علائم و نشانه های کمرویی
فارسی 1244 نمایش |کمروئی در افراد، از کوچک و بزرگ جلوه هائی دارد که هرکس در سایه مختصر معاشرتی می تواند آنها را دریابد، ولی در عین حال جنبه هائی هم قابل ذکرند که شاید از دید عامه پنهان باشند. در این بحث سعی داریم مجموعه علائم و نشانه هائی که از حالات و رفتار بدست می آوریم، مورد بررسی قرار دهیم.
الف- جلوه های ظاهری و بدنی:
در این زمینه از علائم و آثاری یاد می کنیم که اهم آنها بدین قرارند:
- سرخ شدن صورت، گوش، بنا گوش و...... در مواردی به صورت کلی دگرگونی رنگ- رگ های صورت قطر بیشتری پیدا کرده و خون بیشتری وارد چهره شده و آدمی سرخ می شود و این گشادی رنگ برای تخلیه هیجان است.
- عرق کردن در موارد شدید کمروئی و در نتیجه داشتن دستهای مرطوب و یا عرق در زیر بغل
- لرزش دست و پا و لب به گونه ای که قادر به انجام حرکات و یا سخن گفتن نیست و یا لکنت زبان پیدا می کند.
- خشکی بزاق دهان و یا توقف کار غدد براقی و خشکی لب و زبان به گونه ای که در کام نمی گردد.
- صدای ضعیف و بند آمدن سخن که نتواند مقصد خود را تفهیم کند.
- پیدایش اختلال در کار مثانه به گونه ای که در مواردی کنترل از دست می رود.
- ضعف در بدن به صورتی که فرد قادر به سرپا نگه داشت خود نیست و نمی تواند حرکت کند.
- تپش قلب که در موارد حاد و سخت ممکن است به سکته منجر گردد.
- پیدایش حالت استفراغ، اسهال، انقباض عضلات، احساس اینکه دل می خواهد از جایش کنده شود.
ب- در حالات افراد کمرو:
در حالات افراد کمرو می توان موارد زیر را کم و بیش ملاحظه کرد:
- حالت دستپاچگی که ناشی از اغتشاشات درونی است طوریکه نمی توان خود را کنترل کند.
- حالت انتظار شکست به صورتی که گوئی خطری و یا محرومیتی متوجه اوست.
- حالت وابستگی شدید به افراد از جمله والدین و مربیان و حتی دوستان و دائما در پناه آنها هستند.
- حالت عقب نشینی به هنگامی که با مشکلی و دشواری خاصی مواجه شود.
- حالت وحشت از جمع به صورتی که بازی در جمع را محکوم و سرکوب می کنند و حتی حاضر نیستند با دیگران تماس جسمی یا فکری داشته باشند.
- شخصیت غیرعادی به صورتی که همه درمی یابند که آنان زیادتر از حد به خود متوجهند.
- حالت تردید و دو دلی و عدم اطمینان که نمی دانند به کدام سوی حرکت کنند.
- حالت ترس از انتقاد و از تکذیب دیگران و نگاه دیگران و حتی ترس از سایه خود.
- حالت توجیه برای اطمینان بخشیدن به خود و ثابت کردن اینکه به شخصیتشان لطمه ای نخورده است.
- حالت فروتنی، و سر بزیر داشتن و به دنیای ذرون خود وارد بودن و در فکر خود غوطه ور شدن.
- حالت خواب و رویا و خیال حتی در بیداری و مخصوصا در تنهائی انزوای خود.
- در کل حالاتشان غیرعادی است به گونه ای که با مختصر برخوردی می توان آن را تشخیص داد و بهت زده و ماتند، ساکتند و آرام.
ج- رفتار آنان
افراد کمرو رفتار خاصی دارند که باز هم می توان از مشاهده افراد کمرو از آن سر در آورد.
- رفتارشان ناشیانه، ناشی از دستپاچگی در راه رفتن، در پذیرائی در برخوردها، بی لطافت و خشک است.
- خنده شان توام با اکراه و نوع خنده شان پوزخند است.
- چنان حرکت می کنند که گوئی بار سنگین سر خود را به زحمت می کشند.
-در راه رفتن دچار نارحتی هستند چون پایشان سفت به زمین کشیده می شود.
- حال و حرکتشان ناموزون، بی نظم است چنانکه گوئی در محیطی پر از دشمن زندگی می کنند.
- از رفتارشان بی جراتی، بی شهامتی می بارد، ناشیگری، سستی، عدم اطمینان، کم حرفی، رخوت و بی تفاوتی در کارشان کاملا به چشم می خورد. می خواهند به هر صورتی است خود را از برخورد و درگیری و از گفتگوها دور دارند. اگر مساله نوشتن مطرح باشد حاضرند موضوع و مطلب خود را بنویسند به شرطی که ناگزیر نشوند از نوشته خود دفاع کنند و دوباره در مجلسی حاضر گردند.
د- در مواضع علیه مشکلات:
آنان در برابر مشکل به گونه ای هستند که می توان گفت ایستادگی ندارند و اغلب جا خالی داده و از آن می گریزند. در بن بست ها و مخمصه ها احساس می کنند ادرار دارند و این امر آنها را در فشار می گذارد و گرفتاریشان این است که رویشان نمی شود از دیگران نشانه دستشوئی را بپرسند. آنها هرگز درباره مساله ای که حتی از آن آگاهی و نسبت به آن اطمینان دارند پافشاری نمی کنند زیرا می ترسند مچشان وا شود و یا در حین دفاع زبانشان بگیرد. در حین سخنگوئی در حالی هستند که گوئی میان دو نیروی متخالف گیر کرده اند و قادر نیستند حق مطلب را ادا کنند. در حین سوال و جواب احساس دارند که می خواهند محاکمه شان کنند و به همین نظر نمی توانند مدت زیادی دوام بیاورند. ترس دارند از اینکه عملی را بالاستقلال انجام دهند، شاید بدان خاطر که در کودکی بیش از حد، حمایت دیده اند و برای از دست دادن چنان وضعی وحشت دارند. در برابر حل مساله گاهی نومید می شوند و گمان دارند در تمام مدت عمر به همین موضع خواهند ماند. مسائل و دشواریشان را بیش از حد بزرگ می کنند، با اینکه مساله شان بسیار کوچک و مبتذل است.
هـ - در احساس و تحلیل:
احساس آنها درباره خود و امور به گونه ای دیگر است و اهم احساس هایشان عبارت است از:
- احساس مورد استهزاء بودن و اینکه عده ای تماشاچی اوضاع هستند.
- احساس حقارت و پستی و عدم کفایت در وجدان خویش و در نتیجه گوشه گیر می شوند و میل به حرف زدن ندارند.
- احساس کم توجهی دیگران به او که این خود بر احساس پستی او می افزاید.
- احساس اینکه مودب است و خوش برخورد و دیگران از این موقعیت سوء استفاده می کنند.
- احساس اینکه دیگران حرف و حال او را نمی فهمند.
- احساس گنگی و آشفتگی در خود، به گونه ای که این امر سریعا در او پیشروی می کند.
-احساس گناه و پشیمانی و گمان اینکه رفتار بدی داشته و انجام وظیفه نکرده و از این عمل ناراحتند.
- احساس اینکه دیگران عیوب او را بزرگ کرده اند و همیشه او را تحت نظر دارند تا درباره اش به بدی داوری کنند.
- احساس اینکه مانعی در سر راه رشد آنهاست و برایشان خطر ایجاد می کند.
- احساس اینکه مشکلشان غیرقابل حل است و در این راه چیزهائی را می بینند که دیگران نمی بینند.
- گاهی احساس می کنند که آلت دست دیگرانند و باید اسیر افکار واهی و خیالات خود شوند.
و- در روابط و برخورد:
اینان دائما در جامعه در قفسند، آنچنانکه گوئی دست و پا ندارند تا حرکت کنند. در بین جمع جز ترس نمی فهمند. تماس و ارتباط اجتماعی برایشان سخت است و بر این اساس دائما شکافی بین آنها و اجتماع است. از اجتماع در حال فرار هستند و از تماس با دیگران و همسالان اکراه دارند و می کوشند با کوچکترها بازی کنند. اینان در حین معاشرت جرات ندارند به روی کسی نگاه کنند. حیاه و شرمشان چنان بر آنان غلبه دارد که از نظر دیگران خود را پنهان می کنند. برایشان بسیار دشوار است که خود را در شرایط خاص با دیگران وفق دهند و یا در جوار دیگران زندگی کنند. به روابط خود با دیگران مطمئن نیستند و این ناراحتی خود سبب تشویق هاست، برقرار کردن روابط برای آنها همه گاه با نوعی کشمش جدی و دغدغه همراه است. تردید دارند که آیا ارتباط پیدا کند یا نه، و در این مورد گاهی دچار تردید است.
ز- در معاشرت ها:
اینان وحشت دارند که در میان جمع حرف بزنند و دوست ندارند که مورد سوال واقع شوند. به هنگامی که فرد کمرو مورد سوال قرار می گیرد به گونه ای است که گوئی نمی شنود و حتی چشمش سوال کننده را نمی بیند. اسیر ترس و احساس خویشند و اگر هم حرف بزنند کلماتی نامفهوم دارند. در معاشرت ها دست و پای خود را گم می کنند. هرچه را بشنوند تایید می کنند. از صدای خود وحشت دارند، از حرف زدن در خضور بیگانگان دچار تردیدند. در کلاس سعی دارند در ردیف عقب بنشینند و سر خود را پشت سر دیگران پنهان کنند تا مورد سوال قرار نگیرند. وقتی حرفی به میان آید زیاد درباره یک جمله فکر می کند و در خود فرو می رود که نکند سخن بی حسابی از او شنیده شود و این خود نوعی فلج عاطفی در کلام برایشان پدید می آورد. اینان طرف خطاب خود را مشوش می دارند و از گفتگوی منطقی با دیگران می پرهیزند و سعی می کنند به گونه ای غیرطبیعی باشند. اگر در جائی لازم باشد که از کسی تعریف کنند خجالت می کشند و گمان دارند در شأن او نیست برای دیگران حرف بزند.
ح- در امر تحصیل و آموزش:
گفتیم در کلاس وضعی عادی ندارد، می ترسد که طرف خطاب معلم قرار گیرد و یا اگر مساله ای را نمی داند از معلم بپرسد. بدین نظر اینان اغلب در آخر کلاس و در صفی هستند که تنها باشند و کمتر مورد پرسش قرار گیرند. از روبروئی با معلم هراس دارند. اگر معلم از آنها سوالی کند همه آموخته های خود را فراموش می کنند. دوست دارند معلم درس را یک طرفه بیان کند، سوال و جوابی جز در در چارچوب امتحان، آن هم امتحان کتبی مطرح نباشد. درسی را که نفهمیده سوال نمی کند. به هنگام پس دادن درس همه چیز از پادش می رود. در ادای توضیحات سعی دارند سریع، فشرده و ناقص حرف بزنند و زودتر خود را راحت کنند. در کلاس می ترسد حرف بزند مورد تمسخرقرار گیرد، یا دیگران سر به سرش گذارده و قضاوت نادرستی درباره اش داشته باشند. کمتر حرف می زنند و کمتر احساس خود را بیان می کنند. به دنبال دوستانی می روند که همانند خودشان و کم حرف است، سر به سرش نمی گذارند و کاری به کارش ندارند. این دوستان اغلب از او خردسالترند. در حین پاسخ به سوالات چشمانی اشک آلود پیدا می کنند، تمایل به گریز از خود دارد. در اندرونش آشوبی برپاست، عرق می ریزد، ترس دارد و.....
ط- در بازیها و مسابقات:
آنها معمولا در بازیها و مسابقات شرکت نمی کنند از ترس آنکه مبادا در آن شکست بخورند و یا مورد انتقاد واقع شوند. در بازیهائی شرکت دارد که در تنهائی و با آرامی صورت گیرد مثل عروسک بازی، تاب بازی و یا جمعشان بسیار بوده و او در آن گم باشد و معمولا دوستانشان هم به گونه ای نیستند که راه و روششان را در جمع هموار سازند. در مسابقه ای شرکت می کنند که احتمال پیروزی در آن بسیار باشد و اگر رقیب داشته باشند و قدرت و حیثیتی برایشان پدید آید، در آن سعی دارند دست از پا خطا نکنند و آبرویشان بی جهت ریخته نشود. آنها حتی در بزرگی هم اینچنین اند و اغلب در ورزشهائی چون شنا، اسکی و اموری که در آن قضاوت دیگران کمتر مطرح است وقت گذاری می کنند. در آنگاه که برایشان پیشروی پدید آید دچار شک و تردید بوده و از قبول پیروزی بیم دارند. برای اینکه عدم جرات و کمروئیشان در بازی حفظ شود سعی دارند با افرادی کوچکتر از خود بازی کنند ولی در کل ترجیح می دهند که در بازی و مسابقه تماشاچی باشند و در گوشه ای بنشینند و سرگرم تماشا گردند.
ی- و در کل:
بیان همه جنبه های جیات از حالات و رفتارشان دشوار است و به طور خلاصه از جمع فرایند، در انجام دادن عملی ترس بر او غلبه می کند، رفتارش ناشیانه است، در میان جمع لیوان از دستش می افتد و می شکند، غذایش از بشقاب بیرون می ریزد، و این خود عاملی برای غلبه احساس بی کفایتی در آنان است. در مدرسه و کلاس آرامند و از شاگردان خوب به حساب می آیند در حالیکه دیگران از درد درونشان بی خبرند. از شدت حیا در کلاس خوب نمی بینند، خوب نمی شوند، خوب استدلال نمی کنند. سعی دارند رفتار و کردار خود را مخفی دارند، توجه دیگران به سوی آنها معطوف نشود. گمانشان این است دیگران از وضع آنها خبر دارند و این خود بر دامنه مشکلشان می افزاید و سبب هراس و تاسف می شود. اینان به واقع عمل خود را محکوم می کنند ولی در ظاهر برای کمروئیشان دلیل می تراشند. می گوید چرا با او حرف بزنم؟ او همان کسی است که در فلان جا بی ادبی کرد، آبرویم را برد و.... و یا می گوید مودب کسی است که کم حرف باشد، با حیا باشد، حرمت خود و دیگران را نگه دارد و.....و با این تحلیل ها سعی دارند خود و عمل خود را معقول جلوه دهند. اینان به خاطر احساس رنج و نا امنی و یا احساس بی کفایتی و حقارت از ناشادترین کودکان به حساب می آیند. در برابر خواسته دیگران فورا به اجابت برمی خیزند که این خود خطری بزرگ است. از پذیرش انتقاد فراری هستند از پرسش و سوال که حق آنهاست خود را محروم می کنند.....
منـابـع
دکتر علی قائمی- خانواده و مسائل عاطفی کودکان – از صفحه 292 تا 299
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها