مقایسه فتوحات ایران در روایات سیف با دیگران

فارسی 2600 نمایش |

طبری با تصریح نام سیف، فتح «همدان، ری و گرگان» را بطور مفصل در تاریخ خود آورده، که ما به نقل فشرده آن در اینجا بسنده می کنیم. خلیفه عمر، فرمان فتح همدان و دیگر سرزمینهای جانب شرقی آن را تا آن سوی خاک خراسان به نام «نعیم بن مقرن» صادر کرد و فرمان داد تا آن اماکن را بگشاید. نعیم فرمان برد و به جانب ری سپاه کشید. در این جنگ مردم گرگان به یاری پادشاه برخاستند، و دو سپاه در دامنه کوه ری با یکدیگر روبرو شدند. نعیم که بخشی از سپاهیان خود را از بیراهه به پشت جبهه دشمن فرستاده بود، با قدرت به دشمن حمله برد. ایرانیان که از پس و پیش مورد هجوم و حمله سپاهیان اسلام واقع شده بودند، تاب مقاومت نیاورده، به سختی شکست خورده، روی به گریز نهادند. ایرانیان در این جنگ و گریز کشته فراوان از خود برجای گذاشتند. نعیم پس از پیروزی بر ایرانیان، خمس غنائم جنگی را به سرپرستی «اسود بن قطبه» و تنی چند از سرشناسان کوفه، نزد خلیفه به مدینه فرستاد. پس از اینکه پیک پیروزی به عمر رسید، خلیفه دستور داد تا نعیم، برادر خود را به نام «سوید بن مقرن» مأمور فتح «قومس» کند. سوید بنا به اشاره خلیفه، سپاه به «قومس» کشید و آنجا را بدون خونریزی بدست آورد، و سپس ناحیه طبرستان را بر اثر پیمانی نظامی منصرف شد، و از آنجا روی به جانب گرگان نهاد و در «بسطام» اردو زد، و از همان جا به «رزبان صول» شاه نامه نوشت و او را به اطاعت و فرمانبرداری از خود فراخواند. رزبان پاسخ مساعد داد، و با شرط عدم تجاوز مسلمانان به گرگان با پرداخت جزیه از درگیری به جنگ و نبرد دوری جست. این پیمان نامه در سال هیجدهم از هجرت تنظیم و بین دو طرف مبادله گردیده است. آنچه در این زمینه آوردیم فشرده سخنان طبری بود.
حمیری در واژه ری پس از اشاره به همین داستان می نویسد: و ابوبجید نافع بن اسود در جنگ ری چنین سروده است: آیا محبوبه مرا خبر رسیده است که گروهی را که در «ری» به نبرد ما برخاسته بودند، با خوردن زهر مرگ از پای در آمدند؟! آنان در دو آوردگاه با گشاده دستی قدرتی تمام، در حالیکه بر اسبهای تیزتک سوار بودند بر ملک دست یافتند. اسبهای یک دست سیاه رنگ یا قرمز، اسبهایی که به گاه حمله ما، آنان را ناگزیر میسازند تا فرار را برقرار اختیار کنند. ما آنان را در دامنه کوه تک تک، و دو دو، بچنگ  آورده از پای در آوردیم و با کشتن آنها به مراد دل و آرزوی خود رسیدیم. خدای خیر دهاد گروهی را که بر فرق دشمن شمشیر کین می کوبندد، و پاداش نیک دهاد کسانی را که چنین کارهائی را انجام می دهند.
حموی نیز در فتح «بسطام و گرگان و ری» با استناد به سخنان سیف، از نافع بن اسود نام برده است، مثلا در واژه بسطام و فتح آنجا می نویسد: عمر فرمان داده تا نعیم بن مقرن به جانب «ری و قومس» سپاه کشد- این لشکر کشی در سالهای 18و 19 هجری به وقوع پیوسته است. گروه پیشتازان نعیم به سرپرستی برادرش «سویدبن مقرن» به جانب ری و قومس تاختن برد و چون هیچکدام از آن دو ناحیه تاب مقاومت در خود ندیدند،  پیشنهاد صلح دادند و سرانجام بین آنها پیمان نامه نوشته شد.
ابو بجید نافع بن اسود در این مورد چنین سروده است: به جان خودم سوگند که هیچ شکی وجود ندارد که ما به حضور در میدان جنگ، و بدست گرفتن زمام آن از دیگران سزاوارتریم! به هنگام صبح که درای جنگ نواخته می شود، این ما هستیم – قبیله تمیم – که شادمانه به این ندا پاسخ مثبت می دهیم. در نبرد سنگین و پردامنه بسطام، ما کمر به نابودی دشمن بستیم، در این کار، ما نیزه های خود را چرخانیده و آن را از سر تا گلوگاه به خون دشمن رنگین کردیم.
حموی در «کتاب معجم البلدان» خود می نویسد: چون سوید بن مقرن به سال هیجدهم هجرت از فتح بسطام فراغت یافت، نامه ای به «رزبان صول»، پادشاه گرگان نوشت و او را به اطاعت فرا خواند، و خود بجانب گرگان سپاه کشید. «رزبان» از در صلح در آمد و با شرط عدم تجاوز به گرگان از جانب مسلمانان، تن به پرداخت جزیه داد. سوید پذیرفت و به گرگان وارد شد و پیمان بنوشت.
ابوبجید نافع بن اسود در این مورد چنین سروده است: سواد، ما را به «گرگان» که پیش از آن شهر ری قرار دارد فرا خواند، از آن پس بادیه نشینان به جانب آن روان گردیدند.
حموی در شرح بر واژه «ری» می نویسد ابو بجید که به همراه دیگر مسلمانان در میان لشکر بود از ری چنین یاد کرده است: سواد، ما را به گرگان که پیش از آن شهر ری قرار دارد، فرا خواند؛ و از آن پس بادیه نشینان بجانب آن روان گشتند. ما مراتع  و سبزه زارهای «ری» را که مایه زینت و نعمت است، بسیار پسندیدیم. سپیده دمان این سبزه زارها جلوه ها سر می دهند، و عروسیهای شاهان بزرگ را بخاطر می آورند. حموی پس از نقل ابیات فوق، بشرح درباره گرگان پرداخته به سخن خود پایان می دهد. با ذکر این مطالب، معلوم می شود که حموی در ترجمه «ری و گرگان» به سخنان سیف و داستانهای او اعتماد کرده است، همان داستانهائی که از سیف نقل، و بنا به عادتش حماسه ها و اشعار آنها را حذف کرده است. نکته جالب اینکه، حموی حماسه ها را از روایات سیف، آنجا که از ابو بجید خیالی، و فرماندهی بی اساس سوید سخن رفته است، گرفته، و سوید را با صیغه تکبیر «سواد» نقل کرده سپس آن را به روایت دانشمندانی چون «بلاذری» و دیگران که فرماندهی سپاه را «عروه طائی» ذکر کرده اند مربوط کرده است.

مقایسه روایت سیف با روایتهای دیگران

«بلاذری» در باره فتح «ری و قومس» می نویسد که عمر کارگزار خود «عمار یاسر» را فرمان داد که «عروه، فرزند خیل طائی» را مأمور فتح ری کند. عروه سپاه به ری کشید و آنجا را فتح کرد، سپس خود به مدینه رفت و مژده فتح آنجا را به خلیفه رسانید. پس از فتح «ری»، بنا به فرمان خلیفه «سلمه الضبی» فرماندهی سپاه را بعهده گرفت و سپاه بجانب  قومس و دیگر نواحی کشید. مردم قومس پیشنهاد صلح کردند و با سلمه پیمان نوشتند و پانصد هزار به عنوان جزیه تقدیم داشتند. بلاذری درباره فتح گرگان می نویسد: خلیفه وقت عثمان در سال بیست و نهم از هجرت، حکومت کوفه را در عهده «سعدبن عاص» اموی نهاد. سعد نیز به منظور فتح گرگان به آن نواحی سپاه کشید و با پادشاه گرگان به دویست هزار درهم صلح کرد و آنجا  را بر متصرفات خود بیفزود، سپس سرزمین طبرستان را نیز متصرف شد. ما مطالب بلاذری را در این مورد بطور فشرده و اختصار نقل کرده ایم.

نتیجه مقایسه

سیف در روایت خود، فاتح سرزمین ری را نعیم فرزند مقرن، و گشاینده دروازه های قومس و طبرستان، بسطام و گرگان را برادر او سوید معرفی کرده و همه این فتوحات را در سال هیجدهم و نوزدهم از هجرت معین می کند؛ در حالی که دیگر تاریخ نویسان معروف و بنام، فاتح سرزمین ری را عروه فرزند زید خیل طائی، و گشاینده دروازه های قومس و دیگر شهرهای آن ناحیه را جانشین او «سلمه  الضبی» و فاتح گرگان و طبرستان را «سعد اموی» و بخصوص تاریخ این فتح اخیر را زمان خلافت عثمان و به سال بیست و نهم از هجرت ثبت کرده اند!! اینها نکات برجسته ای از موارد اختلاف بین روایتهای سیف و دیگر تاریخ نویسان می باشد. پس از این نگاه گذرا، و مقایسه کوچکی که بین دو روایت انجام دادیم، به سادگی روشن می شود که تا چه پایه حموی به روایتهای سیف به دیده اعتبار نگریسته، آن حبرها را در گشودن چنان اماکنی درست و معتبر دانسته است، که این چنین نظم و نثر روایتهای سیف را به عنوان سندی قاطع بر صحت مدعا در کتاب خود نقل کرده است.

منـابـع

علامه سیدمرتضی عسکری- یکصد و پنجاه صحابی ساختگی– از صفحه 83 تا 87

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد