هنر در فرهنگ اسلامی
فارسی 2210 نمایش |محققان و متخصصان، در مقوله هنر اسلامی کارهای بسیار کرده اند، و نقش و ماهیت هنر اسلامی را شرح داده اند. کسانی که درباره تاریخ تمدن اسلامی کتاب نوشته اند، کسانی که درباره معماری در اسلام نوشته اند، کسانی که درباره «فنون جمیله مذهبی» کتاب یا مقاله نوشته اند- در هر جای جهان- درباره اهمیت هنر اسلامی و شعب و نمودار های آن، سخنها گفته و آثار بزرگ ارائه کرده اند. همین محققان انواع هنر اسلامی را برشمرده اند و درباره نفوذ آن در دیگر اقوام، بویژه اقوام اروپایی، تحقیقات و پژوهشهای خویش را ثبت و عرضه کرده اند. از جمله رجوع کنید به: «کتاب تاریخ هنر اسلامی»، «کتاب راهنمای صنایع اسلامی»، «کتاب میراث اسلام» - مقالة «نقاشی ملل اسلامی و نفوذ آن در نقاشیهای اروپا».
استاد محقق دکتر عبدالحسین زرین کوب نیز، در کتاب «کارنامه اسلام» در ده صفحه – که با کمال اختصار و فشردگی نوشته شده است- در این باره بحث کرده و این فصل را اینگونه آغاز کرده است: که گفت که در اسلام، دین را با هنر سازگاری نیست؟ برعکس، این هر دو با یکدیگر ملاقات می کنند، آن هم در مسجد....
این بناهای با شکوه والا که به پیشگاه خداوند اهدا شده اند، صرف نظر از قدس و نزهت معنوی که دارند، از لحاظ یک مورخ نیز در خور آنند که گالریهای هنر اسلامی تلقی شوند. هنرمندان بی نام ناشناس این مساجد، که تمام هستی خویش را وقف خدمت کرده بودند از همان شوق مقدسی گرم بوده اند که استادان عهد رنسانس را مشتعل می داشته است. و از این رو مثل آنها، با شوقی تمام، می کوشیده اند تا بهترین تصوری را که از زیبایی می داشته اند در طی این آثار مقدس جلوه و تحقق بخشند. حقیقت آنست که معمار مسلمان در روزگاران گذشته هر زیبایی را که در اطرف خویش می دید اگر آن را در خور عظمت و جلال خدا می یافت سعی می کرد تا به هنگام فرصت برای آن در مسجد جایی باز کند.
در بنای بسیاری از مساجد، هنرهای مختلف به هم درآمیخته است. معماری در توازن اجزاء کوشیده است، نقاشی به نقوش و الوان کاشیها توجه کرده است، خوش نویسی الواح و کتیبه ها را جلوه بخشیده است، شعر موعظه ها و ماده تاریخها عرضه داشته است، و موسیقی هم برای آنکه از دیگر هنرها باز نماند در صدای موذن و بانگ قاری و واعظ مجال جلوه گری یافته است. حتی صنعتهای دستی هم برای تکمیل و تزیین این مجموعه الاهی به میدان آمده اند. فرشهای عالی، پرده های گرانبها، قندیلهای عظیم و درخشان، منبت کاریها و ملیله دوزیها نیز در تکمیل زیبایی و عظمت مسجد نقش خود را ادا کرده اند. بدینگونه مظاهر گونه گون فرهنگ و هنر اسلامی، در طی قرنهای دراز، چنان در بنای مسجد مجال ظهور یافته است که امروز یک مورخ دقیق روشن بین می تواند تنها از مطالعه در مساجد تصویر روشنی از تمدن و تاریخ و اقوام مسلمان عالم را پیش چشم خویش مجسم کند. در طول نسلها و قرون، در فاصله آفاق مختلف، هنر اسلامی ملجئی پاکتر و نمایشگاهی امن تر از مسجد داشته است و اشتراک مساعی اقوام و امم مختلف اسلامی در تکمیل و تزیین مساجد با وجود حفظ خاصیتهای ملی و محلی نوعی بی تعلقی ( Cosmopolitisme ) را در معماری اسلامی سبب شده است، که البته با تمدن و فرهنگ پرتسامح اسلامی مناسب تمام دارد و به هرحال از مفاخر معنوی مسلمین به شمار است. البته غیر از مساجد، ابنیه و آثار بسیار از تمدن اسلامی مانده است. نکته اینجاست که مسلمین این بناهای شگرف عالی را، که طول زمانها و عرض مکانها بین آنها فاصله بسیار افکنده، با وجود تفاوت و اختلاف که در مصالح و مواد و سبکها و امکانات آنها هست روح و حیات واحد بخشیده اند.
محقق نامبرده سپس به نمونه هایی دیگر از هنر معماری اسلامی اشاره می کند:
ترکیب مجموعه همین عناصر است که ابنیه اسلامی را در شام، در مصر، در هند، در اندلس، در عراق و در ایران همه جا قدرت و جلالی افسانه آمیز می بخشد. همین مایه تناسب و هماهنگی است که قصر الحمراء را در غرناطه از ورای غبار قرنها هنوز چنان جلوه و شکوه داده است که گویی به قول ویکتور هوگو شاعر فرانسوی، آن را «جنی ها مثل یک رویا زر اندود، و آکنده از آهنگ ساخته اند»، و یا بنای تاج محل را در آگره با چنان تناسبی از زیبایی و ظرافت سرشار کرده که هنوز یک مورخ امروز می تواند درباره این رویای مرمرین که به یاد مرگ و زندگی یک ملکه مسلمان هند بنا شده است بگوید. اگر زمانه عقل و هوش داشت شاید هرچه جز تاج محل بود منهدم می کرد و برای تیمار دل آدمی این نشان گرانمایه شرافت انسانی را برجای می نهاد.
در اسپانیا سبک معماری متداول در شام و ایران به نام سبک مراکشی آوازه یافت. بعدها فاتحان نصاری قسمتی از مساجد اندلس را کلیسا کردند. قلعه الکازار- شکل فرنگی شدة القصر-که در اشبیلیه به وسیله ابویوسف یعقوب بنا شد، مورد توجه و استفاده شارل پنجم و ایزابلا گشت. قصر الحمراء که مجموعه ای است زیبا از باغها، قصرها، حیاطها و استخرها و ایوانهای رفیع و با شکوه کهن، در غرناطه، نمونه ای از افراط در تزیین و تجمل بعضی مسلمین را عرضه می داشت که عاقبت آن در همه جا همان کلام معروف است که شارل پنجم وقتی از ایوان یک عمارت الحمراء آنهمه جلال و عظمت از دست رفته را به دیده عبرت دیده بود گفته بود: «بیچاره آنکه اینهمه را ازدست داده است». در هند این معماری باز چنان وحدت و اصالت خود را حفظ کرد که به گفته بعضی مورخان، انسان وقتی بنای تاج محل را در هند می بیند نه در ایران یا اندلس، دچار حیرت می شود، اما در واقع از حیرت وقتی بیرون می آید که متوجه می شود دیار اسلام نه هند دارد نه اندلس، همه جای آن وحدت است- وحدت اسلامی، چنانکه قطع منار دهلی با 250 پا ارتفاع، بعد از هفت قرن حکایت از قدرت و عظمت اسلام دارد که چگونه با طبیعت به مقابله برخاسته است و در سرزمین هندوان عظمت خود را به رخ می کشد - گرچه گاه با خشونت و قساوت امثال قطب الدین ایبک همراه می شد. هنر اسلامی نیز مثل فرهنگ آن، هم از حیث مواد تنوع داشت هم از جهت تکنیک، حتی نقاشی، مجسمه سازی و موسیقی هم با آنکه با کراهت، اگر نه با حرمت تلقی می شدند در محیط تسامح آمیز اسلامی فرصتی برای نشو و نمای خویش پیدا کردند.
نقاشی
در زمان جنگهای صلیبی، تماس بیشتری بین مسلمین مشرق و مردمان مغرب برقرار بود و بالنتیجه اشیاء بسیاری که دارای ریزه کاریهای صنعگران مسلمان بود به مغرب می آمد و ژنوا، پیزا، ونیس از مراکز بازرگانی مهم این قبیل اشیا گشته بود. ورود آلات و اشیا شرقی، با آن نقش و نگارهایی که داشت، در نقاشی مغرب نفوذ کرد و همین تازگی و عجبی که صور شرقی داشت نظر مکتبهای نقاشی اروپا را به سوی خود جلب نموده و بتدریج آنها را به تقلید وا داشت. مردمان عمامه دار و صور اهالی مشرق در نیمه دوم قرن چهاردهم در نقاشیهای ایتالیا ظاهر می گردد. چیزهای دیگر که بیشتر مورد کپیه و تقلید نقاشیان مغرب واقع می گشت عبارت از صور و ترسیمات فرشهای ایران و البسه رایج آن دوره بود، بعلاوه تصویر حیواناتی همچون پلنگ، میمون، و طوطی نیز مشاهده می شود. در جزئیات دور نما نیز می توان خصوصیاتی در طرز ترسیم درختان و گل و برگها پیدا کرد که آثار نفوذ و تقلید از مدلهای شرقی را مشهود می سازد. چیزی که بیش از همه در آثار غربی جلب توجه می کند تقلید از حروف عربی است، و این قسمت را می توان بهترین مثال نفوذ مستقیم هنرهای اسلامی در هنرهای مغرب شمرد.
موسیقی علمی
علمای مسلمان از تکامل حوزه فرهنگی خویش غافل نبودند، از این رو در همه رشته های علمی و نظری به تحقیق و پژوهش دست زدند. هنگامی که به تنوع در آثار برخی از متفکران اسلامی برمی خوریم، از شور دانش طلبی و قدرت ذهنی آنان در شگفت می شویم. البته فلاسفه چون لازمه «حکیم» بودن را جامعیت می دانسته اند به فنون مختلف می پرداخته اند. آنچه مهم است، پس از اصل اهمیت این روحیه علمی، این است که در هیچ رشته ای قائل به مسامحه نبوده اند و هر کاری را تا سر حد امکانات علمی و تجربی موجود پیش می بره اند.
بنابر آنچه یاد شد، شگفت انگیز نخواهد بود اگر در آثار یعقوب کندی بربخوریم به رساله ای درباره موسیقی، رساله ای درباره ادویه مرکبه، رساله ای درباره جزر و مد دریاها و... با این حساب بود که قلمرو علم و فرهنگ خویش را از هیچ مسئله علمی موجود خالی نمی گذاشتند. از این موسیقی علمی نیز، به عنوان شعبه ای از فلسفه ریاضی، مورد نظر متفکری چون ابونصر فارابی قرار گرفت و کارهای او و برخی دیگر از علمای موسیقی مسلمان، چون صفی الدین ارموی، به علمای این فن از دیگر اقوام بهره های اصولی و بنیادی فراوان بخشید.
منـابـع
محمدرضا حکیمی- دانش مسلمین– از صفحه249 تا 253
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها