گناهانی که کبیره بودنش، به واسطه وعده عذاب در قرآن و اخبار مسلم شده، نمیمه است. چنانچه شهید ثانی در کشف الربیه و شیخ انصاری در مکاسب محرمه، به کبیره بودنش تصریح و به آیاتی چند از قرآن استدلال نموده اند. از جمله در سوره رعد/ آیه 25 می فرماید: «و کسانی که قطع می کنند آنچه را خداوند امر به وصل آن فرموده و در زمین فساد می کنند، برای ایشان است دوری از رحمت خداوند و برایشان بدی سرای آخرت است یعنی عذاب اخروی». و ظاهر است که نمام یعنی سخن چین، و کسی که حرفی از یک نفر درباره کسی شنیده و برای آن کس نقل می کند قطع کرده آنچه خدا امر به وصل آن فرموده و در زمین فساد کرده زیرا عوض اینکه بین مومنین، ایجاد علاقه و الفت و محبت کرده و اتحادشان را محکم سازد، نفرت و تفرقه و دشمنی ایجاد کرده است پس برای او است لعنت خدا و عذاب آخرت. و در سوره بقره می فرماید: «فتنه از قتل شدیدتر» و در آیه دیگر می فرماید «بزرگ تر است» و ظاهر است که شخص نمام، به واسطه سخن چینی، آتش فتنه ها را روشن می سازد. در سوره نون، ضمن صفات کفار که سزاوار دخول آتشند، می فرماید «مشاء بنمیم» حرکت کنندگان برای سخن چینی کردن.
حضرت صادق علیه السلام پس از بیان اقسام سحر می فرماید: «جز این نیست که بزرگترین اقسام سحر، نمامی است که به واسطه آن بین دوستان جدایی می اندازد و دشمنی را به جای صفا در بین کسانی که با یکدیگر یکرنگ بودند قرار می دهد و به سبب نمیمه خون ها ریخته می شود و خانه ها خراب می گردد و پرده ها کشف می شود و نمام بدترین کسانی است که روی زمین راه می رود».
سحر، گناه کبیره است بنابراین نمیمه که از بزرگترین اقسام آن است قطعا گناه کبیره است. پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرماید: « شما را به بدترین خودتان آگاه نکنم؟ گفتند: بلی ای پیغمبر گرامی. فرمود: آن ها که به سخن چینی روند و در میان دوستان جدائی افکند و برای پاکان عیب ها جویند».
حضرت باقر علیه السلام می فرماید: «بهشت بر دروغ تراشانی که برای سخن چینی می روند حرام است».
و از رسول خدا صلی الله علیه وآله مرویست که: «کسی که برای سخن چینی بین دو نفر حرکت کند، خداوند بر او در قبرش، آتشی را مسلط می فرماید که او را می سوزاند، و چون از قبرش بیرون می آید، ماری بزرگ و سیاه را بر او مسلط می فرماید که گوشت او را می خورد تا داخل جهنم شود»، و نیز فرمود: «چون به معراج رفتم، زنی را دیدم که سرش مانند سر خوک و بدنش مانند بدن الاغ بود، و بر او هزار هزار جور عذاب بود، پس از آن حضرت پرسیده شد که کار آن زن چه بود؟ فرمود: سخن چینی و خبربری و دروغگوئی».
در کتاب حج وسائل الشیعه دوازده حدیث نقل می کند که در حرمت نمیمه، و در تمام آنها تصریح شده که بهشت بر نمام حرام است.
در سوره همزه می فرماید: «ویل لکل همزه لمزه». ویل، نام درکه ای از درکات جهنم، یا نام چاهی است، یا به معنی عذاب شدید است، و همزه به معنی نمام است چنانچه شهید ثانی در کشف الربیه به آن تصریح می فرماید. و نیز از بعض علما در آیه شریفه «هماز مشاء بنمیم عتل ذلک زنیم» نقل فرموده که این آیه دلالت دارد بر اینکه کسی که راز دیگری را نگاه نمی دارد و سخن چینی می کند، حرام زاده است زیرا زنیم به معنی به خود بسته است، یعنی حرام زاده ای که پدر او معلوم نیست و او را به زور به خود ببندد.
بنی اسرائیل را قحطی گرفت. موسی علیه السلام از خداوند باران خواست. وحی رسید دعای تو را و کسانی که با تو هستند، مستجاب نمی کنم زیرا در بین شما، نمامی است که از سخن چینی دست برنمی دارد. موسی علیه السلام گفت: خدایا آن شخص کیست تا او را از بین خود بیرونش کنیم؟ فرمود: من خود شما را از نمیمه نهی می کنم، چگونه راز دیگری را آشکار می سازم. پس توبه اجتماعی کردند و آن نمام هم داخل آنها توبه کرد پس برایشان باران بارید.
معنی نمیمه:
شیخ انصاری در مکاسب فرموده: نمیمه از روی قرآن و سنت و اجماع و عقل، حرام و از گناهان کبیره است، و آن نقل سخنی است که کسی درباره شخصی گفته پس شنونده برای آن شخص خبر ببرد و برایش نقل کند. و نیز فرمود: هرگاه صاحب سخن راضی نباشد که گفتارش را به آن شخص برساند، علاوه بر نمیمه، غیبت نیز هست و مستحق عقوبت آن نیز می باشد، و هر چه مفسده نمیمه بیشتر باشد، عقوبتش نیز زیادتر است.
شهید ثانی در کشف الربیه می فرماید: نمیمه، کشف آن رازی است که فاش شدنش از نظر صاحب سخن، بد باشد یا از نظر آنکه درباره او گفته شده و برایش نقل می کند یا از نظر شخص ثالث باشد و خواه، آن کشف به گفتار باشد یا به نوشتن یا رمز یا اشاره و خواه آنچه نقل شود از کردار باشد یا گفتار، عیب و نقص باشد یا نباشد زیرا در حقیقت نمامی کشف راز نهان و هتک نهفته هائی است که فاش شدنش به دو، نتایج سوئی به بار می آورد بلکه هر چه از حال مردم دیده می شود شایسته است از آن دم نزد، مگر آنچه که نقل آن برای مسلمانی سودمند باشد، یا دفع گناهی به آن بشود. چنانچه اگر ببیند که کسی مال دیگری را ربود، اگر از او مطالبه شهادت شود، نباید پوشیده بدارد. اما اگر ببیند کسی مال خود را جائی پنهان کرد، نقل آن برای دیگری نمیمه و کشف راز است. و اگر نقل او مشتمل بر ذکر نقص یا عیب صاحب راز باشد، غیبت نیز هست. و نیز می فرماید: سبب سخن چینی چند چیز است؛ اول، قصد بد کردن و زیان رسانیدن به کسی که از او سخن می گوید. دوم، اظهار دوستی و خیرخواهی نسبت به کسی که با او این سخن را می گوید. سوم، خوش صحبتی و ورود در سخن زیادی و فضولی. پس از آنکه وظیفه کسی را که نزد او سخن چینی می شود شش چیز دانسته است و می فرماید: کسی که به تو بگوید، فلانی درباره ات چنین و چنان گفت، یا چنین و چنان کرد، یا در مقام خراب کردن کار و تباهی حال تو است، پس بر تو در برابرش شش چیز لازم است:
اول آنکه، سخنش را باور نکنی و حرفش را نپذیری زیرا سخن چین فاسق است و خداوند می فرماید: «اگر فاسقی برای شما خبری آورد نباید بپذیرد بلکه باید در اطرافش تحقیق و بررسی نمائید» (سوره حجرات/ آیه6).
دوم، او را از سخن چینی نهی و اندرزش دهی و کارش را زشت شماری چون خداوند می فرماید: «به معروف امر کن و از منکر نهی نما» ( سوره لقمان/ آیه 17).
سوم، برای خدا او را از جهت گفتارش دشمن دارد. زیرا خدا سخن چین را دشمن می دارد و دشمن با دشمن خدا واجب است.
چهارم، به مجرد گفته سخن چین، به برادر دینی خود بدگمان نشوی. زیرا خداوند می فرماید: «از بسیاری گمان ها بپرهیزید؛ جز این نیست که بعض گمان ها گناه است» (سوره حجرات/ آیه 12).
پنجم، سخن او موجب تجسس و بازرسی نگردد زیرا خداوند می فرماید: «ولاتجسوا» یعنی به مجرد گمان نجسس نکنید، بلکه آن را نشینده قرار دهید.
ششم، کار نمام و سخن چین را برای خود پسندی و گفتارش را برای دیگری نقل ننمائی تا خود همچون او نمام و غیبت کن نشوی.
و در کتاب کشف الریبه می فرماید: دانشمندی را دوستی بود که روزی من زیارتش رفت، و ضمنا چیزی را که دیگری درباره آن دانشمند گفته بود، برایش نقل کرد. پس آن دانشمند گفت: پس از مدتی که به ملاقات من آمدی، با سه خیانت آمدی: یکی آنکه بین من و آن شخص ایجاد دشمنی کردی. دیگر آنکه، دل فارغ مرا مشغول به سخن او نمودی، و علاوه، خودت را نزد من متهم به خیانت کردی، و نیز فرموده: کسی که نزد تو از دیگری سخن چینی کرد، البته از تو هم نزد دیگری سخن چینی خواهد نمود. پس نباید به او اعتماد پیدا کنی.
منـابـع
شهید عبدالحسین دستغیب- گناهان کبیره(باب اول)- از صفحه 286 تا 290
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها