اقسام شخصیت ها در اعلامیه جهانی حقوق بشر اسلامی
فارسی 412 نمایش |انسان ها با نظر به وضع شخصیتی، از دیدگاه اسلام به شش قسم عمده تقسیم می شوند:
قسم اول- انسان هایی که به مرحله رشد و تکامل شخصیتی نرسیده و از هیچگونه معرفت و فرهنگ و عملی – جز آن مقدار که به حیات طبیعی محض خود آنان مربوط باشد- بهره مند نیستند. اصطلاح «انسان های ابتدایی» درباره این قسم از انسان ها بسیار مناسب است.
قسم دوم- انسان هایی که تا حدودی در مسیر رشد قرار گرفته و توانسته اند به درجه ای از معرفت و فرهنگ و عمل برسند که زندگی اجتماعی را با قوانینی که برای آن ضروری است، بپذیرند و احترام شخصیت مردمی را که با آنان همزیستی دارند، به جای بیاورند.
قسم سوم- انسان هایی که از این درجه پیش تر رفته و دریافته اند این زندگی و جهانی که در آن به سر می برند، بدون تکیه به عالمی فوق آن دو، قابل تفسیر و توجه نیست؛ درحالی که عقل و وجدان آنان حکم می کند باید این زندگی و جهانی که در آن به سر می برند، تفسیر و توجیه شود. به همین جهت، برای تأمین ارتباط وجود خود با عالم فوق هستی، به اضافه اعمالی که برای اداره «حیات طبیعی محض» خود انجام می دهند، تکالیفی را به جای می آورند.
قسم چهارم- انسان هایی که به یکی از ادیان حقه الهی، مانند یهود، نصاری و دین زرتشت و اسلام گرویده، عقاید مخصوص این ادیان را پذیرفته و به دستورهای آن عمل می کنند. جامع مشترک این ادیان، دین الهی ابراهیم خلیل علیه السلام است.
قسم پنجم- مسلمانان هستند که به اضافه اعتقاد به نبوت همه انبیای الهی و تصدیق متن اصلی دین حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام، دینی را که محمد بن عبدالله از جانب خدا آورده است، پذیرفته و به آن عمل می کنند. این دین، مطابق آیات قرآنی، «اسلام» نامیده می شود و بیان کننده دین و ملت ابراهیم است که جامع مشترک تمام ادیان الهی است.
تبصره1- بدان جهت که ملاک ارزش در پنج قسم در انسان های مزبور، رشد و کمال انسانی است، هر اندازه مختصات رشد و کمال در انسان های هر یک از اقسام گذشته بیش تر باشد، به همان مقدار، اشخاص آن قسم دارای ارزش خواهند بود. به همین جهت است که در آیات قرآنی، آن گروه از اهل کتاب که دارای مختصات انسانی بیشتر بوده اند، مورد مدح و تحسین قرار گرفته اند، از آن جمله: «و من أهل الکتاب من إن تأمنه بقنطار یوده إلیک و منهم من إن تامنه بدینار لا یوده إلیک إ لا ما دمت علیه قائما» ( آل عمران /آیه 75)، «و از اهل کتاب کسانی هستند که اگر یک قنطار امانت به او بسپاری، آن را به تو رد می کند، و از اهل کتاب کسانی هستند که اگر یک دینار هم امانت به او بسپاری، به تو برنمی گرداند، مگر تا موقعی که قیام به آنان نموده باشی».
هم چنین، از دیدگاه فقه اسلامی، اگر کسای از اهل کتاب در مسائل قضایی بر ای رفع خصومت به مقامات قضایی اسلامی مراجعه نمایند و دو صنف شاهد از خود اهل کتاب حضور داشته باشند که یکی مقید به احکام دینی و راستگو باشد و دیگری بی قید و غیر عادل و کاذب، بدون تردید، از دیدگاه قضایی اسلام، صنف اول مقدم است، و این یک حکم تعبدی محض نیست. بلکه ناشی از قانون عقلی بدیهی است که برای کشف واقعیات، همواره از انسان های مورد اطمینان تبعیت می شود. همچنین، در انتخاب شخص شایسته برای مدیریت گروهی و کشوری در منطقه های متنوع زندگی اجتماعی، به طور فطری و به حکم عقل و وجدان، انسان هایی منظور می شوند که دارای ایمان به ایدئولوژی انسان بوده و راستگوتر و راستکارتر و مورد اطمینان تر باشد و با انتخاب اشخاص شایسته و استشهاد از انسان های صادق و عادل، هیچکس نمی تواند بگوید چنین انتخاب و استشهادی مخالف اعلامیه جهانی حقوق بشر است، زیرا موجب جدا کردن انسان ها از یکدیگر و ترجیح بعضی از آنان بر دیگری است! جمله بسیار مشهور سرور شهدای راه حق و حقیقت، امام حسین بن علی علیه السلام نیز بیانگر همین امر است، آنجا که می فرماید: «ان لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا أحرارا فی دنیاکم»، «اگر هم دینی ندارید و از معاد نمی ترسید، حداقل در دنیایتان آزاد مرد باشید».
این جمله جاودانی با کمال صراحت می گوید: اگر انسان ها دینی هم نداشته باشند و از این عظمت و ارزش الهی و انسانی برکنار باشند، دست کم اگر به پاره ای اصول انسانی برای تأمین زندگی دنیوی خود پایبند باشند، بهتر از کسانی خواهند بود که به هیچ اصل و قاعده ای پایبند نیستند.
تبصره 2- ملاک تقوا و فضیلت درباره ارزش، به همه اقسام پنجگانه انسان ها قابل تعمیم است و هر انسانی که از اصلی از اصول با ارزش حیات تبعیت کند بهتر از انسانی است که از آن اصل پیروی نکند، اگر چه ادعای اسلام داشته باشد.
توضیح: اسلام- چنان که اشاره کردیم زمینه رشد و کمال را در انسان بوجود می آورد. اگر آدمی عقل و وجدان خود را تقویت کند و عقاید اسلامی را با آن دو نیروی الهی بپذیرد و اعمال صالحه انجام بدهند، در مسیر رشد قدم خواهد برداشت: «فمن أسلم فأ ولئک تحروا رشدا» ( جن/ آیه 14)، «کسانی که اسلام بیاورند، پس آن ها هستند که در مسیر رشد قرار گرفته اند».
بدیهی است ادعای اسلام بر زبان پیامبر اکرم نیز جاری شده و او خود را مسلمان خوانده است. همچنین، همه کمال یافتگان انسانی مانند علی علیه السلام، مالک اشتر، سلمان فارسی، عمار، اویس قرنی و نیز ائمه معصومین علیهم السلام، در برابر اینان، جانوران پلیدی چون یزید بن معاویه و ابن زیاد و «تیمور لنگ» ها نیز خود را مسلمان قلمداد کرده اند. حال، اگر فرض کنیم انسان هایی وجود دارند که رسما ادعای اسلام ندارند، ولی دارای اخلاق عالی انسانی هستند، یعنی هم شخصیت آنان با زیبایی معقول آراسته شده و دیگر افراد جامعه از آنان بهره مندند، وجود چنین کسانی بر مسلمان های ضد اسلام، ترجیح دارد.
قسم ششم- انسان هایی رشد یافته در اسلام که به درجه تقوا نائل آمده و شایستگی کرامت ارزشی را، که در آیه شریف: «إن أ کرمکم عند الله أ تقاکم» (حجرات/ آیه 13)، «با کرامت ترین شما نزد خداوند، باتقواترین شماست» گوشزد شده، بدست آورده اند.
منـابـع
محمدتقی جعفری- حقوق جهانی بشر – از صفحه 77 تا 80
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها