ویژگی های هفت سال سوم زندگی
فارسی 2808 نمایش |سن 15 – 21 سالگی، دوره ای است که کودک به اندازه کافی رشد کرده و تجاربی از گرم و سرد زندگی به دست آورده است. اجتماعات مختلفی را دیده، اطلاعاتی را کسب کرده و نسبت به زندگی بینشی دارد. بدین نظر در این دوره، دیگر آدمی را نمی توان کودک نامید. او برای خود فرد رشیدی شده و زشت و زیباها را دیده است. در این دوره بحران هائی در زندگی فرد پیدا می شود که در صورت عدم هدایت، حمایت و رهبری، خطرناک است.
زندگی عقلانی او
در این دوره و مخصوصا در سال های آخر آن، تلاش و کوشش جوان متوجه آن است که از عقل و خرد خود پیروی کند و آن چه را که شخصا تشخیص داده است عمل نماید. او در این امر مقاومت به خرج می دهد و تعقل خود را صحیح و کامل می داند. البته نباید فراموش کرد که او در این سن بیش از اینکه تابع عقل باشد تابع احساسات است و بدین نظر به گونه ای غیر مستقیم باید او را تحت کنترل و مراقبت داشت.
آزادی یا محدودیت
از نظرگاه تربیتی اسلام در این دوره آدمی مختار و آزاد است ولی نه به گونه ای مطلق و بی بند و بار، بلکه او هنوز باید تحت کنترل و نفوذ باشد و به اصطلاح اسلامی باید والدین به مانند وزیر مشاور در کنارشان باشد. فرمانروائی به استقلال و براساس آنچه خود می فهمد و در می یابد برای او ز یبنده نیست. نکته قابل ذکر در این مورد این است که والدین نه آنچنان باید مراقب برای او باشند که احساس خفقان و محدودیت بی حساب کند و نه یله و رهایش بگذارند که دم از خود مختاری زند. بدین صورت مراقبت او در بین این دو قطب خود هنر والدین است.
تقسیم بندی این مرحله
هفت سال سوم زندگی را از لحاظ خصایص رفتاری و شخصیتی می توان به سه مرحله نوجوانی، بلوغ، جوانی تقسیم کرد.
مرحله نوجوانی
سن 15سالگی به نظر عده ای از روانشناسان تقریبا تتمه مرحله نوجوانی است. حالات روحی او متعادل و این اغلب به مناسبت شروع سن بلوغ است. گاهی عصبی و زمانی احساساتی است. گاهی درونگرا و زمانی برونگرا است. میل به ورود در اجتماع را ندارد و نیز تمایل به خروج از خانه در او کم است. در این سن مفاهیم جزئی جای خود را به تصورات و مفاهیم کلی می دهد، قدرت هضم و تحلیل و تفسیر مسائل را پیدا می کند و در جمع، سنی بسیار مهم و پرمعنی است.
دوران بلوغ:
دوران آشفتگی فکر و در عین حال آرامش و ثبوت زندگی است. آدمی در این سن به همه افراد و به توانائی های آنها بسیار بدبین است و معمولا همه را با نظر حقارت می نگرد. حتی نسبت به علم و عالم بی توجه است. عالم شدن را امری بسیار آسان و حتی هیچ می بیند. نسبت به آنها که از خود تعریف می کنند و احیانا از علمیت و شخصیت خود سخن می گویند متنفر است.
وضع جسمی بالغ
این دوره که از 16 سالگی آغاز و تا حدود 18سالگی ختم می شود فرد در وضع ظاهری و باطنی عجیبی است. از لحاظ جسمانی او مواجه با رشدی سریع و تا حدودی نامتناسب است. عضلاتش دوک وار و کشیده می شوند. استخوان های او مخصوصا دست و پایش دراز می گردد و جوان وضعی دوک وار پیدا می کند. او هنوز قادر به کنترل این رشد و شناخت همه جانبه آن نیست. در حین راه رفتن پایش به اشیاء می خورد و می شکند، شیی را در دست میگیرد ولی از دستش سقوط می کند و می شکند. می خواهد به سینه یکی بزند به چشمش میخورد و...
از لحاظ روانی
وضعی تقریبا نامتعادل دارد. در جمع فوق العاده شادان و در تنهائی ناراحت است. و البته بسیاری از موارد خود طالب انزوا می شود و در عالم خود به فکر خود فرو می رود. او کمتر با پدر و مادر می تواند کنار آید و اغلب در برابر فرمان هایشان حالت مقاومت دارد. در برابر مسائل جدید و آنچه که مطابق طبعش نباشد پرخاشگر است و در قبال امر و نهی ها عاصی. دوست و رفیق جوئی شیوه عادی اوست. دوستی های عمیق، توأم با دفاع از هم، و همراه با گذشت و فداکاری که اغلب متکی به احساسات است در این دوره به اوج می رسد.
تخیلات فرد بالغ
فرد بالغ اغلب خیالبافی می کند و در رویا بسر می برد. خیالات او اغلب جنسی و در طلب جنس مخالف است. گاهی این امر در او اوج پیدا می کند و وقتی که زمینه را مساعد نبیند همجنس گرا می شود و از اینجاست که انحرافات جنسی در فرد پدید می آید و دامنه پیدا می کند. در چنین دوره ای است که والدین باید به کمکش بشتابند و او را از آشوب روانی دور دارند. تهیه سرگرمی ها، واداشتن جوان به تفریحات مشروع، کارهای یدی به آنان، سرگرم کردنشان به کارهای هنری، ورزش های سبک، پیاده رویها، گلکاری، تماشای زیبائیهای طبیعی و از این قبیل موجب تلطیف و تعادل آن می شود، و گرنه خیالاتش که اوج گرفته دست به استمناء می زند که عواقب مطلوبی ندارد.
تمایلات فرد بالغ
دوران بلوغ اغلب همراه با بحران هائی است که برای پسر و دختر تواما وجود دارد. اگر حیای دوران بلوغ نباشد عصیانها و طغیان هائی از آن دیده خواهد شد. در این سن تمایلات بسیار و از جمله تمایل به استقلال در زندگی و پدر و مادرشان در آنها به اوج می رسد. دختر خود را برای آینده ای مادر و پسر خود را پدر می بیند. بسیاری از امر و نهی های آنان در خانواده، اظهار نظرها، فرماندهی ها، طرد و ردهایشان از همین امر منشاء می گیرد. آنها با ضرب و شتم برادران و خواهران کوچکتر، از خود به حقیقت نقش پدری یا مادری را درباره آنها ایفا می کنند. والدین ضمن کنترل آنها که خطری برای خردسالان ایجاد نکنند می توانند از این زمینه و میل حداکثر بهره برداری کنند و او را لایق ورود به دنیای والدینی نمایند. بعبارت دیگر با استفاده از چنین زمینه سعی کنند مسئولیت های مناسب بدو بسپارند. مثلا مادر بخشی از کارهای خانه را به دخترش تحویل دهد و پدر بخشی از کارهای خارج را به پسر واگذار کند.
آثار ظاهری بلوغ
دیدیم که بلوغ با آثاری از لحاظ جسمی و روانی همراه است. از جمله آن تغییرات مربوط به رشد استخوان ها و عضلات بود که از آن یاد کرده ایم. قسمت دیگر تفاوت هائی چون برآمدن مو در برخی قسمتهای تن، تغییر صدا که در پسران شدید و در دختران خفیف است، حالت احتلام یا جنب شدن، قاعدگی در دختران، رشد باسن و بر آمدگی پستان که در دختران مشهود و در پسران کمتر پیدا ست و از این قبیل. اینگونه تغییرات و دنیائی از چراها را در برابر چشم آنها قرار می دهد و آنان را با معماهای بسیار مواجه می سازد. والدین اندیشمند سعی دارند قبل از بلوغ و دوران آن به صور مستقیم و غیرمستقیم، آنان را با دنیای جوانی و بلوغ آشنا سازند و به خصوص یادآور شوند که اینگونه تغییرات برای همه یکسان است و خودشان نیز این مراحل را طی کرده اند.
دوران جوانی
آغاز آن را معمولا از حدود سن 18 در پسر و دختر می دانند ولی درباره سن پایان آن اختلاف نظر وجود دارد.
جنبه عقلانی جوان
در این سن فرد به پختگی عقلی نزدیک می شود از آن بابت که تجاربی گوناگون از زندگی بدست آورده است. در عین اینکه دارای غرور و احساسات است تا حدود زیادی تابع عقل و خرد می شود. او در بررسی های زندگی به عمق مطالب بیشتر توجه دارد تا به ظاهر آن و سعی دارد اراده اش را از تسلط سائق ها خارج کرده و تحت فرمان عقل در آورد. و حتی از بسیاری از اشتباهات گذشته متأسف و نگران است.
اختیارات جوان
فعالیت های او صورت ارادی، انتخاب و اختیار پیدا می کند. او آزاد است و مختار اما برای این اختیار باید حدودی قائل شد زیرا غرور جوانی باعث می شود که گاهی پا از گلیم عقل بیرون بگذارد و خلاف آنچه مصلحت است انجام دهد. به همین نظر مصلحت نیست که او به طور کامل از نفوذ خانواده خارج شود. والدین نه به صورت امر و نهی های مستقیم بلکه به صورت خیر خواهی، تذکر، پند غیرمستقیم باید او را وادارند که گوش به تذکراتشان دهد.
جوان در برخوردها و ملاقات ها
در برخوردهائی که جوان با دیگری دارد از نظر خود همه چیزش روی حساب است. سلامی که او به دیگری می دهد از روی عادت نیست. به همین نظر به برخی سلام می دهد و از عرض سلام به برخی دیگر عمدا سر باز می زند. برای کسی که به علتی در فکر و روانش رخنه کرده ارادت زیاده از حد نشان می دهد، قربان و صدقه اش می رود و گاهی تا پای جان برایش می ایستد.
داوری و قضات های جوان
در عین رشد عقل و کنترل رفتار و براساس آن، باز هم بسیاری از قضاوتهایش سطحی است، برداشت هایش شخصی و در چارچوب دریافت و تلقی خودش است. منطقی مخصوص به خود دارد که ممکن است علم و عقل آن را نپذیرند. در چنین احوالی والدین یا مربی باید با او کنار آیند. هرگز در حین بحران و در شدت آن، مقابل او نایستند بلکه همدمش شوند و او را چون بیماری تحت مراقبت و حمایت گیرند و بعد در تنهائی و خلوت تذکرات لازم را به او بدهند.
وضع جسمی جوان
این دوره را می توان دور شکفتگی بلوغ نامید. وضع رشد در او به درجه عالی است. بازوها ستبر و قدرت و قوت او در اوج است. توانائی جسمی پسر در این سن و دوره حدود دو برابر دختر همسال خویش است و چه بسیار که این توانائی در او غرور می آفریند و باعث می شود که تن به هر خطری بدهد. او دائم در حال حرکت و جهش و مصرف غذائی است. بر مر بی است که او را جهت دهد تا از قدرت خود در مسیر حق و عدل استفاده کند نه در راه ظلم و ستیز. و نیز بدو تفهیم نمایند که این قدرت و توان همه گاه در او نخواهد بود. پس امروز که دارای آن است از آن استفاده مناسب نماید.
تمایلات جوان
اغلب تمایلاتش در زمینه دو مسأله دور می زند یکی جلب جنس مخالف و دیگر کسب نام. با اندک مسامحه ای می توان گفت که نام طلبی او هم به خاطر جلب جنس مخالف است. آثار بلوغ در جسم و جانش ریشه دوانده و جوان را به جستجوی آرامش بخشیدن آن واداشته است. او در صدد است که این تمایلات را ارضا کند اگر چه از طریق همجنس طلبی باشد. و از اینجاست که زمینه هائی برای انحرافات او پدید می آید. تمایل به جنس مخالف نشان کامل شدن و وسیله ای برای رشد و گسترش اوست. این امر نه تنها در اسلام مطرود نیست بلکه تمایل جنسی به عنوان یک ودیعه الهی در نهاد انسانهاست که در سایه آن نسل ادامه یابد.
غرور جوان
در این سن غرور جوان به اوج می رسد و به دنبال اصلاح جهان می افتد. همه تلاش های او تحت عنوان آزادیخواهی است و همین امر است که موجب پیدایش طغیان ها، نهضت ها و عصیان ها می شود. ما جلوه آن را در همه جوامع از پیشرفته تا عقب مانده به صور مختلف می یابیم. از حدود 19 سالگی او تا حدودی به مفهوم ارزش ها دست می یابد و کارهایش تا حدودی از روی حساب می شود. در عین حال او مغرور است و با اینکه امری را عقلا زشت یا زیبا می یابد کمتر تابع آن می شود.
در طریق آشنا کردن او به زندگی اجتماعی
زندگی شغلی و حرفه ای بهترین راه برای آشنائی او با زندگی اجتماعی است زیرا که آن امری عملی و روزمره و دائمی است. در سایه این شغل است که او وابسته به جامعه اش می شود. از سوی دیگر سرگرمی او به کار و فعالیت مفید تا حدود زیادی موجب تسکین بحران های او می شود و او را آرامش و تسلیت می دهد. شرکت او در مجامع، ایجاد زمینه برای حشر و نشر او با افراد ذیصلاح خود موجب و وسیله دیگری برای آشنا کردن او به زندگی اجتماعی است. در عین حال نقش والدین در زندگی و رفتار آنها در خانواده می تواند الگوی او باشد و زندگیش را جهت دهند. از طریق دیگر در این امر معرفی کتب و آثار سودمند اخلاقی و معاشرتی و نیز نوشته ها در زمینه آداب زندگی اجتماعی، حقوق دیگران و از این قبیل است. کتب اگر حساب شده و براساس ملاک و معیار ی اندیشیده باشد نقش سازندگی فوق العاده در جوان دارد.
والدین و جوان
در دوره 7 سال سوم از نظر تربیت اسلامی فرد هم چون وزیری ملازم والدین است. از طریق آنها باید آداب و راه و رسم معاشرت و برخورد با گروهها را بیاموزد. در این دوره آدمی به آموختن کار و فعالیت و شغل و هنری می پردازد و در همه احوال تحت کنترل و راهنمائی والدین است. همانگونه که ذکر شد کنترل به گونه ای نیست که چون خود را محبوس و مقید حس کند بلکه به صورت غیرمستقیم و با فرم مشاوره و تذکر غیرمستقیم است. مشاوره با جوان در تصمیم گیریهای خانوادگی، در خرید و فروش ها، در تغییرات و تحولات، نظرخواهی از آنان. بحث و اظهار نظرها، و در جمع داخل کردن او در مشورت خانواده و کنار آمدن با او راه و روش خوبی برای اصلاح و سازندگی است و در همه حال از درگیری مستقیم با جوان باید خودداری و از آن پرهیز کرد.
براساس آنچه که از نظر روایات اسلامی در دست است اگر فرزند تا سن 21 سالگی اصلاح شد که بهتر، و گرنه بر پدر و مادر باکی نیست و آنها مسئولیتی ندارند به شرطی که در طریق تربیت او کوتاهی نشده باشد.
منـابـع
علی قائمی- خانواده و تربیت کودک– از صفحه 366 تا 373
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها