تأثیر نیت بر عمل در قرآن
فارسی 1102 نمایش |تمایلات و انگیزه ها نیز جزء اعمال انسان به حساب می آید و در پیشگاه حضرت حق- جلت عظمته- مورد بررسی قرار خواهد گرفت و این که در پاره ای از احادیث آمده است: «برای کسی که راضی به گناه باشد یک گناه و برای آن که وارد عمل شود دو گناه نوشته می شود» ظاهرا مقصود آن است که گناه عامل، دو برابر گناه راضی است، زیرا آن که رضایت دارد تنها قلبا مرتکب گناه شده ولی عامل قلبا و عملا گناه کار است، پس باید کیفر بیشتری را تحمل کند. پس از این توضیحات، لازم است که برخی از آیات که استناد واقع است توجه فرمایید.
نمونه هایی از قرآن مجید
آیاتی درباره بنی اسرائیل
قرآن کریم درباره بنی اسرائیل می فرماید: «و إذ نجینا کم من آل فرعون یسومونکم سوء العذاب یذبحون أبناء کم و یستحیون نساءکم و فی ذلکم بلاء من ربکم عظیم» (سوره بقره/ آیه 49)، و به خاطر بیاورید آن زمان که شما را از چنگال فرعونیان رهایی بخشیدیم که همواره شما را به شدیدترین وجهی آزار می دادند. پسران شما را سر می بریدند و زنان شما را ]برای کنیزی[ زنده نگه می داشتند و در این جریان، آزمایش بزرگی از طرف پروردگار برای شما بود.
و درجای دیگر می فرماید: «و إذ فرقنا بکم البحر فأنجینا کم و أعرقنا آل فرعون و أنتم تنظروون» (سوره بقره / آیه 50)، و] به خاطر بیاورید[ هنگامی که دریا را برای شما شکافتیم و شما را نجات دادیم و فرعونیان را غرق ساختیم و شما را تماشا می کردیم.
و نیز در مورد دیگری می فرماید: «و إذ واعدنا موسی أربعین لیله ثم اتخذتم العجل من بعده وأنتم ظالمون» (سوره بقره/ آیه 51)، و] به خاطر بیاورید[ هنگامی را که با موسی چهل شب وعده گذاردیم ]و او در این چهل شب از شما بنی اسرائیل دور شد و به میعادگاه برای گرفتن فرمان های الهی آمد[، سپس شما گوساله را ]معبود خود[ برگزیدید در حالی که با این انتخاب ستم کار شدید.
و نیز در جای دیگری می فرماید: «لقد سمع الله قول الذین قالوا إن الله فقیر و نحن أغنیاء سنکتب ما قالوا وقتلهم الأنبیاء بغیر حق و نقول ذوقوا عذاب الحریق» (سوره آل عمران/ آیه181)، هر آینه خداوند شنید سخن آن ها را که گفتند خدا فقیر است و ما بی نیاز، ما آن چه را که آن ها گفتند خواهیم نوشت و ]هم چنین[ کشتن آن ها پیامبران را بناحق (می نویسیم ) و به آن ها می گوییم بچشید عذب دوزخ سوزان را.
و فرمود: «الذین قالوا إن الله عهد إلینا ألا نومن لرسول حتی یأتینا بقربان تأکله النار قل قد جاء کم رسل من قبلی بالبینات و بالذی قلتم فلم قتلتموهم إن کنتم صادقین» (سوره آل عمران / آیه183)، آن ها که گفتند خداوند از ما پیمان گرفته است که به هیچ پیامبری ایمان نیاوریم تا قربانی بیاورد که آتش] صاعقه آسمانی[ آن را بخورد! بگو پیامبران پیش از من با دلایل روشن و با آن چه شما می خواستید برای هدایت شما آمدند. پس چرا آنها را کشتید اگر راست می گویید؟
پرسش
چگونه این آیات متوجه بنی اسرائیل معاصر پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم شده و حال آن که یهودیان زمان حضرت مرتکب چنین اعمالی نشده بودند و اصولا موضوع و مصداق آن جریانات نبوده اند زیرا نعمت ها، بلاها، قتل ها، غارت ها، آزارها و اذیت ها نسبت به پیامبران گذشته آنها، همه و همه مربوط به پدران آنها بوده است. پس چرا خداوند آن را به خاطر این اعمال مورد خطاب و عتاب قرار داده است؟
پاسخ
جواب این سوال این است که چون یهودیان عصر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به اعمال نیاکان و گذشتگان خود راضی بودند و نسبت به آن اظهار خرسندی می کردند در مسئولیت با آنان شریک و در گناهشان نیز سهیم بودند. امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید: «کان بین القائلین و القاتلین خمسمأه عام فالزمهم الله القتل برضاهم بما فعلوا»، فاصله زمانی میان یهودانی که می گفتند خداوند از ما پیمان گرفته که به هیچ پیامبری ایمان نیاوریم...با آنها که پیامبران را کشته بودند پانصد سال بوده است، لکن خداوند آیندگان را به جرم گذشتگان توصیف و توبیخ می کند زیرا اینان از کار نیاکان خود خشنود بودند.
آیاتی درباره قوم ثمود و ناقه صالح
مورد دیگری که قرآن مجید راضی بودن به کار دیگران را یادآور شده است و نیت رضایت قلبی انسان ها را ( نسبت به کار دیگران) در خوشبختی و بدبختی و عزت و ذلت آنان سرنوشت ساز می داند، سرگذشت قوم ثمود و پی کردن ناقه صالح پیامبر است که می فرماید:
«وإلی ثمود أخاهم صالحا قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من إله غیره» ( سوره هود/ آیه 61)، ما به سوی قوم ]ثمود[ برادرشان صالح را فرستادیم. گفت: ای قوم من! الله را پرستش کنید که معبودی جز او برای شما نیست.
اما مخالفان صالح دعوت او را نپذیرفته و او را تکذیب کردند و گفتند: «أتنهینا أن نعبد ما یعبد آباونا و إننا لفی شک مما تدعونا إلیه مریب» (سوره هود / آیه62)، آیا می خواهی ما را از پرستش خدایان پدرانمان نهی کنی؟ همانا كه ما نسبت به آنچه ما را به آن مىخوانى در شكى هستیم كه ما را به تو بد گمان كرده است.
حضرت صالح آن گاه که دید قومش علاوه بر این که او را تصدیق نکرده تکذیب هم می کنند تصمیم گرفت از راه معجزه آنان را به سوی خدا دعوت کند و از این راه،( اعجاز) حقانیت دعوت خویش را برای آن ها به اثبات برساند. به این جهت گفت: «و یا قوم هذه ناقه الله لکم آیه فذرها تأکل فی أرض الله و لا تمسوها بسوءفیأخذکم عذاب قریب» (سوره هود / آیه 64)، ای قوم من! این ناقه خداوند است که برای شما دلیل و نشانه ای است. بگذارید در زمین خدا به چرا مشغول شود و هیچ گونه آزاری به آن نرسانید. پس اگر آزارش دهید به زودی عذاب خدا شما را فرا خواهد گرفت.
اما اصرار و تأکید های بیش از حد صالح پیامبر، کوچکترین اثری در آنها نکرد تا آن که گروهی از سرکشان قوم ثمود که وجود حضرت صالح را مزاحم منافع خود می دیدند تصمیم گرفتند ناقه را از پای در آورند و سرانجام به این نیت شوم خود جامه عمل پوشاندند و ناقه را پی کردند، که قرآن می فرماید: «فعقروا الناقه و عتوا عن أمر ربهم و قالوا یا صالح ائتنا بما تعدنا إن کنت من المرسلین» (سوره اعراف / آیه 77)، سپس ناقه را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سرپیچیدند و گفتند: ای صالح! اگر تو از فرستادگان خدا هستی آنچه ما را به آن تهدید می کنی بیاور!
پس از این ناقه را پی کردند صالح به آنها فرمود: «تمتعوا فی دارکم ثلاثه أیام ذلک وعد غیر مکذوب» (سوره هود / آیه 65)، ]مهلت شما تمام شد[ سه روز تمام در خانه های خود از هر نعمتی می خواهید بهره مند شوید و بدانید پس از این سه روز عذاب و مجازات الهی فرا خواهید رسید این یک وعده حتمی و راست است.
«فعقروها فأصبحوا نادمین. فأخذهم العذاب إن فی ذلک لآیه و ما کان أکثرهم مومنین» (سوره شعرا / آیات 158-157)، ]قوم ثمود[ پس از پی کردن ناقه از کرده خود پشیمان شدند ]اما این پشیمانی سودی نداشت[. و پس از سه روز عذاب خدا آنها را فرا گرفت. در این حادیثه برای مردم آیت و نشانه ای است ولی اکثر آن ها مومن نبودند.
و به هر حال، آنچنان به عذاب خدا گرفتار شدند که قرآن در یک جا می فرماید: «فأخذهم الرجفه فأصبحوا فی دار هم جاثمین» (سوره اعراف / آیه 78)، سرانجام، زمین لرزه آن ها را فرا گرفت و صبحگاهان ]تنها[ جسم بی جانشان در خانه هاشان باقی مانده بود.
و در جای دیگر می فرماید: «و إخذ الذین ظلموا الصیحه فأصبحوا فی دیار جاثمین» (سوره هود / آیه 67)، و آنها را که ستم کرده بودند صیحه] آسمانی[ فرا گرفت و در خانه هایشان به روی افتادند و مردند.
ملاحظه کنید به خاطر گناه و معصیتی که یک نفر از آنان انجام داد و ناقه صالح را از پای در آورد، خدای متعال تمامی آنان را در این گناه سهیم دانسته و همه آنها را ظالم معرفی کرده و آن جا که می فرماید: «واتینا ثمود الناقه مبصره فظلموا بها» (سوره اسراء / آیه59)، ما به قوم ثمود ناقه دادیم، معجزه ای که روشن کننده بود، اما آنها بر آن ستم کردند و ناقه را به هلاکت رساندند.
با این که ناقه را یک نفر کشت اما چون دیگران از گناه او راضی بودند سرانجام همه گرفتار عذاب خدا شدند و از میان رفتند و نابود شدند، که قرآن می فرماید: «کان لم یغنوا فیها ألا إن ثمود کفروا ربهم ألا بعدا لثمود» (سوره هود / آیه 68)، آنچنان که گویی هرگز ساکن در آن دیار نبودند. بدانید که قوم ثمود نسبت به پروردگارشان کفر ورزیده و ناسپاسی کردند. دور باد قوم ثمود] از رحمت پروردگار .[
و بدین گونه ریشه آنان قطع گردید، چنان که فرمود: «فقطع دابر القوم الذین ظلموا و الحمد الله رب العالمین» (سوره انعام / آیه 45)، و ]به این ترتیب[ دنباله ]زندگی[ جمعیتی که ستم کرده بودند قطع شد و ستایش مخصوص خداوند پروردگار جهانیان است ]که ریشه ستمکاران را قطع کرد[.
منـابـع
محمدرضا مهدوی کنی- نقطه های آغاز در اخلاق عملی- از صفحه 441 تا 448
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها