قرآن و ادبیات ایران
فارسی 2474 نمایش |سبک ادبی قرآن کریم و زیبایی کلمات و آهنگ واژه ها و شکوهمندی تعبیر و رسایی بیان و بلاغت کلام و تنوع سبک و اصالت تأدیه و دیگر مزایای کلامی و تعبیری قرآن، در دل و جان همه مردمانی که آن را می شنیدند شوری وصف ناپذیر پدید می آورد، چنانکه تا هم اکنون نیز چنین است و تا دامنه قیامت نیز چنین خواهد بود. این حالت شگرف و این شورآفرینی، بیش از همه در دل و جان مردم هنرمند و ادیب و گوینده و بلیغ و شاعر و مبتکر تأثیر می گذاشت و در خون و درک همه جای می گرفت و با عمق وجود آنان مزج می یافت. باید گفت قرآن و آیات قرآن و تلاوت قرآن حتی در توده ها و مردمان عادی اثر می بخشید. چه بسیار از مسلمانان که دارای تحصیلات عالیه نبوده اند و نیستند ( یعنی مردم کوچه و بازار)، لیکن آیاتی از قرآن را می دانند و در گفتگوها و مناسبتها می خوانند و در نامه ها و بر سر در ساختمانها و در تابلوی زیبا، می نویسند.
این چگونگی نسبت به همه مسلمانان، بلکه همه کسانی که با قرآن آشنا باشند و سرو کار داشته باشند هست. و از این میان، دانایان و آگاهان، برای پذیرش تأثیر قرآن و انعکاس آیات و آثار آن در دل و جان آمادگی بیشتری دارند. این است که همه مولفان اسلامی، حتی قصه نویسان – تا چه رسد به فیلسوفان و متکمان و...- از آیات قرآن کریم اثر پذیرفته اند و آن آیات یا مضمون و مفهوم آنها را در آثار خویش آورده اند. مسلمانان- چه عالم و چه غیرعالم – همواره قران را می خوانده اند و می خوانند و آیاتی از آن را در حفظ دارند، و در حافظه داشتن کلامی که سبک دارد، در مورد کسانی که آفریننده اثری باشند، تأثیر قطعی دارد، بویژه در آن هنگام که آن کلام محفوظ دارای سبک، دارای رسالت نیز باشد. این خود باعث شکل دادن به دیگر آثار و نفوذ در آنها می شود. هم نفوذ در جهت تعبیر و هم جهت محتوی و هم درجهت رسالت. و به همین دلیل که قرآن کریم در جامعه های اسلامی، آفریننده روح بلاغت و عنصر سبک و بیان بود، مسلمانان به آموختن بلاغت از مکتب دیگری نیاز نیافتند، و هرچه دایره علم و فرهنگ و تمدن آنان وسعت یافت، و مفاهیم علمی در میان آنان به وفور رسید، در تعبیر و ادای مقاصد، قصوری در خویش ندیدند، و به طلب سرمشقی و نمونه ای نرفتند. پس این سخن حق است که: مسلمین به ترجمه شعر و درام یونانی علاقه نشان ندادند، نه فقط بدان سبب که شعر و درام یونانی با اساطیر و عقاید آن قوم مخلوط بود و نمی توانست مورد توجه اهل اسلام باشد، بلکه بدان جهت نیز که از تعلم آن، بلاغت یونانی بود که با وجود بلاغت قرآن، نزد مسلمین طالب نداشت. بدینگونه همانسان که در هر بنایی و مسجدی و حتی خانه ای در سرزمینهای اسلامی، دست کم، آیه ای و جمله ای از قرآن مجید هست، و در هر اثر مکتوب و هر دیوان و تاریخ و تألیفی در دنیای اسلام- در هر رشته- اثری از قرآن کریم بلکه آثار و آیات مضامینی هست، چه اثر و نشان و نفوذ به نقل آیات باشد، یا به اقتباس، یا تضمین، یا ترجمه، یا نقل به معنی، یا برداشت مفهومی، یا برداشت منظوری... آنهم چه به تعلیم و آموختن باشد و چه به تلقی و دریافتن.
در ایران نیز چنین شد. ایرانیان پس از قبول دین اسلام چنان با قرآن کریم انس گرفتند و قرابت یافتند که همه آثار خویش را- به انواع و اقسام – از آن آکندند. برای کثرت انس با قرآن و هم سهل ساختن فهم آن، برخی از لغات عرب را نیز گرفتند و آنها را از تلفظ و صرف عربی و گاه معنای اصلی عاری ساختند و جزو زبان خویش درآوردند. و بدینگونه زبان فارسی دری غنی و مایه دار را فراهم آوردند، و با شناختن تعالیم قرآن و به کار گرفتن آنها آثار خویش را به غنایی کم مانند رساندند. نمی توان اینگونه تعبیر کرد که قرآن در کتابهای ایرانیان اثر گذاشت بلکه باید گفت بنیاد معارف ما ایرانیان، پس از اسلام، بر قرآن نهاده شد، و این امری طبیعی بود. شعر ما نیز از قرآن و معارف اسلامی مایه های فراوان گرفت. همه انواع شعر، به گفته دکتر سید جعفر شهیدی: نفوذ قرآن و حدیث نبوی را نه تنها در منظومه های عرفانی و مدحی و رزمی می بینیم. بلکه افسانه ها و داستانهای عشقی فارسی از آن متأثرند. نمونه این تأثیر را در «ویس و رامین» فخرالدین گرگانی و «کلیله و دمنه» بهرامشاهی، و منظومه های نظامی گنجوی می توان یافت. این نفوذ بعدها چنان قوت گرفت که مترجم «نامه تنسر» ترجمه نامه ای را که قرنها پیش از ظهور مسلمانی به زبان پهلوی، نوشته شده است به آیات قرآن و حدیث پیغمبر مشحون ساخته است.
پس می نگریم که اگر کتابی دینی، ادبی نیز باشد، اینگونه به سازندگی ادبی نیز توفیق می یابد. در سراسر قلمرو فرهنگ ایرانی اسلامی ( که در واقع، فرهنگ ایرانی، همین فرهنگ اسلامی است)، و در میراث هزار سال شعر پارسی و هزار سال نثر پارسی، همه جا و همه جا، انعکاس فروغ قرآن، همچون انعکاس اشعه خورشید بر گلستانی بزرگ و رنگانگ به چشم می خورد.
ادب اسلامی، از حیث مواد، از حیث زبان، و از حیث زمان، و از حیث مکان تنوع کم نظیر بسیار جالبی عرضه می دارد... اگر چه مهمترین شاهکارهای آن، تعلق به عربی و پارسی دارد، در ترکی و اردو نیز آثار ارزنده ای به وجود آورده است. بعلاوه زبانهای دیگر هم مثل بربری، سواحلی، صومالی، آلبانی، ازبکی، کردی، بلوچی، پشتو، سندی، گجراتی، بنگالی، تامیلی نیز، تحت تأثیر اسلام، ادبی قابل توجه ابداع کرده اند. از این میان، عربی و فارسی بود که در دنیا تأثیری عظیم کرده و فقط با سقوط خلافت عباسیان ادب عربی و با پایان تیموریان ادب فارسی به راه انحطاط افتادند. دربار عثمانی موجب تشویق ادب ترکی شد، و دربار مغول هند سبب رواج شعر اردو.
ادب عربی که زبان آن پشتو انه ای مثل قرآن داشت، منبع الهامی شد برای ادب فارسی... یکی از نمونه های عالی اوج و اعتلای زبان فارسی، ترجمه هایی است که از قرآن کریم در سده های چهارم تا هفتم هجری شده است. چه بسیار واژه های زیبا و تعبیرهای اصیل پارسی که در ترجمه ها به برکت قرآن کریم آمده و محفوظ مانده است که در دیگر آثار منشور پارسی و دیوانهای شاعران بزرگ نیست، و همین امر خود ایجاب می کند تا فرهنگی جامع برای زبان فارسی، بر پایه این تفاسیر و متون اسلامی، تألیف گردد. نمونه ای از ترجمه های یاد شده:
ترجمة تفسیر طبری - به تصحیح حبیب یغمائی
تفسیر کشف الاسرار میبدی (نوبت اولی) – به تصحیح علی اصغر حکمت و....
تفسیر ابوالفتوح رازی - به تصحیح ابوالحسن شعرانی
قصص قرآن مجید (سور آبادی) - به اهتمام دکتر یحیی مهدوی
تفسیر قرآن پاک - به تصحیح دکتر علی رواقی
تفسیر قرآن مجید (نسخه کمبریج) - به تصحیح دکتر جلال متینی
تفسیر نجم الدین نسفی - به تصحیح دکتر عزیزالله جوینی
و در دامن فرهنگ اسلامی، ادبیان و نویسندگان و شاعرانی پرورش یافتند که همواره در ادبیات فارسی اثر داشتند. تأثیر شعر عرب در سراسر شعر فارسی مشهود است. کافی است که انسان هردو زبان را بداند و دیوانهای شاعران هر دو زبان را مرور کرده باشد و کنایه ها و تشبیها و مجازها را بشناسد و مضامین قطعه های عربی را که در کتابهایی امثال «عقد الفرید» و «الکامل» مبرد و «المستطرف» و...آمده است، با مضامین قطعه های شعر پارسی مقایسه کند. در نثر نیز تأثیر مشهود است. به گفته دکتر زرین کوب: «مقایسه نویسی» که بدیع الزمان و حریری آن رابه اوج رساندیدند در فارسی، هم در پیدایش مقامات حمیدی تأثیر داشت و هم در ایجاد گلستان.
همینگونه نباید از تأثیر کتابهایی از رده «المحاسن و الاضداد جاحظ» (م: 255) و «المحاسن و المساوی» ابراهیم بیهقی (م: 320) و «اطواق الذهب» زمخشری (م: 538) و...در کتابهای پند و حکمت عملی فارسی غفلت داشت. و اینها و امثال همه، بجز تأثیر مستقیم و شگرف و دامنه دار احادیث نبوی و کلمات علی بن ابیطالب و دیگر امامان است در مجموعه میراث فارسی. در این مورد ذکر مثال و نمونه و تطبیق، بیمورد است. آثار فارسی نیز آثار اسلامی است. نهایت در یکی دیگر از زبانهای اسلامی: فارسی دری.
منـابـع
محمدرضا حکیمی- دانش مسلمین– از صفحه 188 تا 192
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها