داستان مبالغه بهمنیار درباره استادش بوعلی سینا

فارسی 1952 نمایش |

غالبا قصه ی بوعلی سینا و بهمنیار را شنیده ایم. بوعلی مرد نابغه ای بود و شکی در آن نداریم که از نوابغ بشری است. در تفکر و تعفل بسیار عالی بود. خیلی  چیزها را هم کشف کرد. خیلی اسرار را فهمید. بهمنیار شاگرد مبرزش بود و خیلی در مورد استادش غلو می کرد، به او می گفت: شما با این نبوغ اگر ادعا کنید که پیامبر هستید، مردم می پذیرند و دنبال شما می آیند. بوعلی گفت: من کجا و پیغمبر کجا؟ ولی بهمنیار بسیار اصرار کرد. بوعلی منتظر فرصتی بود که جوابی به او بدهد. زمستانی با هم به سفر رفته و در اتاق گرمی خوابیده بودند. اواخر شب بود که بوعلی از خواب بیدار شد. صدایی از بیرون شنید. صدای موذن بود. موذن بالای مناره رفته و اذان می گفت. دید فرصت خوبی است برای تنبیه دادن به شاگردش. صدا زد: بهمنیار، بهمنیار، برخیز! من تشنه ام، بیرون اتاق کوزه ی آب هست، برای من آب بیاور. بهمنیار سرش را از زیر لحاف بیرون آورد. دید هوای اتاق سرد است، چه برسد به بیرون اتاق! دید از زیر لحاف بیرون آمدن مشکل است، بنا کرد عذر تراشیدن و گفت: جناب استاد، شما خودتان طبیب هستید و می دانید در این موقع که بدن شما گرم است، خوردن آب سرد بسیار مضر است و برای معده ی شما ضرر دارد. بوعلی گفت: من خودم طبیب و استاد تو هستم و این را خوب می دانم، ولی من تشنه ام. برخیز. برو بیرون و آب بیاور. شاگرد تکانی خورد ولی قادر به رفتن نبود، عذرخواهی کرد و عاقبت بلند نشد بعد بوعلی گفت: بهمنیار. من تشنه نیستم ولی خواستم تو را تنبیه بدهم. ببین این صدا از کجا می آید. گوش داد. صدای موذن را شنید گفت: صدای موذن است؛ گفت: کجاست؟ گفت: کنار دروازه ی شهر و بالای مناره اذان می گوید. بوعلی گفت: ببین کسی که اذان به نام او گفته می شود چهار صد سال پیش آمده، یک دستور مستحبی داده و رفته. فرمان او این مرد را از رختخواب گرم بیرون کشیده و توی این هوای سرد زمستانی برای اذان گفتن بالای مناره رفته و فریاد می زند: «اشهد ان محمدا رسول الله». پیامبر یعنی او که کلامش دل ها را تکان داده و جان ها را مجذوب خود ساخته است، ولی من که الان زنده ام و تو هم شاگرد من هستی نتوانستم تو را از میان رختخواب بلند کنم که برایم آب بیاوری. آن وقت صد سال بعد از مرگ من کسی دنبالم می آید و به حرفم اعتنایی می کند؟ الان که زنده ام حرف من در تو، که شاگرد من هستی و از همه به من نزدیکتری، تأثیری نمی کند، چطور حرف من بعد از من در دنیا اثر می کند؟ این کار مخصوص انبیاء علیهم السلام است.

منـابـع

سیدمحمد ضیاء آبادی- خاتم انبیاء (ص)، رحمت بی انتها – از صفحه 13 تا14

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها