حرکت و تحول هستی از دیدگاه قرآن(1)

فارسی 721 نمایش |

در میان قرآن کریم، آیاتی به صورتی واضح دلالت بر حرکت و دگرگونی جهان هستی دارد، که در زیر به آنها اشاره می کنیم:

نوع یکم- آیات حرکت و دگرگونی جهان هستی

1- «و ان من شیئ الا عندنا خزائنه و ماننزله الا بقدر معلوم»(حجر/آیه ی 21)، «هیچ چیزی وجود ندارد، مگر اینکه منابعش نزد ماست و ما آنها را نمی فرستیم، مگر با اندازه ی معین.»
توضیح آیه: در آیه ی شماره ی یک، دو مسأله اساسی گوشزد شده است: مسأله ی یکم-منبع اصلی همه ی حقایق و نمودهای عالم هستی، ریشه ی مافوق طبیعی داشته و در عین حال، جریان آنها در قلمرو طبیعت، امری استمراری و تدریجی است. مسأله ی دوم-این جریان، از روی یک محاسبه ی دقیق صورت می گیرد که در قلمرو علوم، منشأ قوانین بوه و در اصطلاح حکمت الهی، از آن تعبیر به «سنة الله» می شود.

2- «اولم یرو کیف یبدی الله الخلق»(عنکبوت/ آیه ی19)، «آیا نمی بینید خداوند چگونه آفرینش را –در هر لحظه- آغاز می کند؟»

3-«لله الملک السماوات و الارض یخلق ما یشاء» (شوری/آیه ی 49)، «ملک و آسمان ها و زمین از آن خداست؛ و او هرچه را که بخواهد، می آفریند.»

توضیح آیه: این دو آیه با صراحت کامل، استمرار آفرینش و آغازها را گوشزد می کند. به این معنی که: آفرینش در هر لحظه، بلکه در هر کوچک ترین مقدار حرکت که کوچک تر از آن را نمی توان تصور نمود، آغاز می شود. مقصود از «یخلق ما یشاء» این است که جریان آفرینش در مجرای مشیت الهی، امری مستمر است. بنابراین:

به هر جزئی ز کل کان نیست گردد
کل اندر دم ز امکان نیست گردد
جهان کل است و در هر طرفةالعین 
عدم گردد و لایبقی زمانین
دگر باره شود پیدا جهانی 
به هر لحظه زمین و آسمانی (شیخ محمود شبستری).

4-«الحمدالله الرب العالمین»(فاتحه/ آیه ی 1)، «گو سپاس مر خدا راست، که پرورش دهنده ی عالمیان است.»

5-«قل اغیرالله ابغی ربا و هو رب کل شیئ» (انعام/ آیه ی 164)، «بگو به آنان آیا جر الله را بخوانم. در حالی که پرورنده ی همه چیز اوست؟»

توضیح آیه و شرحی درباره ی مفهوم «رب» قرآنی: این کلمه در متجاوز از 1000مورد به کار رفته است. این فراوانی استعمال «رب» در آیات قرآنی، مسلما به جهت اهمیت خاصی که کلمه ی «رب» دارا می باشد. در منابع معتبر لغت، این کلمه به معنای «تدبیر»، «اصلاح»، «هماهنگ ساختن»، «بهتر نمودن» و «اعتلا بخشیدن» تعبیر شده است. ابن منظور در لسان العرب و ابن اثیر جزری در کتاب النهایة فی غریب الحدیث و الاثر چنین می گوید: «رب در لغت، به مالک و سرور و مدیر و مربی و قیم و منعم اطلاق می شود». مسلم است که مقصود از «مالک» و «سرور»، مالکیت و سروری اعتباری و قرارداری نیست بلکه مانند مالکیت انسان به خویشتن است که تأمین کننده ی استمرار هستی خود می باشد. در دو مفوم مزبور، حرکت و تحول استلزامی بوده و در آیه ی چهارم مفهوم «مربی»، «مدبر»، «قیم» و «منعم» صریح است. ابن اثیر در همان مأخذ، این عبارت را هم اضافه کرده است: «الک نعمة ترعها ای تحفظها و تراعیها کما یربی الرجل ولده؟»، «آیا دارای چهار پایانی هستی که آنها را حفظ کنی و مواظبت نمایی، و تربیت کنی، چنان که مرد فرزند خود را تربیت می کند؟» بنابراین معنای جامع کلمه ی «رب» همان حافظ و مربی و عدم ثبات و استقلال داشتن در هستی است. هم چنین، به همین مفهوم وقتی از آلبرت اینشتین-بنا به نقل یکی از شاگردانش به اینجانب- می پرسند آیا شما به خداوند معتقد هستید؟ پاسخ می گوید: «آری، من به خدا به عنوان حافظ قوانین معتقدم». جای بسی دقت است که در چندین آیه از آیات مورد شمارش، کلمه ی «رب» به کلمه ی «عرش» اضافه شده است. یعنی حتی «عرش» که نیروی اساسی عالم هستی است، برای بقا و استمرارش احتیاج به حافظ و مربی دارد.

6- «و تری الجبال تحسبها جامده و هی تمر مر الحساب»(نمل/ آیه ی 88)، «و تو کوه ها را می بینی و گمان می کنی که آنها ساکن و ایستاده اند، در صورتی که آنها مانند ابرها در حال حرکتند.»

توضیح آیه: این آیه اساسی ترین مسأله را درباره ی پدیده ی حرکت متذکر می شود و آن این که: سرعت حرکت در هستی، به قدری تند و زیاد است که ساکن دیده می شود:

هر نفس نو میشود دنیا و ما ***بی خبر از نو شدن اندر بقا

عمر همچون جوی نو نو می رسد***مستمری می نماید در جسد

شاخ آتش را بجنبانی به ساز***در نظر آتش نماید بس دراز

این درازی، مدت از تیزی صنع ***می نماید سرعت انگیزی صنع

پس تو را ار لحظه مرگ رجعتی است***مصطفی فرمود دنیا ساعتی است.

7- «یسأله من فی السماوات و الارض کل یوم هو فی شأن»(رحمن/ آیه ی 29)، «همه ی آنچه که در آسمان ها و زمین است، از او سؤال می کنند. خداوند هر روز (هر لحظه ای) در کاری است».

توضیح آیه: مسلم است که مقصود از سؤال کردن همه ی کائنات از خداوند، معنای معمولی «سؤال» نیست که طی آن، آن ها دست به آسمان بلند کرده و خواسته های خود را به مقام ربوبی مطرح کنند، بلکه منظور دریافت استمراری استعدادها و استمرار قوای هستی شان می باشد. همین معنا را آیه ی بعدی اثبات می کند؛ آنجا که می گوید: او هر روز در کاری است. البته معلوم است که مقصود از «کل یوم» همه ی زمان هاست که از کمترین مقدار زمان، تا مجموع همه ی آن ها را شامل می شود. چون تنوین «شأن» در آیه ی مورد بحث برای «تنکیر» است، لذا آیه چنین استفاده می شود که: «دگرگونی خلقت، اگر هم در محیط محدود ما به صورت یک دگرگونی یکنواخت دیده می شود، ولی امر خلقت اساسا متنوع است»، زیرا آیه می گوید: «خداوند هر روزی، در کاری است».

8-«و یخلق ما لا تعلمون»(نحل/آیه ی 8)، «و او می آفریند، آن چه را که نمی دانید.»

توضیح آیه: خداوند متعال در این آیه می فرماید: «و خداوند می آفریند آن چه را که نمی دانید.» صیغه ی مضارع در این گونه موارد، که به فعالیت خداوندی مربوط می شود، مفهوم «استمرار» را در بر دارد، مانند «یحیی و یمیت». از این رو از آیه چنین استفاده می شود که: امر آفرینش همواره در حال استمرار است. ممکن است گفته شود: آیه ی شریفه، آفرینش چیزهایی را که بشر آن ها را نمی داند، گوشزد می کند؛ این معنی چه دلالتی به تغییر و دگرگونی همگانی می تواند داشته باشد؟ پاسخ این اعتراض روشن است زیرا به دلیل سیستماتیک بودن واحدها و روابط جاری و موجود جهان هستی، ورود یک واحد یا رابطه ی جدید در ظرف عالم، موجب بروز تغییر و ظهور حرکت در همه ی شؤون جهان که همه ی اجزاء و روابطش با یکدیگر پیوستگی تام دارد، خواهد بود.

9- «الله الذی رفع السماوات بغیر عمد ترونها ثم استوی علی العرش و سخر الشمس و القمر کل یجری لاجل مسمی یدبر الامر»(رعد/ آیه ی 2)، «و او خداوندی است که آسمان ها را بدون ستونی که شما ببینید، بلند کرد، سپس به عرش استیلا یافت و آفتاب و ماه را تسخیر نمود. همه ی آن ها مدت معینی در جریانند و اوست که امر را تدبیر می کند.»

توضیح آیه: در این آیه، جمله ای که مربوط به بحث ما مربوط می شود، چنین است: کل یجری لاجل مسمی: آسمان و عرش که نیروی کلی پدیده ها و حرکات عالم هستی است و نیز آفتاب و ماه، تا مدت زمان مقرر شده، و با حکمت الهی در حرکت و جریانند.

10- «و من یدبر الامر فسیقولون الله»(یونس/ آیه ی 31)، «و کیست که امر را تدبیر می کند؟ پس خواهند گفت: خداست.»

توضیح آیه: اوست که امر را تدبیر می کند. البته این نکته روشن است که مقصود از «تدبیر»، آن اندیشه ی طبیعی و قانونی نیست که ما انسان ها با استخدام واحدها و قضایای خام خود، در کارگاه مغزمان به جریان می اندازیم و آن گاه نتیجه گیری می کنیم، بلکه مطابق گفته ی اهل لغت، «امر را تدبیر کرد»، (دبر الامر) یعنی: اعتنی به و نظمه (به آن اعتنا نمود و نظم بخشید). بنابراین، کلمه ی «تدبیر» هرگاه به انسان نسبت داده شود، به معنای تفکر و عاقبت بینی می باشد. به طور کلی، کلمه ی «تدبیر امر» در قرآن مجید، در پنج مورد به قرار زیر آمده است:

الف- «ثم استوی علی العرش یدبر الامر»(یونس/ آیه ی 3)، «پس به عرش مستولی شد؛ اوست که امرها را تدبیر می کند.»

ب- «و من یدبر المر فسیقولون الله»(یونس/ آیه ی 31)، «و کیست که امر را تدبیر می کند؟ آنان خواهند گفت: خدا.»

ج- «ـیدبر المر من السماء الی الارض»(سجده/ آیه ی 5)، «امر را از آسمان به سوی زمین تدبیر می کند.»

د- «سخر الشمس و القمر کل یجری لاجل مسمی یدبر الامر«(رعد/ آیه ی 2)، «آفتاب و ماه را تسخیر نمود؛ همه ی آن ها مدت معینی در جریانند و او امرها را تدبیر می کند.»
هـ- «فالمدبرات امرا» (نازعات/ آیه ی 5)، «سوگند به فرشتگانی که تدبیرکنندگان امر هستند.»

تبصره- آیه ی پنجم، وسایط جریان تنظیم استمراری امور را به فرشتگان نسبت می دهد و این نسبت منافاتی با نسبت دادن تدبیر به خداوند ندارد، زیرا هیچ یک از وسایط جریان آفرینش، در کار خود استقلالی ندارند. بنابراین- در حقیقت- همه ی جریانات عالم هستی، مستند به خداست.

و- «تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر»(قدر/ آیه 4)، «در آن شب، فرشتگان و روح (جبرئیل) با اذن پروردگارشان برای انجام هر کاری، فرود می آیند.»

ز- «الله الذی خلق سبع سماوات و من الارض مثلهن یتنزل الامر بینهن...»(طاق/ آیه ی 12)، «خداوندی که هفت آسمان را آفرید و از زمین نیز همانند آن ها را، فرمان او همواره درمیان آن ها فرود می آید.»

ح- «یدبر الامر من السماء الی الارض ثم یعرج الیه فی یوم کان مقداره الف سنة مما تعدون» (سجده/ آیه5)، «امور را از آسمان به سوی زمین تدبیر می کند، سپس در روزی که اندازه ی آن هزار سال از سال هایی است که شما شمارش می کنید، به سوی او بالا می رود.»

تمام آیات هشتگانه، دلالت صریح بر استمرار امر خلقت دارد، زیرا مسلم است که مقصود از «تدبیر» در این آیات، تفکر محض و مجرد نیست که از فعالیت های مغزی ما انسان ها ناشی می شود، بلکه استناد مستقیم استمرار عالم و نظم موجود در آن، به مقام ربوبی است. هم چنین، کلمه ی نزول که با صیغه ی مضارع آمده است، به استمرار نزول حوادث عالم هستی دلالت روشن می نماید. از آیه ی هشتم نیز چنین استفاده می شود که: بساط امر، پس از انقراض عالم طبیعت، در مدتی که به شمارش طبیعی زمان، هزار سال خواهد بود.، برچیده می شود و به همان عالم اعلایی که پیش از این از آن جا سرازیر شده بود، بالا خواهد رفت. آن موجودات ممتاز هم که گرداننده ی موضوع امر بودند، و در لسان الهیات «ملائکه» و «روح» نامیده می شوند، در مدتی که به شمارش طبیعی زمان عرفی و شناخته شده، پنجاه هزار سال می باشد، به عالم اعلا بازگشت خواهند نمود.

منـابـع

محمدتقی جعفری- حرکت و تحول از دیدگاه قرآن– صفحه ی 43الی50

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد