راههای انجام شده برای ریشه کن کردن بردگی در اسلام

فارسی 729 نمایش |

اگر پدیده بردگی را درست بررسی کنیم، خواهیم دید این پدیده در دوره های گذشته، مستند به ریشه های بسیار عمیق اجتماعی و اقتصادی و بلکه فرهنگی بوده و مبارزه با آن، کار آسانی نبوده است. همه می دانیم دو ستون بزرگ تمدن مغرب زمین ( افلاطون و ارسطو)، این پدیده را با کمال صراحت یک قانون اصیل اجتماعی تلقی کرده و فلسفه های سیاسی و اجتماعی خود را روی آن بنا نهاده بودند. البته ما نمی خواهیم از این که دو شخصیت مذکور از بردگی دفاع کرده اند، به انسانی بودن آن استدلال نماییم، بلکه می خواهیم این قضیه را که پدیده بردگی موضوعی بسیار ریشه دار بوده، با اصرار علمی و فلسفی این دو شخصیت بسیار مشهور به اثبات برسانیم. با این جریان (استحکام شدید ریشه های بردگی در جوامع باستانی)، اگر پیامبر اسلام به مبارزه فوری و بی امان با پدیده بردگی اقدام می کرد، به متلاشی شدن رشته های زندگی اجتماعی و اقتصادی آن دوران منتهی می گشت. بدین جهت بود که قانونگذار بزرگ اسلام، با تکیه به وحی خداوندی و صفای کامل روحی که واقعیات را در اختیار او می گذاشت، با منطق بسیار روشن، برای آزادی بردگان و ریشه کن ساختن آن اقدام فرمود و به تدریجی که ذیلا بعضی از طریق آن را بیان می داریم، در روزگاری نسبتا کوتاه این پدیده را ریشه کن نمود:

1-  او در بیان فضایل و رذایل اخلاق انسانی و ارزش های والای بشری، هیچ تفاوتی میان آزاد و برده نگذاشت. به عنوان نمونه، روایتی است معروف از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله که فرمود: «خلق الله الجنه لمن اطاعه و ان کان عبدا حبشیا و خلق الله  النار لمن عصاه و ان کان سیدا قرشیا»، «خداوند متعال بهشت را برای کسی آفریده است که او را اطاعت کند، اگرچه برده حبشی باشد، و خداوند متعال دوزخ را برای کسی آفریده است که او را معصیت نماید، اگرچه سید قریشی باشد»

2- در جوامع اسلامی بردگان توانستند با ابزار لیاقت، مناصب بسیار عالی را به دست بیاورند، در صورتی که در اقوام و ملل دیگر، با بردگان طوری معامله شد که گویی انسان نیستند!

3- اگر کنیزی از مردی آزاد دارای فرزند می شد، به عنوان «ام الولد» آزاد می گشت.

4- آن قسمت از بردگانی که می توانستند برای آزادی خود به فعالیت هایی بپردازند، با مالکان خود قرارداد می بستند که قیمت خود را به دست آورده و خود را آزاد کنند. این قرارداد در فقه، «مکاتبه» نامیده می شود.

5- روایات بسیار فراوانی در اجر و پاداش های بسیار بزرگ برای آزاد ساختن بردگان، از پیامبر اکرم و ائمه علیهم السلام وارد شده که دلالت صریح به استحباب موکد در آزاد کردن بردگان می کند. حتی گاه ارزش و اجر بسیار مهم آزاد ساختن برده را در روایات برای بیان اجر و عظمت کارهای بزرگ مثال آورده اند، مانند این که گفته شده: اگر کسی انسانی را از اضطراب سخت نجات دهد، مانند این است که برده ای را آزاد کرده باشد. معلوم است که گاه سختی اضطرار به اندازه ای است که نجات دادن یک انسان از چنان اضطراری، مساوی با احیای اوست. در حقیقت، آزاد ساختن یک برده، مانند احیای او بوده است.

6- کیفر بسیاری از گناهان، آزاد ساختن برده ها مقرر شد.

7- می توان گفت: اساسی ترین عامل برده گیری، جنگ هایی بود که همواره جوامعی که غالب بودند، هر چه می خواستند، از ملل مغلوب «برده» و «کنیز» می گرفتند. پیامبر اسلام این ریشه اصلی برده گیری را از بین برد، زیرا زمانی که آن حضرت مکه را فتح کرد، فرمود: همه مردم مکه آزادند. این بزرگترین و روشنترین مبارزه برای ریشه کن کردن بردگی بود که دین جاودانی اسلام، با کمال جدیت  انجام داد و پیروز شد. به عبارت دیگر، اگر شرایط اجتماعی و اقتصادی و سیاسی آن دوران را با وضع عمومی جوامع و ملل گذشته درباره اصالت بردگی در اجتماعات در نظر بگیریم، خواهیم دید دشواری مبارزه دین اسلام با بردگی در آن زمان، بسیار سختتر از شرایطی بود که در آمریکا، آبراهام لینکلن ( Abraham Lincoln ) و بعضی ارباب کلیسا – که برای صادر کردن اعلامیه الغای بردگی تلاش می کردند- با آن ها روبرو بودند.

8- پیامبر اسلام در بعضی از جهادها که مسلمانان تعدادی اسیر می گرفتند، دستور می داد آن اسیران، از معلومات و صنایعی که می دانستند، به مسلمانان تعلیم بدهند و در مقابل آن آزاد شوند. حال، ممکن است این سوال پیش بیاید: اگر چنین بود که پیامبر اسلام بر مبنای قوانین اسلامی، بردگی را ریشه کن کرده، به چه  دلیل پدیده بردگی تا قرن ها بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله در جریان بود؟ پاسخ این سوال روشن است: زیرا مسامحه و تبهکاری مردم در ارتکاب جرم، خیلی بیش از مساله ابقای بردگی، اختلالات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی به بار آورده بود. آیا اسلام با شدیدترین وجه ربا را تحریم نکرده بود؟! آیا اسلام دستورهای بسیار محکم درباره تنظیم و اصلاح مسائل اقتصادی صادر نکرده بود؟! آیا اسلام اخلاق فاضله انسان را مورد اهمیت حیاتی قرار نداده بود؟! تا جایی که پیامبر اسلام فرموده: «بعثت لا تمم مکارم الاخلاق»، «من مبعوث شده ام تا عظمت های اخلاقی را تکمیل کنم». همه این دستورهای انسان ساز، با بالاترین تأکید و صراحت صادر شده بود، ولی می دانیم که هوس بازی های مسلمانان- خصوصا طواغیت کشورهای اسلامی که جز خودمحوری و خودکامگی، هیچ هدفی در زندگی نداشتند- با کمال بی شرفی، بی حیایی، رویاروی آن دستورها ایستادند و با آن ها مبارزه به راه انداختند. منطق اسلامی و جریانات عادی کارها، مقتضی بود که بردگی در همان دوران اولیه اسلامی، از همه کشورهای اسلامی و بلکه از روی زمین نابود شود، ولی متأسفانه همانگونه که اشاره شد- هوی پرستی خودخواهان و خودکامگان نگذاشت این حکم اسلامی – که در نهایت درجه برای انسانیت خدمتی انجام می داد- کار خود را انجام بدهد. بهترین دلیل این که مبارزه منطقی پیامبر اسلام با بردگی، مقتضی انقراض کلی بردگی بود. این که: ما در زمان عمر بن عبدالعزیر می بینیم که بیت المال در جوامع اسلامی محلی پیدا نمی کند، زیرا- همانگونه که در تواریخ آمده است- فقر و تنگدستی از بلاد اسلامی رخت بربسته بود. موقعی که یحیی بن سعید از سوی عمر بن عبدالعزیر برای گرفتن بیت المال از آفریقا رهسپار آن دیار می گردد، پس از دریافت و وصول بیت المال مناسب و قانونی، هر چه تحقیق و جستجو می کند که مستمندانی را پیدا کند و آن بیت المال را به مصرف برساند، هیچ موردی پیدا نمی کند، زیرا عمر بن عبدالعزیر همه را بی نیاز کرده بود. از این رو، یحیی بن سعید برده ها را جمع آوری و آزاد می کرد و از آن برده هایی که مسلمان نبودند، تعهد می گرفت که با مسلمین دوست باشند. عمر بن عبدالعزیر در سال 101 هجری از دنیا رفته است. حال، اگر فرض کنیم یحیی بن سعید یک سال پیش از فوت عمر این اقدام را کرده باشد، معنایش این است که پدیده بردگی در پایان قرن اول هجری، در کشورهای اسلامی رو به نابودی نهاد، زیرا بدیهی است اگر در جوامع اسلامی نزدیک به مرکز، برده ای وجود می داشت، نوبت به آزاد کردن برده های غیر مسلمان از کشورهای دوردست نمی رسید.

9- دلایل فراوانی وجود دارد که با صراحت کامل می گوید: پدیده بردگی یک جریان عارضی و غیرطبیعی زندگی اجتماعی بوده است، بنابراین می بایست از بین برود و قانون اولی این بوده است که همه انسان ها آزاد به دنیا می آیند. از آن جمله، فیض کاشانی نقل می کند روزی امیرالمومنین علیه السلام در خطبه ای فرمود: «ایها الناس ان آدم لم یلد عبدا و لا امه و ان الناس کلهم أحرار و لکن الله خول بعضکم علی بعض فمن  کان له بلاء فصبرفی  الخیر فلا یمن به علی الله»، «ای مردم! آدم نه برده ای تولید کرده است و نه کنیزی، بلکه خداوند متعال تدبیر و اداره بعضی از شما را به بعضی دیگر سپرده است». این روایت، با کمال صراحت اثبات می کند موضوع بردگی، پدیده ای بی اساس است که از خطایی که مردم در به کار بردن قانون مدیریت مرتکب شده اند، ناشی شده است؛ یعنی آنچه که در زندگی اجتماعی اصالت داشته، این بوده که بعضی از انسان ها، به جهت داشتن استعدادهای فوق العاد و تلاش های فکری و عضلانی، توانایی مدیریت فرد دیگر را در اختیار داشته، سپس تدریجا روحیه سلطه گری انسان ها باعث شده که تصرف و سلطه خود را بر بندگان الهی تا حد مالکیت و بردگی پیش برده اند. این تفسیر درباره پدیده بردگی، بهترین تفسیری است که تاکنون امکان داشته در دسترس جامعه شناسان قرار بگیرد.

10- یکی دیگر از اقدام های بسیار منطقی اسلام برای ریشه کن کردن بردگی، دستوری بود که پیامبر اسلام درباره انسانهایی که ار آفریقا ربوده شده و سپس در کشورهای آسیا و دیگر کشورها به عنوان برده فروخته می شدند، صادر نمود. پیامبر اسلام فرمود: «لا عبود یه لهوء لاء المختطفین و انهم أحرار مثل سائر الأ حرار»، «بردگی درباره آن ربوده شدگان صحیح نیست (نمی توان آن ربوده شدگان را به عنوان برده خرید و فروش کرد) و آنان همگی آزادند، مانند سایر مردم آزاد.»

منـابـع

محمدتقی جعفری- حقوق جهانی بشر – از صفحه 304 تا308

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها