بحثی راجع به سوال از فلسفه احکام
فارسی 1411 نمایش |در زمینه فلسفه احکام سوالات زیادی از ناحیه ی افراد کثیری، طرح می شود و می پرسند: مثلا چرا حمد و سوره در نمازهای ظهر، عصر، باید آهسته و اخفاتا قرائت شود و در نمازهای صبح و مغرب و عشا، جهرا تلاوت گردد؟ چرا انگشتر طلا برای مرد حرام است؟ علت تحریم استعمال ظروف طلا و نقره چیست؟ خوردن گوشت خوک از چه جهت حرام است؟ زیارت کعبه و مناسک حج، چه فلسفه ای دارد؟ وجوب تیمم برای چه؟ تحریم جمع دو خواهر در ازدواج، چرا؟ و از این قبیل چراها و برای چه، فراوان به ذهن ها می آید و احیانا به عنوان این که سوالاتی است بسیار مهم و تراوش کرده از یک فکر عالی و روشن، توأم با غروری خاص، طرح می گردد و متقابلا با جواب هایی هم، درست یا نادرست، داده می شود و چه بسا همان جواب ها، بیشتر بر حیرت و انکار طرف، می افزاید! اینجا، یک نکته ی اساسی که باید در این گونه مواقع، دقیقا مورد نظر باشد و در حقیقت، به وجود آورنده ی زمینه ی مساعد برای انتاج بحث است، مسأله ی روشن شدن اعتقاد طرح کننده ی سوال است نسبت به اصول مسلمه ی دین، از توحید و نبوت و عدل و معاد و امامت، که باید قبلا حد شناسایی او نسبت به خدا و صفات کمال خدا و پیغمبر و امام، محرز شود، تا در صورت قصور معرفت او در اصول دین، ابتدا به بحث عقاید، پرداخته شود و اعتقادات او در معارف که ریشه ی اصلی و پایه ی اساسی درخت بارور دین است، تکمیل و مستحکم گردد تا زمینه برای بحث در مطالب فرعی دین مهیا شود و ساختمان مباحث، با پی ریزی محکم، بالا برد و در اثنای کار که با زحمت فراوان، روی هم چیده و بالا رفته ایم، ناگهان بر اثر سستی پایه و پی، فرو نریزد و از بد، بدتر نشود زیرا بدیهی است بحث در مطالب فرعی دین، با یک فرد غیرمعتقد یا ناقص الاعتقاد نسبت به اصول دین، جز تضییع وقت و افزودن بر جهل و انکار خصم، نتیجه ای نخواهد داشت. مثلا اگر ما بخواهیم با یک فرد طبیعی مادی مسلک که اصلا خدا را به عنوان وجود بی نهایت مطلق القدره و العلم، نمی شناسد، در مورد مسأله ی معراج پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم و شق القمر یا طول عمر و غیبت امام عصر حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف بحث کنیم و این حقایق را با قدرت مطلقه و نامحدود حضرت حق، توجیه نمائیم، مسلما او که خدا را با صفات کمالش منکر است، این سخنان پیش او، جز به صورت افسانه ای موهوم و بی اساس، جلوه ی دیگری نخواهد داشت.
همچنین، آدمی که با داشتن اسم مسلمان و شیعه ی اثنی عشری و ادعای اعتقاد و ایمان به اصول و فروع اسلام، هنوز در شناختن پیغمبر و امام و فهمیدن معنای عصمت از خطا، لنگی دارد و پیغمبر و امام را هم بر اثر قصور معرفت، در ردیف سایر افراد بشری می داند و لذا پیش خود، یا (العیاذ بالله) احتمال اشتباه در ادراکات پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم می دهد، یا برای خود صلاحیت و اهلیت احاطه به تمام مدرکات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را قائل است، بحث با چنین شخصی در مسائل فرعی دین، بدیهی است که بی ثمر خواهد بود بلکه او شدیدا نیازمند درس عقاید و تکمیل معارف اصلی دین می باشد. و اتفاقا، اکثر افرادی که بحث و سوال از فلسفه ی احکام را به میان می آورند، اگر با اندکی تأمل در سخنانشان بنگریم، می بینیم از همان تیپ قاصر در معارف سست پایه در عقاید اصلی دین هستند، و چه بسا انسان بدون توجه به این مطلب، به خیال این که طرف از حیث عقاید و اصول، فارغ و در حد اعتقاد کامل است، به جواب گویی سوالش می پردازد و ناگهان، در اثنای بحث، او سخنی می گوید که معلوم می شود: عجب! وی هنوز در اولین مرحله ی دین یعنی توحید و خداشناسی، بسیار ناقص و از معرفت، عاری است. آنگاه متوجه می گردد تمام زحمات بحث و گفتگو با او بی ثمر گشته و از مسیر دیگر که مرحله ی ابتدایی دین است، باید او وارد صحبت گردد. پس بدست آوردن میزان اعتقادات اشخاص نسبت به معارف اصلی دین، قبل از ورود به بحث با آنان در تمام مسائل دینی لازم است تا ضمن جلوگیری از تضییع وقت، با سهولت و قاطعیت، نتیجه گیری شود. بطور کلی اینگونه سوالات، از دو نظر طرح می شود:
1- از نظر مشروط دانستن عمل به دستورات دینی، به درک فلسفه ی احکام و قوانین الهی!
2- به منظور تحصیل اشتیاق بیشتر نسبت به عمل به دستورات شرع مقدس که در نتیجه پی بردن به اسرار و فلسفه ی احکام خدا، در انسان بوجود می آید.
اما نظر اول که کسی این چنین معتقد باشد که: پیروی و اطاعت از پیغمبر در امر و نهی و حلال و حرام، مشروط به این است که من به جهت و سبب حلیت و حرمت اشیا پی ببرم، مثلا سر وجوب تیمم و علت حرام بودن انگشتر طلا را برای مرد بشناسم و با عقل خود بپذیرم و آنگاه عمل کنم، اگر نه در صورت پی نبردن و نشناختن نفع و زیان موضوعی از طریق عقل و علم و آزمایش دانشمندان و صاحبنظران، به چه میزان و ملاکی، من گفتار پیغمبر را بپذیرم و اعتقاد به واجب یا حرام بودن آن موضوع پیدا کنم. آری! کسی که این چنین معتقد باشد و پیروی از دستورات پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم را، مشروط به درک مصالح و مفاسد اشیا بداند و از این نظر، سوال از فلسفه ی احکام بنماید، این آدم، سخت در اشتباه است و از همان تیپ افرادی است که اشاره شد، از حیث عقاید اولیه و معارف اصلی دین، بسیار ناقصند و تهیدست، مانند کسی است که بدون پی ر یزی و پایه گذاری محکم، بخواهد ساختمانی رفیع بسازد یا از یک گیاه بی ریشه و ساقه، بخواهد سیب و خرما و گلابی بچیند!! او پیش از همه چیز، باید فکر تحصیل اعتقادات حقه و تکمیل معارف باشد تا از طریق استدلال و برهان عقلی، پی به موقعیت فوق العاده «وحی و نبوت» برده و پیغمبر را بشناسد که از صف افراد بشر عادی خارج، و در موقف بسیار اعلایی قرار گرفته است که از مجرای وحی خدا، محیط به تمام آثار و تبعات تمام افکار و اعمال آدمیان در جمیع عوالم هستی از اصحاب پدران و ارحام مادران و حالات جسمی و روحی، زندگی فردی و اجتماعی، و بعد هم جریانات برزخی و محشری می باشد. و بداند حدود و مقرراتی که پیغمبر برای اعمال و افکار انسان ها تعیین می نماید، تراوشات فکر و مغز یک بشر نمی باشد، بلکه کلا سرچشمه گرفته از علم نامحدود و حکمت بی پایان خالق جسم و جان و آفریدگار زمین و آسمان و پی ر یزنده ی تمام نظامات متقنه ی دستگاه عظیم خلقت است. همان نو یسنده ی علیم و حکیمی که با قلم تکو ین، بر صفحه ی هستی، این همه کلمات درخشان پر از اسرار و لطایف نوشته است، از آفتاب فروزان و ماه تابان و ستارگان درخشان و رشد و نمو و تشعب و تقسم حیرت انگیز گیاهان و اصناف گوناگون جانوران، تا برسد به آفرینش بهت آور جسم و روح انسان که هر چه بشر در مسیر علم و دانش و بینش جلوتر می رود، به دقایق و عجایبی از خلقت آشنا می شود که موجب حیرت و اعجابش می گردد. آری! همان نویسنده ی علیم و حکیم است که با قلم تشریع، بر صفحه ی قلب پیغمبرش صلی الله علیه و آله وسلم، کلمات حلال و حرام و واجب و مستحب و خلاصه! حدود و مقررات شریعت را مرقوم فرموده و بر زبانش جاری کرده و تحت عنوان دین و برنامه ی حیات انسانی، تحویل جامعه ی بشر داده است. پس نویسنده ی کتاب تشریع، همان نو یسنده ی کتاب تکوین است. همچنان که در سراسر کتاب طبیعت و خلقت ( تا آنجا که تحقیقات و بررسی های علمی دانشمندان بشری رفته و تصدیق نموده اند) یک موجود بیجا و خالی از فایده و حکمت دیده نمی شود، همچنین در سراسر کتاب شریعت نیز طبعا یک حکم بیجا و یک دستور خالی از فایده و حکمت دیده نخواهد شد. هر چند ما فعلا از درک آن فواید و حکمت ها عاجز باشیم زیرا هر دو کتاب ( طبیعت و شریعت) نوشته ی قلم اعلای حضرت حق و خداوند حکیمی است که علم و حکمتش حد و مرز ندارد و هرگز با مقیاس علم و فکر بشر اندازه گیری نمی شود، بدان جهت که اصلا وجود نامحدود، اندازه و سنجش بر نمی دارد. و لذا این که هوس جاهلانه و توقع نابخردانه ای است که کسی بخواهد تمام آب های اقیانوس کبیر را در یک استکان کوچک جا بدهد، این مثل هم از باب نزدیک کردن مطلب به فهم است، اگر نه موجود نامحدود، قابل نسبت نمی باشد.
و اما نظر دوم که طرح سوال از فلسفه ی احکام، از باب آشنا شدن به فواید و منافع عظیم احکام خدا از لحاظ بهداشت و تهذیب نفس و تعدیل اخلاق و تطهیر اجتماع و تأمین اقتصاد جامع الاطراف و تطبیق با تحقیقات علمی دانشمندان و صاحب نظران در فنون مختلف دانش، صورت بگیرد تا نتیجه ی ارزش و اهمیت احکام و قاطعیت و واقع بینی بیانات اولیای دین و معجزات علمی خاتم النبیین صلی الله علیه و آله وسلم و قرآن شریف، برای انسان با ایمان، بیش از پیش روشن شود، و بر طمأنینه و آرامش نفسش بیفزاید و با اشتیاق شدیدتری، احکام خدا را، به عنوان یک برنامه ی ضروری و مورد نیاز مسلم زندگی بشناسد، و داخل در متن زندگی نموده و با احساس احتیاج حتمی به برنامه ی دین، از آن استقبال نماید. البته این نظر، نظری است بسیار صحیح و با ارزش و هیچ گونه منعی نه از جانب عقل و نه از ناحیه ی قرآن و روایات، نسبت به این نظر نرسیده بلکه تشویق و ترغیب هم نموده و فتح باب فرموده اند. می بینیم که قرآن کریم ، در مواضع متعدد، بسیاری از احکام را مقرون به سر حکمت آن حکم بیان می فرماید و با این روش، پیروان خود را به صراط تحقیق تعمق، هدایت کرده و آن ها را وا می دارد با حکم و اسرار احکام الهی آشنا شوند و از هر دستورالعملی، فایده و غایت آن را در نظر بگیرند و با روشن بینی و هدف جویی، وارد میدان عمل شوند. مثلا بعد از بیان حکم روزه ی ماه مبارک رمضان، با جمله «لعلکم تتقون» ( سوره بقره / آیه 183)، اشاره به سر وجوب و فلسفه حکم می کند و می فرماید: روزه برای آن است که واجد روح تقوا و ملکه ی خودداری از گناه گردید. فلسفه ی نماز را در آیه ی شریفه ی «و اقم الصلوة لذکری» (سوره طه / آیه 14) یاد خدا و توجه روحی دایم به خدا داشتن، نشان می دهد که غفلت از خدا، منشأ هرگونه پلیدی آلودگی به گناه است. یا در آیه ی مربوط به حجاب زن و لزوم فاصله گرفتن مردان از زنان، می فرماید: «ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهن» (سوره احزاب/ آیه 53)، این روش، برای حفظ طهارت و پاکی دل های مرد و زن موثرتر است. با این بیان، فلسفه ی حجاب زن، طهارت زندگی و پاکی از پلیدی های روحی و آلودگی های بی حد و حصر اجتماعی (که جامعه ی کنونی ما و تمام دنیا، آثار شوم و شرم آور آن را به چشم خود می بیند و ننگین تر از این را هم خواهد دید)، نشان داده است. و در آیه ی مربوط به حج، بعد از آن که مردم را به وسیله ی پیغمبرش صلی الله علیه و آله وسلم دعوت به زیارت خانه خدا می فرماید، با جمله ی کوتاه «لیشهدوا منافع لهم» (سوره حج /آیه 28) اشاره به فلسفه ی اجتماع عظیم امت های اسلامی در مرکز واحد، نموده و اسرار و فواید روحی و اخلاقی، سیاسی و اجتماعی و خلاصه! منافع و بهره های فوق العاده بزرگ دنیایی و عقبایی را مترتب بر عمل عبادی حج، نشان می دهد که همین کتاب حاضر، به منظور ارائه ی قسمت هایی از همان منافع و فواید عظیمه ی حج، نگارش یافته است. امید از کرم که نگارنده را موفق به اتمام آن بفرماید. آمین یا رب العالمین! و همچنین در لسان روایات و احادیث بسیاری از رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام سخن از اسرار و منافع احکام، به میان آمده و هرگز راه سوال و فهم اسرار را به روی مردم نبسته اتد بلکه به سوالات مردم در این زمینه جواب ها داده و تا آنجا که مستلزم فسادی نبوده، منعی نفرموده اند. کتاب معروف «علل الشرایع» که تألیف یکی از بزرگان علما و محدثان شیعه، مرحوم محمد ابن بابویه، ( شیخ صدوق) رضوان الله تعالی علیه است، در این باب نوشته شده و حاوی اخبار و احادیثی است که در زمینه ی بیان حکم و اسرار احکام، از ناحیه ی پیشوایان دین علیهم السلام صادر شده است. پس این مطلب به جای خود صحیح و سوال از فلسفه ی احکام بر اساس نظر دوم که بیان شد، کاملا متین است و عقلا و نقلا مورد تصدیق و تأیید است.
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی- حج، برنامه تکامل – از صفحه 111 تا 114 و صفحه 120 تا 122
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها