نمونه ای از دوستداران حقوق بشر و قوانین آنها
فارسی 1218 نمایش |اصول حقوق طبیعی انسان ها در مغز های متفکرین نفوذ داشته و قوانین و فرهنگ بشری در طول تاریخ با توجیه ادیان الهی تأثیر قطعی داشته که ذیلا به نام چند تن از رشد یافتگان و نمونه ای از قوانین قابل استناد بشری اشاره می رود:
یک – ذوالقرنین
بنابر تحقیقات علامه محقق سید محمدحسین طباطبایی در جلد 13 تفسیر المیزان، در تفسیر آیه 83 از سورة الهکف، ذوالقرنین که از مردان الهی و تکامل یافته بود، به کورش تطبیق شده است. گفته شده است: «کورش (560 ق م) در حکومت و سلطنت خود، فرامین یا منشوری را رسما اعلام کرد که مقداری قابل توجه حقوق و آزادی های بشری را در خود نهفته دارد». گزنفون (Xenophanes ) درباره کورش چنین می گوید: «او توانست دلهای مردمان و ملل را طوری رو به خود کند که همه می خواستند جز اراده او چیزی بر آنها حکومت نکند». مطابق عبارتی که از گزنفون نقل کردیم، استنباط می شود این شخص حقوق و آزادی های ملی را که بر آن ها حکومت می کرد، بر مبنای عدالت و آرمان مقرر نموده بود. این نکته تقریبا مورد اتفاق مورخان است که کورش، مقدسات ملل را محفوظ و محترم می شمرده است.
دو- اصول مذهب اسه
اصول مذهب ملت اسه (قومی از یهود)، این بود که: «نسبت به تمام افراد بشر رعایت عدالت را نموده و به هیچکس بدی نکنند و از ظلم بری باشند...».
سه – رواقیون ( Stoics )
رواقیون در قرن چهارم پیش از میلاد، به رهبری فلسفی زنون( Zen on ) رواقی قبرسی یا فنیقی، مبنای تفکرات خود را درباره انسان، این چنین قرار داده بودند: اصلی ترین و عالی ترین جنبة اخلاق و سیاست رواقی، احساس اشتراک و همکاری است که نه تنها باید در مورد اهل میهن و کشور انجام شود بلکه باید با تمام مردم جهان چنین باشد... رواقیان را از لحاظ تاریخ، باید نخستین مردم معتقد به جهان وطنی دانست. این عقیده وحدت نوع بشر، یکی از منابع اصلی قانون رومی حقوق اشخاص است که قانون ملت ها و قانون طبیعت بشمار می رود. در اینجا دیدگاه چند تن از نخبگان رواقیون مورد اشاره قرار می گیرد:
الف- مارکوس اورلیوس ( Marcus Aurelius 120ق) امیراتور روم و یکی از فلاسفة رواقیون است. او می گوید: من دارای دو میهن هستم: یک میهنم روم است، به اعتبار این که امیراتور این کشورم؛ میهن دیگرم جهان است، به اعتبار این که انسانم. خیر و نیکویی آن است که وجود شخص برای هر دو میهن نافع باشد. زنهار فراموش مکن که مردم با تو برادرند. منتسکیو (Montesquieu ) درباره رواقیون چنین گفته است: در ادوار گذشته، مسلک های فلسفی چندی در میان افراد بشر پیدا شد که هریک از آنها را می توان به منزلة یک مذهب دانست. در میان مسالک فلسفی مختلفی که در ادوار قدیم به وجود آمد، هیچ یک از آن ها برای سعادت نوع بشر، و بهتر و شایسته تر از مسلک فلسفی که زنون رواقی آن را وضع کرده، نبوده است.
ب- سیسرون ( Ciceron 43-106 میلادی) معتقد است: حقوق مبتنی بر عقیده و ظن نیست، بلکه عدالت طبیعی ثابت و لازم وجود دارد که بر وجدان آدمی پایه گرفته است. (این مفهوم به بهترین وجهی به وسیله سیسرون شرح شده است). در دنیا قانونی حقیقی، معقول و موافق طبیعت وجود دارد که در سرنوشت هر یک از ما مخمر بوده، تعبیر ناپذیر و سرمدی می باشد.... و برای آن نبایستی در جستجوی مفسر یا مشرح دیگری بود. قانونی مخصوص رم و قانون دیگری مخصوص آتن، قانونی برای حال و قانون دیگری برای آینده وجود ندارد، بلکه قانون برای همه ملل و تمام ازمنه یکی بوده، ثابت و سرمدی است... کسی که از این قانون اطاعت نکند، از خویشتن می گریزد و طبیعت انسان را از نظر دور می دارد و با این عمل را به بدترین مصائب تن می دهد گرچه به خیال خود، از آلام دیگری گریخته باشد.
ج- سنکا ( Seneca 4ق م-65 میلادی) درباره غلامان چنین می گوید: تو آنان را غلام می نامی، حال آن که آنان را باید انسان بنامی و همنوع خود بشناسی. آن کسی را که غلام می نامی، دارای منشأیی چون توست؛ در زیر همان آسمان به سر می برد که تو به سر می بری و همان هوایی را استنشاق می کند که تو استنشاق می کنی. او نیز چون تو زندگی می کند و چون تو می میرد، و به عبارت دیگر، از لحاظ زندگی و مرگ با تو برابر است.
منـابـع
محمدتقی جعفری- حقوق جهانی بشر – از صفحه 23 تا 25
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها