ضرورت حضور قلب در سیر و سلوک

فارسی 1994 نمایش |

لازم است سالک با بصیرت از همان اول امر به این حقیقت توجه کامل داشته، و مسئله «فکر» و «دل» را مسئله ساده ای تلقی نکند، و به دقایق و اسرار آن تا آنجا که می تواند  آشنا باشد. و باید بداند که اگر «فکر» و «دل» او در جای دیگر باشد، در حقیقت، او خود در همانجاست، نه نزد حضرت معبود. به عکس، اگر «فکر» و «دل» او متوجه حضرت حق باشد، نزد جناب او خواهد بود، کما اینکه، فکر و دل او اگر متوجه حضرات معصومین و اولیای حق باشد، نزد آنان خواهد بود، زیرا که «فکر» و «دل» در هر جا باشد، انسان آنجاست. و بالاخره باید توجه داشت که اسرار موجود در فکر و دل، اسرار بسیار عمیق و بی پایان است. بر این اساس، در همه عبادات و اذکار باید «فکر» و «دل» را متوجه خدای متعال کند، و در این باب هم مجاهدت سخت و پیگیر داشته باشد که بدون مجاهدت بدست نخواهد آمد. مجاهدت در این امر نباید کمتر از مجاهدت در اصل عبادات و اذکار  باشد، بلکه، به همان اندازه که در اصل عبادات، و در اصل اذکار  و اوراد و دعاها مجاهدت می نماید، به همان اندازه هم مجاهدت کند که در هر عبادتی، در هر ذکری، در هر وردی، و در هر دعایی فکر و دل را متوجه خدای متعال نماید، و فکر و دل را در محضر او حاضر کند، و به عبارتی، در محضر حق باشد، نه در این سو و آن سو، و این جهت و آن جهت. مواظبت کند چنین نباشد که به ظاهر به عبادات و ذکر و دعا بپردازد، و در باطن امر، و در پشت پرده اینجا و آنجا باشد، و در این سو و آن سو پراکنده گردد. از این امر اجتناب کند که به ظاهر در محضر حضرت معبود باشد، و در باطن از محضر او غایب. اینچنین نباشد که به ظاهر روی به خدای متعال  آورده باشد، ولیکن در باطن از او روی گردان شود، و به ظاهر به سوی خدا فرار کند، و در باطن از خدا.

طر یقه تحصیل «حضور»

در این مرحله که مرتبه اول مراقبه است و سالک در اوایل سلوک می باشد، تحصیل حضور فکری و قلبی برای وی کار آسانی نخواهد بود. و به طوری که اشاره کردیم، به سادگی به دست نخواهد آمد. طبعا لازم است در این باب علاوه بر اینکه به مجاهدت می پردازد و دنبال امر را می گیرد، از طریقه ای که مجرب می باشد به این مهم بپردازد تا به اذن خدا موفق گردد. طریق مجرب در این باب به این صورت است:

اولا: قبل از قیام به عبادت و ذکر و دعا، یعنی آن وقت که می خواهد به عبادت و ذکر و دعا شروع کند، از خدای متعال با کمال تضرع، با فقر و مسکنت، و با اصرار و الحاح بخواهد وی را به «حضور» موفق بدارد، که اصل مسئله عنایت و خواست اوست، و فکر و دل و همه چیز خاضع او؛ و بخواهد «فکر» وی و «دل» وی را از پراکندگی، از وساوس شیطان و نفس، از خواطر و اوهام، و از تهاجم خیالات و افکار محفوظ بفرماید، که اساس امر، حفظ و تأیید پروردگار است، و اگر حضرتش با حفظ خاص خود انسان را حفظ نکند، و به تایید مخصوص خود موید ننماید، و توفیق «حضور» ندهد، هرگز انسان از «حضور» برخوردار نخواهد شد، اگرچه در تحصیل آن مجاهدت کند، و اگرچه در مجاهدت خویش بسیار جدی هم باشد.

ثانیا: به لحاظ اینکه تحصیل «حضور دل» که اصل مسئله در حضور می باشد برای سالک  در اوایل سلوک صعب الوصول است، چه بهتر در مرحله اول از طریق تحصیل «حضور فکر» به تحصیل «حضور دل» بپردازد. به این نحو که تصمیم بگیرد «فکر» خود را از همان وقت که می خواهد شروع به عبادت، یا ذکر، و یا دعا بکند، از همه جا و از همه چیز قطع نماید و متوجه خدای متعال، و معنی آنچه در محضر او می گوید بگرداند. در ضمن، در اثنای عبادت، یا ذکر، و یا دعا، هر وقت و هر جا به هر بهانه ای و به هر علتی «فکر» وی خواست به این سو و آن سو برود، نگذارد و «فکر» خود را در حال حضور نگه دارد و به «حضور» ادامه دهد. و اگر «فکر» او بر اثر غفلت به این سو آن سو رفت، فورا  متذکر بشود، و رشته فکر را قطع کند و به «حضور » برگردد. بر این تصمیم در مقام عمل کاملا ملتزم  باشد و مجاهدت کند، و در مجاهدت به هیچ وجه سستی ننماید، و از آن خسته نشود. پیداست که با ادامه این مجاهدت به تایید خدای متعال و هدایتهای او روز به روز  به «حضور فکری» موفق تر خواهد شد (و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا). با موفق گشتن به «حضور فکری» بالطبع از «حضور دل» نیز برخوردار می گردد، البته از مراتب اولیه آن یعنی با حضور «فکر» مسلما حضور «دل» نیز تاحدودی تحقق خواهد یافت زیرا  با توجه کامل فکر به یک جهت، دل هم به همان جهت و به همان سو کشیده می شود. مدتی که به این صورت ادامه داد، و از طریق  تحصیل «حضور فکری» توانست «حضور دل» را نیز تا حدودی به دست بیاورد، و در مجموع، تحصیل حضور فکری و قلبی برای وی به تایید خدای متعال و بر اثر مجاهدت نسبتا آسان و ممکن شد، بعد از این باید تصمیم  بگیرد «فکر و دل» را، یعنی هر دو را از همان وقت که شروع به عبادت، یا ذکر، و یا دعا می کند از همه جا و از همه چیز بریده، متوجه خدای متعال، و معنی آنچه در محضر او می گوید و انجام می دهد بکند. و در ضمن، مراقبت نماید که فکر و دل  را در حال حضور نگه دارد، و وساوس و خواطر، و هر آنچه می خواهد فکر و دل را به این طرف و آن طرف ببرد از خود دفع  کند، و به «حضور» ادامه دهد، و اگر غفلتی عارض شد، فورا برگردد. با عمل بر این تصمیم و مجاهدت پیگیر، روز به روز باذن الله به «حضور» یعنی «حضور فکری و قلبی» موفق تر خواهد شد و در نتیجه به آنچه مقصود اصلی در باب «حضور» می باشد، یعنی به «حضور دل» در حدی که در این مرحله امکان آن هست، نایل خواهد گشت. مراتب عالیه «حضور» را در مراحل و منازل بعدی سلوک می توان  رسید، نه در این مرحله که اوایل سلوک می باشد.

منـابـع

سیدمحمد شجاعی- مقالات (طریق عملی تزکیه) جلد 3 – از صفحه 131تا 134

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد