مبانی تعلیم و تربیت در اسلام
فارسی 777 نمایش |مبانی تعلیم وتربیت در اسلام دارای دو معنی است:
1- منابع اولیه اسلام که بازگو کنندة «انسان آن چنان که هست » و «انسان آن چنان که باید باشد»، هستند. این منابع اولیه عبارتند از:
الف- کتاب الله (قرآن) که بیان کننده موجودیت انسان از نظر واقعیاتی است که طبیعت جسمانی و روانی او را تشکیل می دهند و هم چنین بیان کننده طرق به فعلیت رساندن استعدادهای مثبت او و قرار دادن او در مسیر جاذبه کمال است.
ب- سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله که شامل گفتار و کردار و امضای عملی قانونگذار اسلام است. سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله - در هر شکلی که باشد- توضیح دهنده و مفسر قرآن و مقداری دیگر از احکام و تکالیفی است که یا مستند به وحی مستقیم است و یا به هر وسیله صفای والای روحی و تهذیب و تخلق به اخلاق الله، دریافت شده هایی از واقعیات که بیان کننده صلاح و فساد بشری است.
ج- اجماع دانشمندان و فقهای متقی و وارسته و مهذب که به جهت آگاهی لازم و کافی از منابع اسلامی، حکمی را بیان می کنند.
د- عقل، معنای دوم عبارت است از: اصول و قواعد و هدف هایی که در اسلام برای تعلیم و تربیت مورد بهره برداری قرار می گیرند. این اصول و قواعد و هدف ها عبارتند از: قضایا و دستورهای کلی که از منابع چهار گانه مذکور اتخاذ شده اند و با تحقیقات و تطبیقات تجربی و مشاهدات، مورد استفاده اخلاقیون و مربیان و معلمان قرار می گیرند. این معنی از مبانی، با نظر به عمق و گسترش ابعاد انسانی در حال فردی و اجتماعی، به دو قسم مهم تقسیم می شود:
قسم یکم- مبانی ثابت که عبارت است از اصول و قوانین اولیه که با نظر به ثبات دوام استعدادها و نیروها و نیازها، در معرض دگرگونی و زوال قرار نمی گیرند.
قسم دوم – مبانی متغیر. آن قسمت از اصول و قوانین کلی را شامل می شوند که با نظر به موضوعات و شرایط واقع در مجرای تغییرات، در معرض تحولات و دگوگونی ها قرار دارند. برای تکمیل بحث درباره مبانی تعلیم وتربیت، یک مقدمه بسیار ضروری دیگر را باید در نظر بگیریم. هنگامی که سه کلمه «قرآن»، «سنت» و «اجماع» مطرح می شوند، در اذهان اشخاصی که درباره این سه منبع اطلاع لازم و کافی ندارند، یک عده عقاید و دستورهای تعبدی محض مجسم می شود که فقط مورد نیاز کسانی هستند که نخست به آن ها ایمان آورده باشند! برخی دیگر از مردم، این سه منبع را مفاهیمی تلقی می کنند که هاله ای از قداست و ارزش ماورای طبیعی محض، آن ها را احاطه نموده است و باید آن ها را مقدس شمرد، اما این که محتوای آن منابع چیست و انسانی که با اصول و قواعد استنباط شده از آن ها تربیت شود، سطح روحی او به کجا خواهد رسید، مورد توجه قرار نمی گیرد. برای دفع اینگونه نگرش ها درباره تعلیم وتربیت، و این که موضوع تعلیم وتربیت، مقداری عقاید و دستورهای تعبدی محض نیست، توجه به اهداف و آمال «گردیدن» در اسلام کفایت می کند، این اهداف و آمال در قرآن، «حیاة طیبه» از مسیر کتاب و حکمت است که در کتاب الهی در مواردی متعدد مطرح شده است: «هو الذی بعث فی الأ مـــیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یــزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه» (جمعه /آیه 2)، «اوست خداوندی که در میان انسان های عامی (مردم مکه)، پیامبری از آنان برانگیخت که آیات خداوندی را برای آنان تلاوت می کرد و آنان را تهذیب می نمود و کتاب و حکمت برای آنان تعریف می کرد».
در نهج البلاغه امیر المومنین علیه السلام چنین آمده است: «فبعث فیهم رسله، وو اتــر إلیهم أنبیاء ه، لیستأ دوهم میثاق فــطرته و یذکروهم منسی نعمته و یحتجوا علیهم بالتبلیغ، ویثیروا لهم دفائن العقول، ویروهم آیات المقدره»، «سپس در میان مردمان، رسولان خود را برانگیخت و پیامبرانش را پیاپی برای آنان فرستاد تا آن ها را به ادای تعهدی فطری که در نهادشان بود، وادارا نمایند و نعمت فراموش شده خداوندی را به یادشان آورند و با تبلیغ دلایل روشن، وظیفه رسالت را به جای آورند و نیروهای مخفی عقول مردم را برانگیزانند و بارور سازند و آیات با عظمت الهی را که درهندسه کلی هستی نقش بسته است، به آنان بنمایانند.»
هم چنین، یک توجه اجمالی به این که یکی از منابع اولیه اسلام، عقل است، می تواند پاسخگوی دو نگرش مذکور باشد، زیرا اگر محتویات سه منبع (کتاب الله، سنت قانونگذار اسلام و اجماع) مخالف فعالیت عقل بود، امکان نداشت عقل به عنوان یکی از منابع اصلی به آن ها ضمیمه شود، چرا که دخالت عقل در عقاید و دستورهای اسلامی- بر فرض تعبدی بودن محض، به معنایی که ضد عقل بوده باشند- به تناقض صریح در منابع مکتب می انجامد. همه می دانیم نخستین اصلی که می توان آن را با نظر به نیاز اساسی انسان به توجیه و تفسیر زندگی مطلوبی که در پیش می گیرد، بدیهی و ضروری و بی نیاز از اثبات تلقی نمود، اصل تعلیم وتربیت است. این نیاز مربوط به حس زیباجویی ما نیست بلکه آن نیاز ضروری است که از لزوم تطبیق زندگی با امیال و اندیشه ها و نبوغ هایی که در انسان ها وجود دارد، بر قانون تنظیم کننده زندگی ناشی می گردد. گمان نمی رود امروز کسی پیدا شود و احتمال بدهد که انسان می تواند مانند یک گیاه خودرو به زندگی خود در یک جامعه – هر چند محدودترین جوامع- ادامه بدهد. بنابراین، مقصود ما از بیان این اصل، لزوم آگاهی جدی از این دو پدیده (تعلیم وتربیت)، با نظر به نیاز حتمی به آنهاست. ضمنا توجه به این مسأله با اهمیت، ضروری است که تحصیل معرفت و گردیدن مطابق آن معرفت در مسائل انسانی، مهمترین ضامن تفکیک نیک از بد و پاکیزگی از آلودگی است. مسامحه و سهل انگاری درباره دو عامل مزبور، قطعا موجب نابود شدن استعدادها و نیروهای سازنده ای است که خداوند متعال در نهاد انسان به ودیعت نهاده است.
منـابـع
محمدتقی جعفری- حقوق جهانی بشر – از صفحه 356 تا 358
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها