تاکید قرآن بر برکناری انسان از جامعه ستمکار خویش
فارسی 663 نمایش |از نظر آیین مقدس اسلام، از یک جهت اصالت با اجتماع است، با این حال ملاحظه می کنیم که مسأله ی فرد و تکامل وجودی آن در اسلام باز به طور جدی مطرح است. در آن فرض اگر فرد مطابق دلخواه اجتماع زندگی کند، پوچ و تباه خواهد شد، و باید از آن اجتماع بیزاری جسته و موجبات تباهی و نابودی شخصیت روحی خود را فراهم نکند. در آیه ای از سوره ی نساء (نساء/ آیه ی 75) چنین می خوانیم: «چه شده است شما را که نمی جنگید در راه خدا و بینوایان، از مردان و زنان و فرزندانی که می گویند: ای پروردگار ما، ما را از این آبادی که مردمش ستمکارند، بیرون ببر و از نزد خود برای ما ولیی قرار بده و از نزد خود برای ما یار و یاوری قرار بده.»
خداوند در همین سوره (نساء آیات97-98) می فرماید: «کسانی که نسبت به خویشتن ستمکار بوده اند، وقتی فرشتگان جانشان را می گیرند، می گویند: شما در زندگی دنیوی در چه حالی بوده اید؟ آنان پاسخ می دهند ما در روی زمین مستضعف (ضعیف و بیچاره) بودیم. فرشتگان به آنان گویند: آیا زمین خدا پهناور نبود تا در ان هجرت کنید؟ آنان کسانی هستند که منزلگه نهایی آنان دوزخ است و دوزخ سرنوشت (جایگاه ) بدی است.»
با همه ی تمایلات متفکران علوم انسانی و حقوق دانان و اخلاقیون برای اصالت اجتماع، و با همه ی استدلالات و سخنوری ها و کتاب هایی که در خصوص اصالت اجتماع نوشته شده است، با این حال خواه به این موضوع تصریح کنند که شخصیت روحی افراد نباید دستخوش مسائل فاسد اجتماع قرار گیرد –به عذر اینکه مسیر اجتماع چنین است و فرد نمی تواند در مقابل آن عرض اندام کند-خواه تصریح نکنند، گمان نمی رود متفکری که به وجود یک عده اصول عالی و قطعی برای انسان معتقد است و تکامل روحی را برای او امکان پذیر دانسته و بلکه آن را هدف زندگی او می داند، با حقیقت مذکور مخالفت کند و صرفا برای اینکه اجتماع وجود دارد و اجتماع است و افراد آن بیش از یک یا چند نفرند، به خود اجازه ی این تفکر را دهد که شخصیت روحی افراد در یک اجتماع فاسد، نابود شود. با این که در «اعلامیه ی جهانی حقوق بشر» اصول عالیه ی انسانی به طور صریح مطرح نشده است، با این حال می بینیم که این اعلامیه شخصیت فرد را در مقابل اجتماع کاملا تأمین نموده است. در ماده ی بیست و نهم از اعلامیه ی جهانی حقوق بشر چنین می خوانیم: «هرکس در مقابل آن جامعه ای وظیفه دار است که رشد آزاد و کامل شخصیت او را میسر کند».
پس از آن که فرد در میان یک اجتماع به وجود آمده و راه رشد را پیدا می کند، به طور طبیعی جزئی از اجتماع محسوب شده، به هیچ وجه نمی تواند استقلال صد در صد شخصیت را دارا باشد. این تشکل و ترکیب درجات بسیار مختلفی دارد و شاید بتوان گفت به عدد هر فرد از افراد اجتماع، انواع رابطه ی «فرد با اجتماع» وجود دارد. اما همان گونه که اسلام در جدا شدن انسان از مقتضیات قوانین طبیعت پست تأکید می کند و با تقویت شخصیت انسانی می خواهد او را بر طبیعت حاکم کند، درباره ی این حقیقت نیز تأکید دارد که انسان در عین حال که جزئی از اجتماع است و مانند یک رودخانه ی باریک از اقیانوس اجتماع جدا شده و باز به همان اقیانوس سرازیر می شود، با این حال تأکید می کند که: تو، ای رودخانه ای که در صورت ظاهر، نمایش یک موجود محقر را دارا هستی، تو می دانی با تقویت نمودن خود و اعتتلای شخصیت، در اقیانوس اجتماع اثر بگذاری؛ تو آن برگ درختی نیستی که پس از سر برآوردن از شاخه ی درخت، نتواند بر درخت پیروز شده و خود را از مقتضیات قانونی درخت برکنار کند، بلکه تو «انسانی» پس می توانی بر گردی و همان درخت اجتماع را که تو را به وجود آورده است، اصلاح کنی و در آن تغییر شکل ایجاد کنی.
به قول ویکتور هوگو: «در میان جانداران، هیچ یک از حیواناتی که برای کبوتر شدن زاییده شده است، کرکس نخواهد شد؛ مگر انسان، که کبوتر زاییده می شود و ممکن است کرکس شود.»
خداوند متعال می فرماید: «و کاین من قربة املیت لها و هی ظالمة ثم اخذتها و الی المصیر» (حج/آیه ی 48)، «و بسا شهرها (دیاری) که به اهلش –با آن که ستمکار بودند- مهلت دادیم و سپس [روزی] آن ها را به انتقام گرفتیم و بازگشت خلق به سوی من است.»
«وکم اهلکنا من قریه بطرت معیشتها» (قصص/ آیه ی 58)، «و چه بسیار ما اهل دیاری را که چون به هوسرانی و خوش گذرانی پرداختند، هلاک کردیم...».
«الذین کفروا و کذبوا بلقاء الآخرة و اترفناهم فی الحیاة الدنیا» (مؤمنون/آیه ی 33)، «... و کسانی را که در زندگی دنیا متنغم کرده بودیم آن ها نیز کافر شدند و عالم آخرت را تکذیب نمودند..».
«و لا تعجبک اموالهم و اولادهم انما یرید الله ان یعذبهم بها فی الدنیا و تزهق انفسهم و هم کافرون»(توبه/55)، «ای پیغمبر! از زیادی اموال و اولاد منافقان تعجب مکن؛ همانا خدا می خواهد با آن مال و اولاد، آن ها را در دنیا معذب گرداند و جانشان را در حال کفرورزی بستاند».
منـابـع
محمدتقی جعفری- حرکت و تحول از دیدگاه قرآن– صفحه ی 147الی 150
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها