کفاره گناه کبیره غیبت
فارسی 2104 نمایش |کفاره بعنی عملی که آثار جرم و گناه را از بین می برد و زمینه آمرزش و عفو پروردگار را فراهم می سازد و طبیعی است که کفاره هر گناه متناسب با آن گناه خواهد بود. غیبت از گناهانی است که دارای دو اثر منفی است: 1. سرکشی و ظغیان در برابر دستور الهی 2. ناراحت کردن و آزرده خاطر ساختن یک یا چند نفر از بندگان خدا. بنابراین برای از بین بردن این آثار باید چاره ای اندیشید و جریمه ای متناسب پرداخت و به این جهت که انسان از دستور خدا تخلف و سرپیچی کرده است باید توجه کند و زمینه عفو و بخشش الهی را فراهم آورد و از آن نظر که تجاوز به حدود و حقوق مردم کرده است باید آن هارا راضی کند، زیرا تا آن ها راضی نشوند خداوند متعال نیز راضی نخواهد شد. اکنون در این باره به طور مبسوط بحث می کنیم.
مرحوم فیض کاشانی درباره کفاره غیبت و این که انسان چه باید باید بکند تا از گناهانی که مرتکب شده پاک گردد می فرماید: کسی که غیبت کرده است باید اظهار ندامت کند و توبه نماید و برای کارهایی که انجام داده (غیبت هایی که کرده) تأسف بخورد تا از عهده حق الله بیرون رود؛ سپس نزد کسی که غیبت او را کرده است برود و از وی حلالیت بطلبد و بدین طریق از زیر بار گناه غیبت او خارج شود. سپس می فرماید: کسی که می خواهد حلالیت بطلبد باید نسبت به کارهایی که انجام داده محزون و متأسف باشد و در واقع از کرده خود پشیمان گردد، نه این که مانند افراد ریاکار بخواهد اظهار ندامت کند؛ زیرا شخص دورو و ریاکار برای این که خود را با ورع و متقی جلوه دهد اظهار ندامت می کند در حالی که در باطن از کرده خود پشیمان نیست، در حقیقت کسی که اینگونه توبه کند گناه دیگری ( گناه ریا( نیز مرتکب شده است.
نکته ای مهم و ارزنده
نکته مهمی که قابل بررسی است و باید آن را یادآور شویم این است که هر انسانی مرتکب یک نوع گناه و معصیت می شود و هیچکس نمی تواند ادعا کند که عمل خلافی مرتکب نشده است، پس تمام افراد بشر گناهکارند (جز معصومین علیهم السلام). از طرف دیگر، خدای متعال راه توبه و برگشت را به روی انسان ها گشوده است و آنان می توانند با توبه و استغفار، گناهان خود را جبران کنند و پس از توبه و انابه به سوی پروردگار، دیگر بار راه تقوا و عبادت را پی گیرند. به این جهت، قرآن مجید و روایات اهل بیت علیهم السلام مردم را به توبه دعوت و تشویق نموده اند که برخی از آن آیات و روایات را می خوانیم.
دعوت به توبه در قرآن
«قل یا عبادی الذین أسرفوا علی أنفسهم لا تقنطوا من رحمه الله إن الله یغفر الذنوب جمیعا إنه هو الغفور الرحیم. وأنیبوا إلی ربکم» ( سوره زمر/ آیات 54-53)، ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید! از رحمت خداوند نا امید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد، و به درگاه پروردگارتان بازگردید....
«کتب ربکم علی نفسه الرحمه أنه من عمل منکم سوءا بجهاله ثم تاب من بعده و أصلح فأنه غفور رحیم» (سوره انعام / آیه 54)، پروردگارتان رحمت را برخود فرض کرده است به درستی که هر کسی از شما کار بدی از روی نادانی انجام دهد سپس توبه کند او آمرزنده و مهربان است.
«و إنی لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثم اهتدی» ( سوره طه/ آیه 82)، من کسانی را که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند و سپس هدایت شوند می آمرزم.
دعوت به توبه در روایات
روایات نیز به پیروی از قرآن کریم مردم مجرم و گناهکار را دعوت به توبه کرده است که برخی از آن روایات را می خوانیم.
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: «التائب من الذنب کمن لا ذنب له»، کسی که از گناه توبه کند مثل کسی است که گناهی نکرده.
در حدیث دیگری نقل شده است که امام باقر علیه السلام می فرمود: «إن الله تعالی أشد فرحا بتوبه عبده من رجل أضل راحلته و زاده فی لیله ظلـماء فوجدها فالله أشد فرحا بتوبه عبده من ذلک الرجل براحلته حین وجدها»، همانا خدای تعالی به توبه ]و بازگشت[ بنده خود خوشحال تر است از مردی که در شب تاری مرکب سواری و توشه خود را گم کند، سپس آن ها را بیابد. پس، خدا به توبه بنده اش از چنین شخصی که گمشده خویش را یافته شادتر است.
این مثالی است متناسب با افکار عمومی مردم آن زمان که مرکب سواری و توشه راه از ارکان زندگی آن ها بوده است.
بحث دراین باره بود که اگر کسی مرتکب غیبت شود کفاره آن را بپردازد و یکی از کفارات، توبه و استغفار است. سپس برخی از آیات و روایاتی که درباره اهمیت توبه رسیده است بیان شد و به دلیل این که مرحوم فیض می فرماید «توبه باید از روی حقیقت باشد نه مانند توبه مرائی که تظاهر به توبه می کند ولی در باطن از کرده خود پشیمان نیست.
اکنون نوبت آن رسیده است که به معنای واقعی توبه بپردازیم تا کسی گمان نکند اگر با زبان خود استغفار کند گناهان او آمرزیده می شود، ولی چون دامنه این بحث ( توبه) بسیار وسیع و گسترده است در این مورد تنها به ذکر دو روایت بسنده می کنیم و به سخن اصلی خود باز می گردیم.
شرایط پذیرفته شدن توبه
از این احادیث برداشت می شود که توبه چند شرط دارد که بدون آن ها پذیرفته نخواهد شد و اینک آن روایات:
1. شخصی به نام ابی الصباح کنانی می گوید: «سألت أبا عبدالله علیه السلام عن قول الله عز و جل « یا أیها الذین امنوا توبواإلی الله توبه نصوحا» قال: یتوب العبد من الذنب ثم لایعود فیه»، از حضرت صادق علیه السلام درباره این آیه که می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! توبه کنید توبه نصوح» سوال کردم ]که مقصود چیست[؟ فرمود: یعنی بنده از گناه توبه کند و دیگر به آن باز نگردد] و مرتکب معصیت نشود[.
2. معاذ بن جبل از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم سوال کرد توبه نصوح یعنی چه؟ فرمود: «أن یتوب التائب ثم لا یرجع فی ذنب کما لا یعود اللبن إلی الضرع»، توبه نصوح آن است که توبه کننده هیچگاه بازگشت به گناه نکند همان طور که شیر هرگز به پستان باز نمی گردد.
نظریه فقها
فقها در این مورد دو نظر و دو عقیده دارند: برخی معتقدند صرف ندامت و استغفار برای آن شخص (غیبت شده) و دعا کردن و صدقه دادن و انجام کار نیک دیگری از این قبیل به نیت او کافی است و انجام این اعمال نیک از طرف او سبب می شود که خدا توبه اش را بپذیرد؛ زیرا برخی از اوقات امکان دارد که اگر انسان پیش برود و حلالیت و رضایت بخواهد نتیجه معکوس بشود، که در این باره به بیان یک روایت اکتفا می کنیم. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «کفاره من اغتبته أن تستغفر له»، کفاره کسی که پشت سر او بدگویی کرده ای این است که برای او استغفار کنی.
عده ای دیگر از فقها بر این عقیده اند که انسان باید نزد کسی که غیبت او را کرده برود و از او حلالیت بطلبد، چون غیبت حق الناس است و تا زمانی که غیبت شونده از انسان راضی نشود استغفار بی نتیجه است، و به روایاتی نیز در این باره استدلال می کنند:
1. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «إن الغیبه أشد من الزنا و إن الرجل یزنی فیتوب و یتوب الله علیه و إن صاحب الغیبه لا یغفر له حتی یغفر له صاحبه»، غیبت از زنا بدتر است زیرا زنا ممکن است با توبه مورد عفو خدا قرار گیرد ولی توبه غیبت کننده آن گاه پذیرفته می شود که رضایت طرف را کسب کند، که اگر او راضی نشود توبه اش پذیرفته نیست.
2. هم چنین فرمود: «من کانت لأخیه عنده مظلمه فی عرض أومال فلیستحللها من قبل أن یأتی یوم لیس هناک درهم و لا دینار فیوخذمن حسناته فإن لم یکن له حسنات اخذ من سیات صاحبه فیتــزاید علی سیئاته»، هرکس حقی از برادر دینی خود بر عهده دارد ]خواه مادی یا معنوی[ باید از او رضایت بخواهد پیش از فرار رسیدن روزی که درهم و دینار یافت نمی شود و ] به جای درهم و دینار [ از حسنات و کارهای نیک او برمی دارند و اگر کار نیکی نداشته باشد از گناهان طرف ]کسی که از او غیبت یا حقی تضییع شده است[ برمی دارند و به گناهان او می افزایند. و در حدیث دیگری فرمود: «من اغتاب مسلما أو مسلمه لم یقبل الله صلواته و لا صیامه أربعین یوما و لیله إلا أن یغفر له صاحبه»، کسی که از مسلمانی غیبت کند تا چهل روز نماز و روزه اش مورد قبول درگاه خداوند واقع
نمی شود مگر این که صاحب غیبت (هرکس که از او غیبت شده است) او را ببخشد.
جمع بین روایات
پرسش
با توجه به اختلاف مضامین احادیث در ارتباط با کفاره غیبت و اینکه بعضی استغفار را کافی دانسته و برخی تحصیل رضایت خاطر طرف را لازم شمرده اند وظیفه ما در قبال این احادیث چیست و خلاصه کدام یک از آن ها باید ملاک عمل واقع شود؟
پاسخ
هر دسته از این روایات ناظر به مقام خاصی است و هر کدام در جای خود باید مورد عمل قرار گیرد، ولی می توان بین آن دو به این طریق جمع کرد: روایاتی که می گوید تنها استغفار کافی است مربوط به مواردی است که حلالیت طلبیدن موجب درگیری و ناراحتی و سبب به وجود آمدن کینه و عداوت می گردد و روایاتی که استحلال را روا می داند مربوط به مواردی است که تبعات و عواقب سوئی نداشته باشد، که در این مورد انسان وظیفه دارد نزد کسی که پشت سر وی بدگویی کرده برود و بگوید من آن چه درباره تو گفته ام ناروا بوده است، ظلم کردم، کار بدی انجام دادم، اگر می خواهی حق خود را از من بگیر و گرنه مرا عفو کن.
مرحوم فیض راه دیگری برای جمع بین این دو دوسته روایات ذکر می کند و می گوید: امام صادق علیه السلام فرمود «أن اغتبت فبلغ المغتاب فاستحل منه و أن لم تبلغه فاستغفر الله له»، هرگاه غیبت کردی اگر]غیبت شده[ از غیبت تو با خبر شد باید نزد او بروی و او را از خود راضی کنی، و در صورتی که از غیبت تو اطلاعی ندارد برای او استغفار کن. و پس از نقل این روایات می فرماید: در صورتی که خبر به او نرسیده باشد چه بسا در خواست رضایت و بخشش سبب بروز فتنه و وقوع کینه و عداوت خواهد شد.
مورد انفاق
فقط دریک مورد فقها اتفاق نظر دارند که استغفار کافی است و آن در جایی است که طرف از دنیا رفته و یا اگر زنده است دسترسی به او ممکن نیست، که در این صورت انسان بیش از این مکلف نیست، چرا که قرآن می فرماید: «لا یکلف الله نفسا إلا وسعها»، خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانایی اش تکلیف نمی کند.
منـابـع
محمدرضا مهدوی کنی- نقطه های آغاز در اخلاق عملی- از صفحه 244 تا 248 و صفحه 250 تا 253
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها