سخنان زهیر بن قین در روز عاشورا

فارسی 1431 نمایش |

عبدالله بن کثیر شعبی گوید: هنگامی که به سوی حسین یورش بردیم، زهیر بن قین سواره و مسلح فراروی ما قرار گرفت و گفت: «ای اهل کوفه! شما را از عذاب الهی زنهار میدهم، زنهاری سخت! یقینا بر هر مسلمانی واجب است که خیرخواه برادر مسلمان خود باشد. ما تا این لحظه و تا آنگاه که شمشیر به روی هم نکشیده ایم، با هم برادریم و بر دینی واحد و ملتی یگانه ایم، و شما برای نصیحت و خیرخواهی ما شایسته اید. ولی اگر شمشیرها به کار افتد پیوندها گسسته گردد، ما امتی جدا می شویم و شما امتی جدا. خداوند ما و شما را به ذریه پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله وسلم مورد امتحان و آزمایش قرار داده تا ببیند ما و شما چه می کنیم. ما شما را به یاری اینان و رها کردن آن طغیانگر، عبیدالله بن زیاد، فرا می خوانیم. پسر و پدری که در تمام عمر حکومتشان جز سوء رفتاری چیزی از آنها ندیدید: چشمانتان را میل کشیدند! دستها و پاهایتان را قطع کردند! اندامتان را مثله نمودند! بر تنه درختان به دارتان زدند و ممتازان و مفسران شما مثل «حجر بن عدی» و یاران او، و «هانی بن عروه» و همتایانش را به قتل رساندند!»

راوی گوید: کوفیان دشنامش دادند و عبیدالله بن زیاد را ستودند و دعایش کردند و گفتند: «به خدا سوگند نمی رویم تا سرور تو و همراهانش را بکشیم، یا او و یارانش را تسلیم شده نزد امیر عبیدالله بفرستم!»

زهیر گفت: «بندگان خدا! یقینا فرزندان فاطمه- که رضوان خدا بر او باد- برای دوستی و یاری شایسته تر از فرزند سمیه اند.  حال اگر یاری شان نمی کنید، شما را به خدا هشدار می دهم که آنها را نکشید و راه میان این مرد و پسر عمویش یزید بن معاویه را باز بگذارید که به جانم سوگند یزید بدون کشتن حسین هم از طاعت شما خشنود می شود!» ناگهان « شمر بن ذی الجوشن» تیری به سوی او رها کرد و گفت: «ساکت شو! خدا ناله ات را خاموش کند، با سخنان بسیارت خسته مان کردی!» زهیر به او گفت: « ای پسر کسی  که بر پشت خود می شاشید! من با تو سخن نگفتم. تو فقط  یک چهار پائی! به خدا سوگند گمانت ندارم که بر دو آیه از کتاب خدا هم استوار بمانی! تو به خواری و ذلت روز قیامت و عذاب دردناک آن خشنود باش!» شمر گفت: « خداوند به همین زودی تو و سرورت را می کشد!» زهیر گفت: «مرا از مرگ می ترسانی؟ به خدا سوگند که مرگ با او نزد من محبوبتر از جاودانگی با شماست!» سپس رو به سوی مردم کرد و با صدای بلند گفت: «بندگان  خدا! این کودن کله پوک و امثال او شما را از دینتان منحرف نسازد که به خدا سوگند قومی که خون ذریه محمد صلی الله علیه و آله وسلم و اهل بیت او و خون یاری کنندگان و مدافعان حریم آنها را بریزند، هرگز به شفاعتش نایل نگردند».

در این حال مردی صدایش زد و گفت اباعبدالله علیه السلام به تو می فرماید: باز گرد که به جانم سوگند اگر نصیحت و دعوت سودبخش باشد، همانگونه که مومن آل فرعون  برای قوم خود خیرخواهی کرد و پیام دعوت را به نهایت رسانید، تو نیز برای اینها خیرخواهی کردی و دعوت را به نهایت رسانیدی!

منـابـع

علامه سیدمرتضی عسکری- بازشناسی دو مکتب (جلد سوم)– از صفحه 126 تا 127

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد