مکتب مانی
فارسی 1459 نمایش |مکتب مانی اساس جهان را بر دو اصل نور و ظلمت، و سه دوره گذشته و حال و آینده میداند. در دوره گذشته، نور و ظلمت هر یک جدا از یکدیگر، و در کنار هم قرار داشتند. نور در بالا، و ظلمت در پائین، و دامنه هر کدام به سه جهت کشیده شده بود.
جهان نور، میهن همه نیکیها از نظم و ترتیب، خوشبختی و آرامش؛ و جهان ظلمت کانون همه بدی ها، از پلیدیها، تشویش و نگرانی، جنگها و بلاها و بیماریها بود. فرمانروائی جهان نور با (اهورامزدا)، و بر جهان ظلمت و تاریکی فرشته یا خدای تاریکی بنام شیطان ( یا اهریمن) حکومت میکردند.
جهان ظلمت از پنج طبقه، ابرهای تیره و تار، شعله های خشمگین آتش، طوفان و گردبادهای کوبنده، لجن و تاریکی مطلق تشکیل شده، ریاست هر طبقه با شیطانکی به صورتهای دیو، شیر، عقاب، و.... بود. عناصر سازنده طبقات پنجگانه جهان ظلمت را پنج عنصر طلا، مس و..... و مزه های پنجگانه شوری و تلخی و..... تشکیل میداند، و هر طبقه از پلیدیها، و شرارتها، و دیوان و ددان دو پا و حیوانات چهار پا مالامال بوده است.
جهان روشنائی نیز از پنج طبقه تشکیل میشد که در هر یک عضوی از اعضاء خداوند، چون هوش، تفکر،... که مظاهر خدا هستند قرار داشت. خداوند جهان نور، چون پادشاهی در کاخ سلطنتی جای گرفته، و خداوند تاریکی همچون خوکی به خوردن و بلعیدن پلیدیها و کثافتها مشغول است. در جهان تاریکی دعوا، دشمنی، جنگ دائمی و حمله های پیاپی دیوان به یکدیگر، خوردن و پاره پاره کردن، دریدن و بلعیدن، شهوت مدام حیوانی و کثیف و امثال این پلیدیها به چشم میخورد.
درخت روشنائی: جهان روشنائی- خود را همیشه از درخت تاریکی بر کنار میداشت تا مبادا وی تهییج شده بر او تجاوز کند. منتهی تیره هائیکه جهان تاریکی را تشکیل میدادند، جنگ و نزاعشان آنقدر بالا گرفت و در پی یکدیگر تاخت و تاز آوردند، تا سرانجام در این پیگیری و تعقیب از یکدیگر به عالم بالا و جهان روشنائی کشیده شدند. نور و صفائی که در جهان بالا دیدند آنان را سخت به خود مشغول داشت به اندازه ای که در مقام آن بر آمدند تا با سپاهی از دیوان به جهان روشنائی بتازند و آن را تسخیر و در خود فرو برده ضمیمه جهان تاریکی نمایند. فرمانروای جهان روشنائی هیچ جنگ افزاری نداشت تا با دیوان به ستیز و نبرد برخیزد، از طرفی نمیخواست تا هیچیک از هوادارانش خدایان را به جنگ دیوان بفرستد. ناگزیر خود آماده نبرد با جهان تاریکی و پلیدی شد، و در نتیجه این تصمیم، نخستین بار در جهان آفرینش اولین آفریده خود را بنام ( نه نه) یا مادر حیات و زندگی مطلق بیافرید، و او نیز به سهم خود پاکترین جزء جهان بالا، انسان ازلی را به وجود آورد.
انسان ازلی با فرزندانش عناصر پنجگانه هوا، آب، روشنائی و... که در پیشاپیش آنها پادشاه نخشب بود فرود آمدند و در جهان پلیدیها با تاریکی و وحشت به نبرد پرداختند. اما سرانجام انسان ازلی شکست خورد و فرزندانش بدست دیوان تکه تکه شدند و دیوان آنها را خوردند و بلعیدند، بلع پاره های نور وسیله دیوان، و قرار گرفتن آنها در شکم تاریکی و ظلمت، آمیختگی روشنائی با تاریکی را بوجود آورده است که زمان و دوره حال میباشد که خود این دوره سرآغاز دوره رهائی نامیده میشود. رهائی نور از زندان ظلمت و تاریکی. فرمانروای جهان روشنائی با این عمل خود نخستین فداکاری را در جهان هستی انجام داده است. فداکاری او و فرزندانش در راه رهائی روشنائی از زندان تاریکیها، نبرد بین جهان روشنائی و تاریکی آغاز شده، نور بر سر آنست که پاره های خود را از شکم تاریکی برهاند، و جهان تاریکی خواهان آنست که پاره های نور همچنان گرفتار زندان پلیدیهای او باشند. از این طرف، خداوند جهان نور، فرشتگان و خدایان کوچک دیگری را بیافرید و به یاری انسان ازلی فرستاد. انسان ازلی خودش به یاری این فرشتگان و خدایان کوچک از چنگال ظلمت و تاریکی رهائی یافت، ولی همچنان فرزندانش گرفتار و در بند شکم دیوان ظلمت و تاریکی باقی ماندند.
جهان روشنائی، برای رهائی پاره های خود، این جهان آفرید، و جهان تاریکی نیز برای نگهداشتن پاره های نور بنام زندانی خود، به کارهای پلید و ناپاکی دست زد که از آن میان، نخستین بار، دو تن از ریاست دیوان را که فرزندان انسان ازلی را خورده بودند با یکدیگر در آمیخت و در نتیجه آمیزش آن دو آدم ابوالبشر ( پدر همه انسانها) متولد شد که جزء بزرگی از نور در درونش زندانی بود. آن دو دیو بار دیگر با یکدیگر در آمیختند، و در این بار حواء ( مام همه انسانها) که اندکی نور در خود داشت بدنیا آمد. در این موقع خداوند جهان نور، عیسی را به همراهی یکی از خدایان کوچک به کمک آدم فرستاد و او را رهبانیت بیاموخت تا از مادینه همجنس خود یعنی حواء بپرهیزد. دیو نر چون چنین دید با دختر خود حواء در آمیخت و قابیل بوجود آمد، قابیل با مادرش حواء همبستر شد و هابیل بدنیا آمد و بار دیگر با وی آمیزش کرد و دو دختر بزاد، و در هر زاد و ولد زندانی درون زندان دیگر بر پاره های خدائی نور قرار میگرفت، و به این ترتیب و تا به امروز و نیز تا آن هنگام که زاد و ولدی در کار باشد، بخش نور درون زندانهای تو در توی تاریکی بیش از پیش گرفتار خواهد گردید. به این ترتیب طی یک سلسله طولانی از تصورات و خرافات، مانی کیفیت خلق انسان، نبات، حیوان جماد را تصویر کرده است. توجه کنید. خداوند ماه را کرجی نقل ارواح مومنین به سوی آفتاب و روشنائی آفریده است، تا آنها را به بالا و به جایگاه اصلیشان حمل کند، ظرف مدت پانزده روز اول ماه، این کرجی که ابتدا بصورت هلالی ظاهر میشود رفته رفته بزرگ و بزرگتر میگردد، و با انبار کردن ارواح مومنین به حد کمال و بزرگی خود میرسند، زیرا این کرجی در مسیر خود بسوی خورشید مرتبا ارواح مومنین بر آن سوار میشوند. از نیمه به بعد که نیمه بدر کامل است، این کرجی که حامل ارواح مقدس است آرام آرام کوچک و کوچکتر میشود و دلیل آن اینست که بارهای نورانی مرتب در ساحل خورشید پیاده میشوند و به جهان روشنائی قدم میگذارند و کرجی آهسته آهسته خالی و خالیتر میشود تا بار دیگر به صورت هلالی در ساحل دنیا باز گردد. سر بدر و هلال همین مطلب است!!
مأموریت مانی که خود( فارقلیط ) میباشد برای نجات فرزندان انسان، برای خلاصی و رهائی اجزاء نور از شکم ظلمت که از طریق تناسل در وجود انسان و سایر اجزاء عالم بوجود آمده است، همانند مأموریتی است که عیسی در جهان ازلی برای نجات آدم داشته تا او را از تولید مثل و آمیزش با حواء باز دارد. مانی مأمور است تا آمیختگی بین نور و ظلمت را پایان دهد، که خود این دوره آمیختگی دوازده هزار سال است که تا سال 271 هجری، یازده هزار و هفتصد سال از آن گذشته، و تنها سیصد سال دیگر باقی است که در سال 531 هجری با بکار بستن تعلیمات مانی، جهان هستی و در آمیختگی نور و ظلمت پایان خواهد یافت. از آن تاریخ به بعد دوره انحلال و زمان آینده است. دوره ای که هر چیز به اصل خود باز خواهد گشت. در جهان بالا، یعنی جهان نور، بهشتهای نورانی که پر از خیر و خوبی است، و ارواح مومنین و فرشتگان، خدایان کوچک، همه و همه از خوبیها برخوردارند. و در جهان زیر، یعنی دنیای ظلمت و تاریکی، شرور و پلیدیها، دیوها و بیماریها، اهریمنان و ارواح افراد شریر و بدکار برای همیشه به بلا و عذابی دردناک گرفتار خواهند بود. این خلاصه ای بود از آنچه در دین مانی از اسرار تکوین میتوان یافت.
منـابـع
علامه سیدمرتضی عسکری- یکصد و پنجاه صحابی ساختگی– از صفحه 48 تا 52
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها