دو رکن اساسی برای دعوت به سوی خدا در قرآن
فارسی 1408 نمایش |بزرگ ترین منصبی که به اولیای خدا عطا شده است، منصب «دعوت الی الله» است. تنها آن ها می توانند کاروان بشر را به سوی الله، که کمال مطلق و حیات دائم و علم و قدرت نامحدود است، حرکت دهند، و لذا قرآن کریم برای دعوت به سوی خدا دو رکن اساسی نشان می دهد. آنان که دارای این دو رکنند، از عهده ی این کار بسیار عظیم برمی آیند:
الف: دعوت به سوی خدا بر پایه ی بصیرت
یکی بصیرت و روشن بینی خاصی است که باید در این راه داشته باشند، چنان که قرآن کریم می فرماید: «قل هذه سبیلی أدعوا إلی الله علی بصیره أنا و من اتبعنی....» (سوره یوسف/ آیه 108)، «] به رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم خطاب شده که[ بگو: این راه من است که شما را به سوی خدا دعوت می کنم. اما براساس بصیرت و بینش خاصی که من دارم و ] نیز[ آن کسانی که پا جای پای من می گذارند...».
«من اتبعنی»، آنان که واقعا دنباله رو من و ادامه دهنده ی رسالت من هستند. آن ها هم کارشان همین است و دعوت به خدا می کنند. «علی بصیره»، با بصیرت و بینایی خاص، یعنی مقصد را چنان که باید و شاید بشناسند و بفهمند به سوی چه کسی دعوت می کنند و چه کسی را باید دعوت کنند و چگونه باید دعوت کنند، از چه راهی باید ببرند و به چه کیفیتی باید ببرند، پی بردن به این حقایق کار هر کسی نیست. کسی که هم مقصد را بشناسد هم مسیر را بداند و هم برنامه ی سیر را تشخیص دهد و همچنین از آفاتی که در راه هست آگاه باشد و راه جلو گیری از آن آفات را بشناسد و در مورد شرایط زمانی و مکانی و سایر جهات امر دعوت، بصیرت جامع و کامل داشته باشد.
زیانبار بودن اقدام افراد بی بصیرت
ممکن است کسانی خودشان را داعیان الی الله معرفی کنند، اما نتیجه ی کارشان، دانسته یا نداسته، دعوت الی الشیطان باشد، و در تاریخ اسلام این چنین نااهلان زیانبار برای امت فراوان بوده اند و هستند. ممکن است کسانی از یک جهت نافع به حال امت و از چند جهت دیگر موجب ضرر باشند و از آنجا که بصیرت لازم را ندارند، نتیجتا مفسده ی ایشان از مصلحتشان باشد. چه بسا آدم جاهل و نادان، به خیال خدمت، حلوایی به انسان بدهد که از هر سم مهلکی کشنده تر باشد و چه بسا افرادی با خلوص نیت اقدام به کاری کنند که در حال حاضر خدماتشان نافع به حال اسلام و مسلمین باشد، ولی چون احاطه ی علمی به عواقب آن کار ندارند، و نمی توانند آینده ی وضع جامعه را در نظر بگیرند، بیست سی سال یا پنجاه سال بعد آثار زیانبار آن اقدام، آنچنان دامنگیر امت اسلام بشود و زندگی را تلخ و نامبارک گرداند که دیگر اصلاح پذیر نباشد. در مقدمه ی صحیفه سجادیه این حدیث از حضرت امام صادق علیه السلام آمده است: «ما خــرج و لا یخرج منا أهل البیت إلی قیام قیام قا ئمنا أحد لید فع ظلما أو ینعش حقا إلا اصطلمته البلیه و کان قیامه زیاده فی مکروهنا و شیعتنا»، «هیچ یک از ما اهل بیت تا قیام قائم ما جلوگیری از ستمی یا برای به پا داشتن حقی برنخاسته و برنخیزد، مگر این که بلا او را از بیخ بر کند و قیام او بر اندوه ما و شیعیانمان بیفزاید». و لذا خداوند حکیم منصب دعوت به سوی خدا را اختصاص به اولیای خاص خود داده و فرموده است: «قل هذه سبیلی أدعوا إلی الله علی بصیره أ نا و من اتبعنی»، تنها رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و پیروان حقیقی او براساس بصیرت خاصی که دارند توانایی دعوت به سوی خدا را دارند. اقدام به دعوت از ناحیه ی دیگران، هر چند مصالح اندکی داشته باشد، بر اثر کامل نبودن بصیرت، مفاسد بیشتر و بزرگتری در پی خواهد داشت.
ب: دعوت به سوی خدا فقط به اذن الهی
به همین جهت می بینیم که قرآن کریم منصب «دعوت الی الله» را مقید به اذن کرده و خطاب به رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: «یا أ یها النبی إنا أرسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا* و داعیا إلی الله بأدنه و سراجا منیرا» (سوره احزاب/ آیات 45-46)، «ای پیامبر، تو را فرستاده ایم که داعی الی الله باشی اما براساس اذن ما.....»، یعنی این طور نیست که هر که دعوت به خدا کند، دعوت او مرضی خدا باشد. آن دعوتی مرضی خداست که مأذون از جانب خدا باشد (داعیا الی الله بأذنه). البته، مقصود از اذن در اینجا منصب نبوت و امامت است. اگر بنا بود دعوت به سوی خدا از هرکسی مورد رضا و پسند خدا باشد، دیگر نیازی به «بأذنه» نبود.
دعوت بدون اذن الهی مایه ی ضلالت است
در میان امت اسلام، افرادی بدون این که مأذون از جانب خدا باشند، ادعای دعوت الی الله کردند و مسند داعیان واقعی را اشغال کردند؛ در نتیجه، علاوه بر این که خودشان هیچ بهره ای از کار خود نبردند، سبب ضلالت جمع کثیری از امت نیز شدند. چنانکه می دانیم پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم کسانی بدون اذن خدا مسند خلافت را تصاحب کردند و گفتند: ما خود دعوت الی الله می کنیم و دین خدا را ترویج و تبلیغ می کنیم و مملکت ها را تحت لوای حکومت اسلامی در می آوریم. البته، این کارها را هم کردند اما چون مأذون از سوی خدا نبودند، کارشان نه تنها عبادت و خدمت به اسلام و مسلمین نبود، بلکه معصیتی بزرگ و خیانتی عظیم به اسلام و مسلمانان بود و موجب فرو رفتن به قعر جهنم و جای گرفتن «....فی الدرک الاسفل من النار....» (سوره نساء/ آیه 145) در قعر آتش جهنم گردید.
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی- کتاب حبل متین (جلد اول) – از صفحه 255 تا 259
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها